ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟
بیش از یک سده است که شاید مهمترین پرسش اندیشمندان ایرانی این شده که چرا ایران از قطار پیشرفت جامانده است. در این پرسش چند پیشفرض پنهان شده است. نخست اینکه همۀ ابنای بشر موجوداتی یکسان تصور میشوند که به جز برخی تفاوتهای ظاهری و بیولوژیک تفاوت دیگری ندارند و نتیجتا از آنان انتظار واحدی میرود. دوم اینکه در این دغدغه تصوری خطی از پیشرفت وجود دارد که در آن برخی کشورها پیشترند و برخی عقبتر. سوم اینکه «پیشرفت» امری ذاتا خوب تصور شده، همچون الگویی که در همۀ محیطها و برای همۀ مردمان قابل تجویز است. اما آیا واقعا چنین است؟ آیا همۀ مردمان به صرف بشر بودن شبیهاند؟ منظور از «پیشرفت» چیست و آیا رسیدن به سعادتمندی حتما از مسیر واحد پیشرفت میگذرد؟
مباحث ترم گذشته نشان داد که ابنای بشر به صرف آدمیزاد بودن عین هم نیستند. انسانها بنا به تعامل با محیطهای مختلف از داناییهای مختلفی برخوردار شدهاند یعنی «شخصیت»های متفاوتی یافتهاند بطوریکه جهان را به نحو متفاوتی ادراک میکنند و در آن به شیوههای متفاوتی اثر میگذارند. این یعنی تفاوت محیطها بر کیستی جوامع مؤثر بوده تا بدانجا که وقتی از طبیعت، شهر، صلح، عدالت و حتی پیشرفت سخن میگوییم باید نخست معلوم کنیم که به چه جامعهای نظر داریم.
در ترم پیشرو قصد داریم توضیح دهیم که چگونه تعامل با محیطهای مختلف خاستگاه چنین تمایزات بنیادینی در مردمان جهان شده است. به گمان ما اینکه قریب به اتفاق کوششهای معاصر جامعه ایرانی برای حل و فصل مشکلات خود و دست یافتن به جایگاهی شایسته در جهان ناکام مانده نتیجۀ تأسی به رفتار مردمانی است که آنان را پیشرفته میداند و به تفاوتهای شگرف خود با آنها بیتوجه است. نتیجه اینکه با وجود تلاش فراوان نه تنها موفق نشده که همچون الگوی موردعلاقهاش شود بلکه نقش و جایگاه خود را در نمایشنامۀ جهانی نیز از یاد برده است. این موضوع هم جامعۀ ایرانی را ناکام گذاشته است و هم جهانی را از ایفای نقش مؤثر یکی از بازیگرانش محروم کرده است.
لینک ثبت نام
سید محمد بهشتی
دیدگاه تان را بنویسید