شاهنامه با کیومرث آغاز میشود؛ با موجودی که نهفقط اولین پادشاه، بلکه نخستین انسان در روایت اسطورهای ایرانیان است.
در دل کوه زندگی میکند، جامهاش پوست پلنگ است، و بیشتر شبیه به طبیعت است تا کسی که بر طبیعت فرمان براند.
اما همین کیومرث، آغازگر سلسلهای از پادشاهان میشود که هر کدام، گامی در ساخت تمدن برمیدارند.
کیومرث کیست؟
در شاهنامه، او «نخستین کسی بود کز دین سخن گفت»؛ یعنی موجودی که پای در زمین دارد اما چشم به آسمان.
او هنوز ابزار ندارد، شهر ندارد، فرمانرواییاش بر «کوه» است.
اما تفاوت او با دیگر جانداران در چیست؟
او آغازگر نظم است.
جهان بیصاحب را صاحب میشود.
نمیسازد، اما ایستادن را یاد میدهد.
او پدر است، نه برای فرزندان جسمانی، بلکه برای مفهوم حاکمیت، تفاوت انسان با حیوان، و رسم زندگی جمعی.
کیومرث در اسطورهی ایرانی چه جایگاهی دارد؟
در متون اوستایی، کیومرث با نام «گیومرت» آمده، و به معنای «زندگیِ میرا» است.
او نهفقط انسان نخستین، بلکه پایهگذار نوع بشر است؛ کسی که از پیکرش، جفت نر و مادهی انسان میرویند.
در این نگاه، کیومرث همان لحظهایست که انسان از دل طبیعت سر برمیآورد.
در شاهنامه، این تصویر دگرگون شده، و کیومرث حالا انسانِ برپا و شاهنشاهِ آغازین است.
فردوسی، او را در نقطهای میان اسطوره و تاریخ مینشاند:
نه آنقدر اسطورهای که دستنیافتنی باشد، و نه آنقدر تاریخی که معمولی شود.
مرگ فرزند؛ آغاز تراژدی انسانی
کیومرث پسری دارد به نام سیامک، که بهدست فرزند اهریمن کشته میشود.
و اینجا اولین تراژدی انسانی در شاهنامه رخ میدهد:
پدر، داغ فرزند میبیند.
فردوسی، آغاز انسان را با درد پیوند میزند؛
و این، نقطهی عطفیست:
تمدن از دل فقدان شکل میگیرد.
بعدها، نوهی کیومرث، هوشنگ، انتقام میگیرد، و نسل پادشاهی با خرد و عدالت آغاز میشود.
چرا کیومرث هنوز مهم است؟
کیومرث نماد آغاز ایستادگی انسان در برابر بینظمی، طبیعت، و نیروهای تاریک است.
او هنوز سازنده نیست، اما نظم میخواهد.
او هنوز شهر ندارد، اما جهان را بیپادشاه نمیگذارد.
اگر امروز هم انسان در جهانی بیثبات بهدنبال معناست،
اگر هنوز در کوهستانهای تنهاییاش به دنبال فرمانروایی بر خود است،
کیومرث هنوز زنده است.
دیدگاه تان را بنویسید