«بدیعالزمان فروزانفر نام ماندگاری است که به محض شنیدنش پیرمردی با تهریش سفید و موهای کم و مرتب را به یادمان میآورد و نگاهی عمیق که تو گویی از پشت عینکش دارد به تجسمی از فرهنگ و ادب فارسی در قالب کلماتی نگاه میکند و به جلوهای مکتوب از تمدن ایرانی و اسلامی میاندیشد. محاسن و موهایی که البته در عکسهای جوانی استاد، تیره بودند؛ رد آن نگاه نافذ و عمیق را البته در همان عکسهای جوانی هم میتوان رصد کرد.
تجربه تلمذ از علامه قزوینی
فروزانفر در خانوادهای مذهبی و اهل دانش به دنیا آمد. در کودکی قرآن را تا حد از بر شدن فرا گرفت و بعد مقدمات علوم قدیم را نزد پدر آموخت. در آغاز با اشعاری که سروده بود آوازه شاعریاش در همه جا میپیچد تا جایی که والی خراسان را نیز به تحسین خود واداشت. سپس در سن ۱۶ سالگی از خراسان رفت و برای همیشه ساکن تهران شد. علامه محمد قزوینی، ذکاءالملک فروغی، شمسالعلماء گرکانی و میرزا رضاخان نایینی و... از اساتیدی بودند که فروزانفر در تهران از محضر و دانششان بهره برد و از آنها آموخت.
قصیده، غزل، قطعه یا مثنوی؟ فارسی یا عربی؟
قریحه و غریزه شاعریاش از همان سالهای نوجوانی آشکار شد. چنانکه اهالی شعر و آنها که ذوق و استعداد شاعری را تشخیص میدادند، از ذوق و استعداد او به وجد آمدند. نقل است که در یکی از محافل ادبی دوران در خراسان، فرزوزانفر نوجوان هم حضور داشت. مجلس شعرخوانی بود و هر کس شعری میخواند. تا این که نوبت به فروزانفر رسید و با اعتماد به نفسی مثالزدنی، پیش از آنکه شعری بخواند از حاضرین پرسید: «چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدام یک؟» آنها دشوارترین قالب ممکن را از شاعر جوان مطالبه کردند: قصیده. شاعر باز شعر خواندن را آغاز نکرد و قبل از آن سوال دیگری پرسید: «از قصاید عربیام بخوانم یا از قصاید فارسیام؟» حاضران که از اینهمه آمادگی نزد شاعر شگفتزده شده بودند، به او مجال دادند که از هر کدام نمونهای بخواند و خود را به دو قصیده عربی و فارسی او سپردند.
از بشرویه تا بدیعالزمان
نام بدیعالزمان فروزانفر، حاصل دگردیسی پیچیده و پر تغییری است از کنش نامگذاری او بر خودش. این ادیب برجسته در سال ۱۲۷۶ خورشیدی با نام محمدحسین در بشرویه خراسان به دنیا آمد. در جوانی به محمدحسین بُشرویهای شناخته میشد. نامی که بعدها چند بار تغییر کرد و سرآخر به بدیعالزمان فروزانفر رسید. او در مقطعی خود را جلیل ضیاء بشرویهای خواند و بعدتر جلیل فروزانفر و سرآخر بدیعالزمان فروزانفر. تخلص شعری او در آغاز شاعریاش، تخلص ضیا را برای خود برگزید و بعد معادل فارسی شده و البته زیبای ضیا یعنی فروزانفر را به کار بست؛ با اینهمه نام بدیعِ بدیعالزمان حاصل بدعت او نیست. این لقب مربوط به سال ۱۲۹۸ خورشیدی است. زمانی که قصیدهای از فروزانفر در وصف بهار به نظر و پسند والی وقت خراسان که احمد قوام، همان قوامالسلطنه، باشد خوش نشست و او را به بدیعالزمان عصر خویش ملقب کرد.
پدر، اولین شاعر زندگی فروزانفر
علاقه و گرایش فروزانفر به شاعری را میتوان با فضای خانه و خانوادهای که او در آنها زندگی میکرده نیز مرتبط دانست. او فرزند پدری اهل شعر و ادب بود؛ شیخ علی بشرویهای از بزرگان منطقه بشرویه و شاعر دوره مشروطه. فروزانفر مقدمات علوم را در زادگاه یعنی بشرویه آموخت و بعد راهی مشهد شد. در مشهد محضر استادان نامور خراسان را تجربه کرد. کسانی چون ادیب نیشابوری، ادیب پیشاوری و... در آغازگاه قرن جاری خورشیدی راهی تهران شد و تحصیلات خود را در مدرسه سپهسالار ادامه داد. گفته شده که در مسجد سپهسالار چندی حجرهای داشت. در ۱۳۰۵ تدریس در دارالفنون و دارالمعلمین عالی را آغاز کرد. ۸ سال بعد یعنی در سال ۱۳۱۳ به معاونت دانشکده معقول و منقول که بعدها شد دانشکده الهیات دانشگاه تهران منصوب شد.
تدریس تا آخر عمر
بدیعالزمان فروزانفر یکی از مهمترین مولویپژوهان معاصر بود. تالیف مهمی دارد به نام «تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی». در سال ۱۳۱۴ هیاتی متشکل از نصرالله تقوی، علیاکبر دهخدا و ولیالله نصر به عنوان هیات ممیز دانشگاه تهران پس از بررسی «تحقیق در زندگانی مولانا...»ی فروزانفر به او گواهینامه دکترا دادند. گواهینامهای که نقش مهمی در زندگی و کار او داشت. چرا که به اعتبار آن به سِمت استادی دانشسرای عالی و دانشکدههای ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۲۳ بر اساس رای شورای استادان شد رییس دانشکده معقول و منقول و این مسوولیت را تا زمان بازنشستگی خود یعنی سال ۱۳۴۶ برعهده داشت. او از ابتدای تاسیس دوره دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، تدریس در دوره دکترای این رشته را به عهده گرفت و برنامه این دوره را پایهگذاری کرد. فروزانفر اگر چه در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد اما کار تدریس دانشجویان دکترای ادبیات فارسی را تا آخر عمر یعنی سال ۱۳۴۹ ادامه داد. عمر ۷۳ ساله او که در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ بر اثر سکته قلبی پایان یافت، حاوی اتفاقها و تجربههای دیگری در حوزههای غیر از ادبیات هم بود که شرح مفصل آن در این مجال نمیگنجد و از آن میان میتوان به ریاستش بر کتابخانه سلطنتی و نیز عضویتش در مجلس سنا اشاره کرد.
شاگردان تربیتیافته در حکم اعتبار استاد
در بیان فرازهای زندگی فرهنگی یک ادیب، معمولا به تجربه محضرت اساتیدی اشاره میکنند که به او درس گفتهاند و او به اصطلاح از آنها تلمذ کرده. در واقع این نام اساتید است که به شاگرد اعتبار میدهد. در این میان کسانی هم هستند که جدای از مقام شاگردی اساتید بزرگ، خود استادانی شدند که حاصل کلاسهای درسشان فهرست بلندبالایی از نامهایی شد که بر تارک فرهنگ و هنر و ادبیات این سرزمین میدرخشند. بدیعالزمان فروزانفر یکی از آن اساتید نیکنام و جاودانیاد است. فروزانفر استادِ راهنمای جمعی از دانشجویان مبرز دوره دکترا در دانشکدههای ادبیات و الهیات بود که اغلبِ آنان بعدها استادان برجسته ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند؛ از آن جمله میتوان به تعدادی از شاخصترینهایشان مثل پرویز ناتل خانلری، ذبیحالله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرینکوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، قدمعلی سرامی، سیدمحمد دبیرسیاقی، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، محمود نشاط، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سیدصادق گوهرین، منوچهر ستوده، منوچهر مرتضوی، مرتضی مولانا، محمود مقتدایی و... اشاره کرد.
آوازه سلوک و شیوه تدریس
جنبه دیگری که در مورد فروزانفر معمولا توسط شاگردانش مطرح میشود، شیوه تدریس اوست. بسیاری از دانشجویانی که در کلاسهای او حضور داشته و از او آموختهاند و به اصطلاح از محضر او بهرهمند شدهاند، از کلاسهای او به عنوان فرصتی برای استفاده از محضر شخصیتی عالم یاد کردهاند که سلوک و روحیه و شیوه تدریس او تجربه یگانهای را برای دانشجویان رقم میزد. خیلی از آن دانشجویان که نام تعدادی از آنها در این مقال آمد، بعدها خود استادان بزرگی شدند. تقریبا همه آنها در مورد تبحر، سواد و یگانگی سلوک او در مقام مدرس و استاد دانشگاه متفقالقولاند.
استاد یگانه دوران
عبدالحسین زرینکوب در توصیف فروزانفر و شخصیت معلمی او به دلسوزی و صمیمیتش اشاره کرده و گفته است: «معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم در عین حال تفریح. با این همه، توفیق او در کار معلمی در بین استادان ادب عصر بهکلی بیسابقه بود... شعر را به سبک قدما محکم و متین میگفت، مخصوصا به شیوه ناصرخسرو و خاقانی علاقه داشت و از این حیث یادآور ادیب پیشاوری بود. احوال و اسبابی که در حیات ادبی وی موثر افتاد از وی بیشتر یک محقق و یک عالم ساخت… قلمرو تحقیق او ادبیات و تصوف بود، خاصه در دوران اسلامی قبل از صفویه...»
محققی بیبدیل در قلمروی فرهنگ اسلامی
فروزانفر اگر چه به عنوان مولویپژوهی چیرهدست شناخته میشود اما- چنانکه همه درباره او میگویند - این تنها بخشی از مهارت، دانش و تسلط او بر حوزههای فرهنگ و علوم انسانی را باز میتاباند. به باور زرینکوب، فروزانفر «در تمام قلمروی فرهنگ اسلامی ایران محققی بیبدیل بود. با وجود گذشت یک ربع قرن از غیبت او، هرچه امروز نزد ما در زمینه عرفان و ادب جدی و درخور ارج است، میراث اوست و آنچه از حوزه تاثیر تعلیم بلاواسطه یا معالواسطه او خارج است، غالبا از عمق و لطف و تامل خالی به نظر میرسد. حوزه کنجکاویاش وسیع و عرصه استعدادش تقریبا نامحدود بود.»
اهمیتی در حکم استادی استادان
از فروزانفر تالیفات متعددی بر جای مانده که دامنهای از دو جلدی «سخن و سخنوران» که در اوایل کار او در سالهای آغازین سده جاری منتشر شد تا «مجموعه مقالات» و «مجموعه اشعار» او را که در دهه ۵۰ و یکی دو سال بعد از مرگش انتشار یافتند، دربر میگیرد. «سخن و سخنوران» کتابی است در شرح احوال و نقد و سنجش آثار ۵۵ تن از نامورترین شاعران پارسیگوی قرنهای سوم تا ششم هجری. این کتاب که بار اول قبل از سال ۱۳۱۰ در تهران منتشر شد، به شاعران مختلفی میپردازد. از حنظله بادغیسی و رودکی و فردوسی و منوچهری و مسعود سعد سلمان و بسیاری دیگر. از دیگر آثار فروزانفر که میتوان نام برد «احادیث و قصص مثنوی» است. این کتاب خود مشتمل بر دو کتاب است که یکی «احادیث مثنوی» و دیگری «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی» نام دارد. این کتاب یکی از محصولات مولویپژوهی فروزانفر است که توسط او نوشته شده و حسین داودی به صورت مجموعه و در یک جلد با ترجمه متون عربی در سال ۱۳۷۶ آن را در انتشارات امیرکبیر چاپ کرده است. علاوه بر کتابهایی که از فروزانفر منتشر شده، آثاری نیز دیگران درباره او نوشتهاند. فهرستی هر دو سری از کتابها در کتابشناسی او آمده است.
فروزانفر را «استاد استادان» لقب دادهاند؛ لقبی که بیشک حاصل دانش عمیق و تسلطی است که او در زبان و ادبیات فارسی و نیز عربی دارد و همچنین احاطهای که بر حوزههایی چون عرفان، منطق و حکمت. جمله بزرگانِ ادبیات، فروزانفر را محقق و دانشمندی نستوه در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی میدانند.
کماکان در حکم مرجع و مأخذ
همان طور که پیشتر هم اشاره شد، او مولاناپژوهی چیرهدست و عمری با مثنوی و دیگر آثار مولوی محشور بود. بسیاری بر این باورند که او به لحاظ تسلط بر آثار و زندگی و سلوک مولوی، همردیف مصحح معروف سوئدی مثنوی معنوی یعنی «رینولد نیکلسون» است. با این که ۵۰ سال از درگذشت این استاد بزرگ زبان و ادبیات فارسی میگذرد، آثار تالیفی او به ویژه در زمینه مولویشناسی کماکان در صدر مهمترین مراجع و مأخذی است که محققان زبان و ادبیات فارسی و آنها که به کار مولویپژوهی مشغولند از آنها بهره میبرند.
قصه غمانگیز آرامگاه ابدی
فروزانفر در باغ طوطی در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری به خاک سپرده اما گویا پس از ۳۰ سال مقبرهاش معامله شد. شفیعی کدکنی در این باره گفته: «تولیت آستان حضرت عبدالعظیم با گذشت ۳۰ سال و رفع مانع فقهی، قبر بدیعالزمان فروزانفر، از استادان بزرگ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایرانزمین را، به مبلغ یک میلیون تومان به یک حاجی بازاری فروختند. هیچ کس این حرف را باور نمیکند؛ من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم.»
کتابشناسی
سخن و سخنوران، در دو جلد
منتخبات ادبیات فارسی
رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی
تاریخ ادبیات ایران (بعد از اسلام تا پایان تیموریان)
فرهنگ تازی به پارسی (با مشارکت چهار نفر از استادانِ دیگر)
خلاصه مثنوی، به انتخاب و انضمام تعلیقات
تصحیح زنده بیدار (حی بن یقظان) اثر ابن طفیل
تصحیح فیه مافیه از گفتار مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی
تصحیح معارف سلطانالعلما بهاءالدین محمدبن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاء ولد
ماخذ قصص و تمثیلات مثنوی
احادیث مثنوی
کلیات شمس یا دیوان کبیر
تصحیح معارف برهانالدین محقق ترمذی
شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری
دیوان اشرف قزوینی
تصحیح مناقب اوحدالدین کرمانی
تصحیح ترجمه رساله قشیریه
شرح مثنوی شریف در سه مجلد
مجموعه مقالات بدیعالزمان فروزانفر، بهکوشش عنایتالله مجیدی
مجموعه اشعار فروزانفر با مقدمه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
دیدگاه تان را بنویسید