دلنوشته امیر آقایی درباره جشنواره فجر سالهای گذشته
حلالم باشد آن سینما
خیلی دور نیست. یعنی همین سالهای نه چندان دور. تمامِ ایام جشنواره در خانه نبودم، هرگز. همه هم این را می دانستند. کسی اگر دنبالم می گشت، قطعا یا در صف سینما عصر جدید مرا می یافت، یا روی پله های کنار سینما،و یا در سالن به تماشای فیلم.به عکسها نگاه کنید.اینها روزگار نه چندان دور سینمایی ست که جناحی و گروهی و سفارشی نبود، سینمایی که ما عاشقانه دوستش می داشتیم.
به یاد می آورم تعدادی از فیلمهای جشنواره هشتم فجر را:مهاجر( حاتمی کیا) هامون( مهرجویی) مادر ( علی حاتمی) کلوزآپ (کیارستمی)دندان مار (کیمیایی)چقدر فیلم درخشان فقط در یکدوره از جشنواره!!!
شباهت بینظیر امیر آقایی به پدرش + عکس
برنامه کپی شده را دست به دست میکردم در صف های طویل، تقلا میکردم از این سالن به سالنی دیگر خودم را برسانم تا یک وقت از دیدن فیلمی جا نمانم. و خیلی وقتها جا میماندم. بلیط نبود و می ایستادم تا آنهایی که فیلم را دیده اند از سالن بیرون بیایند.
-آقا چطور بود؟
-چی دیدید؟
-چی کاندید میشه به نظرتون؟
خیلی دور نیست روزهایِ سرد زمستانهایی که در صف های طویلِ جشنواره فیلم فجر، به عمرم سالها اضافه شد.لذتش را بُردم. حلالم باشد آن سینما. آن اعجاز پرده ی نقره ای، آن لذت های
دیدگاه تان را بنویسید