۵۵آنلاین : اکبر گلپایگانی به تمام معنی، عاشق هنر اصیل و تمدن ایران است و در هنر خویش، هنرمندی بیهمتاست که در تمام طول عمرش، با قلبی آکنده از عشق به ایران و مردم سرزمینش، برای چیزی بزرگ و زیبا زندگی کرد؛ رویایی بزرگتر از خویش. آواز گلپا صدای عشق و اندوه و دلتنگیها و رویاهای خاموش ملتی است که در فراز و فرود رویدادهای تاریخی، از گرد و غبار کینه و نفرت و ظلم اهریمنان به شایستگی گذر کرده و با پایداری و از جانگذشتگی خود، جلوهای دیگر به اخلاق و روح آدمی بخشیدند. در آینده، هر حادثهای برای فرهنگ و تمدن باشکوه ایران رخ دهد، آنچه باقی میماند نام نیک آدمی است، و اکبر گلپایگانی یکی از بهترین نیکان ایرانزمین است. در آستانه ۱۰ بهمن، هشتادوپنجمین فرخنده زادروز «حنجره طلایی آواز ایران» با جناب استاد میلاد کیایی (آهنگساز، مدرس و نوازنده پیشکسوت سنتور) و یکی از قدیمیترین دوستان و همکاران استاد گلپا و سرپرست و نوازنده سنتور ارکستر ایشان، پیرامون شخصیت و جایگاه این اسطوره موسیقی آوازی کشور گفتوگویی داشتیم، که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
ابتدا قدری درباره ویژگیهای هنری و جایگاه استاد گلپا در موسیقی آوازی کشور برایمان بفرمایید.
بنده بیش از نیمقرن افتخار آشنایی نزدیک با این استاد بزرگ را داشتم، بهخصوص در سالهای بعد از انقلاب که همکاریهای صمیمانه و گستردهای در اجرای برنامهها و کنسرتهای متعدد در خارج از ایران و در مشهورترین تالارها و دانشگاههای چهار قاره جهان باهم داشتیم. از این استاد بزرگ، خاطرات و گفتنیهای بسیاری دارم که صحبت از آن و مرور گذشته خاطرهانگیز و ایام پربار همکاریهای ما در این مقطع از زمان برای من مایه مباهات و برای نسلهای مختلف ایرانیان و مردم عزیز و هنردوست، شنیدنی و خواندنی است. اولین دیدار حضوری من با استاد گلپا، به 54 سال پیش، یعنی در سال 1342 بازمیگردد. به مناسبت تولد حضرت علی(ع) در باشگاه ورزشی جعفری، مراسمی بههمراه ورزش باستانی ترتیب داده بودند که عده زیادی از شاعران و هنرمندان موسیقی نظیر آقای مسعودی، خانم ضرابی، استاد محمد موسوی هنرمند باارزش نی که امیدوارم خداوند سلامت نگهش دارد و چند هنرمند دیگر و جناب گلپا شرکت داشتند. من هم در آنجا حاضر بودم. در همان سالها، مجتبی میرزاده (نوازنده چیرهدست ویلن و از نوابغ موسیقی ما) بهصورت دورهای از کرمانشاه به تهران میآمد. محمدرضا لطفی هم همینطور، از گرگان به تهران میآمد. دوستی من هم با این هنرمندان از اردوهای هنری رامسر آغاز شد. از دیگر دوستان آن دوره من، جناب آقای دکتر محمد سریر، هنرمند بسیار شایسته و همینطور آقای فریدون شهبازیان و دیگر دوستان هنرمند از آقای گلپایگانی در آن مراسم خواستند که آوازی بخوانند. از من نیز خواستند که بهعنوان نوازنده سنتور، ایشان را همراهی کنم. آن موقع استاد گلپا در اوج شهرت و محبوبیت قرار داشتند، که البته امروز هم این مقام و مرتبه همچنان بر قوت خود باقی ست. لذا از ایشان پرسیدم: استاد، چه دوست دارید کوک کنم و بنوازم که شما بخوانید؟ ایشان با یک غروری گفتند: هر چه دوست داری! گفتم: استاد سهگاه خوب است؟ گفتند: عالی است. گفتم: آقای گلپا از چه نتی؟ (اهل فن میدانند که هر خوانندهای یک جای صدای مشخصی دارد.) به یاد داشتم که استاد گلپا سهگاه را از نت (فا سُری) میخواندند، چون بارها آواز ایشان را با همراهی ساز زندهنام حبیبا... بدیعی و دیگر بزرگان آن زمان شنیده بودم. لذا میدانستم که در سهگاه، نت فا سُری بهترین جایی است که ایشان میخوانند. وقتی که از ایشان پرسیدم سهگاه خوب است؟ ایشان هم گفتند عالی است. گفتم استاد از چه نتی؟ دیدم جواب مرا نمیدهند! دوباره پرسیدم: استاد عرض کردم از چه نتی؟ گفتند: متوجه نمیشوم چه میگویی، چه نتی ندارد، از هرجا که دوست داری شروع کن! (شما مدنظر داشته باشید من آن زمان تنها 18 سالم بود و آن غرور نوجوانانه هم بخواهینخواهی مقداری در ذاتم بود.) لذا با شنیدن پاسخ استاد، من سنتور را چپکوک و جای صدای زن و روی نت دو سُری کوک کردم که بم آن خیلی بم بود و زیر آن خیلی زیر! میخواستم ببینم ایشان که گفتند از هر جایی که دوست دارم، کوک کنم، حالا میخواهند چه کار کنند! به هر تقدیر، در شروع برنامه، من درآمدی نواختم و چهارمضرابی اجرا کردم و بعد نوبت آوازخواندن ایشان شد. دیدم به طرف من برگشتند و مرا نگاهی کردند و متوجه شدند که من از چه نتی دارم مینوازم. (توجه کنید که یکی از معانی هنر «آن» است و شما این آنیت را در آواز گلپا بهروشنی و در نهایت کمال میبینید.) لذا ایشان در مخالف سهگاه خواندند. هیچ قطعیتی هم وجود ندارد که حتما باید سهگاه را اول از درآمد شروع کنیم و بعد زابل و به ترتیب گوشههای دیگر! بستگی به ابتکار عمل و خلاقیت خواننده دارد، که در این خصوص جناب گلپایگانی یکی از برجستهترین استادان خلاق آواز در ایران هستند. در ادامه، مخالف سهگاه دقیقا افتاد جای صدای ایشان روی نت لا و خیلی زیبا مانور دادند و این شعر زیبا از زندهیاد بهادر یگانه از شاعران معروف کشور را با آواز ملیح و دلنشین خود خواندند: ( خدایی کن ای مه گناهم ببخش/ در آغوش هستی پناهم ببخش/ به عشقم نگیری به مرگم سپار/ به اشکم نبخشی به آهم ببخش/ به موی سپیدم نظر کن به مهر/ پس آنگه به بخت سیاهم ببخش . و بعد در انتها، از مخالف فرود آمد روی درآمد و آواز را تمام کرد؛ یعنی از جایی که همه شروع میکنند، ایشان تمام کردند. ایکاش آن زمان این سیستمهای پیشرفته ضبط امروزی بود و این یادگار بینظیر ایشان، در تاریخ ثبت و ضبط میشد. من واقعا تحت تاثیر این ابتکار و خلاقیت استادانه جناب گلپا قرار گرفتم. ایشان دارای قابلیتها و مهارتهای آوازی منحصربهفردی هستند که در نوع خود بینظیر و برای من بسیار قابل احترام است، بهخصوص «آن و آنیتی» که شاخصه هنر ایشان است. نکته دیگر اینکه، استاد گلپا، آواز را به میان مردم آوردند، بهنوعی آواز را در میان اقشار گوناگون فراگیر و مردمی کردند و این یکی دیگر از خلاقیتهای هنری و ویژگیهای شخصیت اجتماعی ایشان است. بنابراین بهنظر بنده، که البته ممکن است برخی آن را نپذیرند یا نپسندند، باید آواز را در طول تاریخ موسیقی آوازی ایران به دو بخش تقسیم کرد: قبل از اکبر گلپایگانی و بعد از ایشان. تا قبل از رواج صفحات 45دور، آن زمان «تصنیف» بیشتر در نظر عامه مقبولیت داشت. بهخاطر دارم در آن موقع در خیابان لالهزار، تصنیففروشها، تصنیفها را چاپ میکردند و بهای آن هم یک ریال بود. در چنین شرایطی، استاد گلپا، یکی از مشهورترین آوازهای خود را روی شعر معروف «مست مستم ساقیا دستم بگیر» سروده زندهیاد بیژن ترقی در مثنوی شور خواندند. این آواز که در آن زمان برای اولینبار بود که بهصورت صفحه 45دور منتشر میشد، مورد توجه مردم قرار گرفت. استاد علی تجویدی، آهنگساز یگانه کشور، درباره هنر آواز استاد گلپا چنین گفته اند: «ایجاد سبک و شیوهای نوین در اجرای آوازهای اصیل ایرانی، همراه با صدایی رسا و تحریرهایی بدیع و استادانه، در قالب ردیفها و گوشههای آن، توسط آقای گلپایگانی از چنان جذابیت و دلنشینی برخوردار است، که لاجرم بر گوش دلها نشسته و آواز ایرانی را که تا آن زمان، عامه مردم، کمتر بدان توجه میکردند، مورد توجه و اقبال عمومی قرار داد.» اجرای این اثر توسط استاد گلپا، هم تحولی شگرف در موسیقی آوازی کشور ایجاد کرد، هم سلیقه و ذائقه شنیداری مردم را تغییر داد. به جرأت میتوانم بگویم یکی از هنرمندان و خوانندگان صاحبنامی که آواز را آهنگین و مردمی کرد، استاد اکبر گلپایگانی بودند. مردم آن زمان ممکن بود خواننده هم نباشند، اما در هر کوی و برزن و محفلی این شعر و آواز را زمزمه میکردند. بنابراین، اولین صفحه 45دور آواز که ضبط و منتشر شد، آواز استاد گلپا بود. البته قبل از ایشان خوانندگان سرشناس خانم و برخی دیگر از خوانندههای قدیمی هم، آواز بسیار خوانده بودند و به خارج از ایران میرفتند و در کشورها و شهرهای مختلفی مثل هند، فرانسه و دیگر ممالک کنسرت برگزار میکردند، اما آنها روایت دیگری دارد. از دیگر ویژگیهای هنر آواز ایشان، «آهنگینخواندن شعر و آواز» بود. مثل اینکه تصنیفی خوانده میشود، با ریتم باز و حسی. اینها از خلاقیتها و ابتکارات ناب و قابلیتهای استاد گلپا است. نکته قابل توجه اینکه، ایشان هیچوقت از قبل، قطعهای را تعیین نمیکردند، همیشه آماده بودند. در کنسرتهایی که باهم داشتیم، هیچوقت نگفتند در فلان دستگاه بنواز! (همهچیز ایشان «آن» بوده و «آنیَت» داشت.) بدون تردید، ایشان بداههخوان بسیار قهار و مبتکری هستند. همین ویژگی است که آواز ایشان را بسیار تاثیرگذار و دلنشین و صدالبته جاودانه کرده است.
شخصیت آوازی استاد را چطور ارزیابی میکنید؟ بهگفته شما ایشان نخستین کسی بود که آواز را عمومیت بخشید. در آن زمان کسی چنین جایگاه و مرتبهای نداشت. چه فعل و انفعالاتی در پیدایش این مهم و شکلگیری شخصیت آوازی ایشان موثر بود؟
استاد گلپا برعکس بعضی خوانندگان دوره قاجار که در ابتدا شروع میکردند به دل ایدل گفتن تا خودشان را کوک کنند و بعد بروند سر اصل مطلب، آواز خود را با شعر شروع میکردند. مداحان و برخی خوانندگان دوره قاجاریه، بهدلیل آنکه با علم موسیقی، آشنایی چندانی نداشتند، برای آنکه خود را کوک کرده و جای صدایشان را پیدا کنند، کمی دل ایدل میگفتند و بعد تازه شروع به آواز خواندن میکردند که امروزه این روش مطلوب نیست. اما چون، استاد گلپا، از گوش و هوش موسیقایی بسیار قوی و تسلط بالایی در شناخت ردیفها و گوشههای موسیقی ایرانی، برخوردار بوده و آواز خود را قالبا با شعر شروع میکردند، این امتیاز، وجه تمایز هنر آوازخوانی ایشان با سایرین شده بود. و صد البته برخورداری از این ویژگی، برای یک خواننده، تعیینکننده و حائز اهمیت است، چراکه خوانندهها ضمن اینکه باید جای صدای خود را بدانند، باید بر کلیه مقامات موسیقی ایران تسلط داشته باشند و تئوری موسیقی ایرانی را بدانند و با اصوات و الحان موسیقی آشنا باشند. مجموعه این مهارتها و قابلیتهای هنری، بهطور ذاتی در جوهره وجود این استاد بزرگ موسیقی، نهادینه بود. این با شعر آغازکردن آواز، تاثیر بسیار بیشتری بر شنونده خواهد گذاشت. دیگر استاد مسلم آواز ایرانی، جناب ایرج، که خدایش به سلامت نگهش دارد، گویا اخیرا در شهر اصفهان و در استودیو ضبط بودند، که آواز و تحریرهای استاد گلپا را برای ایشان پخش میکنند. استاد ایرج بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته و خطاب به استاد گلپا گفتند: «با شنیدن صدای تو، گویا دنیا را به من دادند، زندهباد، هم صدا خیلی بالا بود و هم ژوست و خوب، من میتوانم بگویم، تو حق بزرگی به گردن موسیقی ایرانی داشتی و داری، زنده باشی اکبر جان». نکته مهم دیگر، انتخابهای موشکافانه و هنرمندانه شعر توسط ایشان بود. در این خصوص شعر و آهنگ «مست مستم ساقیا دستم بگیر» نمونه روشنی از تسلط و شناخت عمیق ایشان از ادبیات و تلفیق مفاهیم شعری با ردیفها و گوشههای موسیقی ایرانی است. در سالهای 42-41 خورشیدی، روزی آقای گلپایگانی و ترانه سرای نامدار کشور زندهیاد بیژن ترقی که برخی از زیباترین و ماندگارترین ترانههای برنامه موسیقی گلها را سرودهاند، در راهروی رادیو که ساختمان آن در میدان ارگ تهران بود، همدیگر را ملاقات میکنند. استاد گلپا از جناب ترقی میپرسند شعر تازه چه داری؟ آقای ترقی میگویند: بهتازگی روی وزن مثنوی در حال سرودن شعری هستم با این مطلع آغازین که: «مست مستم ساقیا دستم بگیر/ تا نیفتادم ز پا دستم بگیر» که هنوز کامل نشده است. آقای گلپا میگویند: تا آنجا که آماده است، چیست؟ آقای ترقی در جواب میگویند: هنوز کامل نشده و این مقداری هم که نوشتم هنوز بهطور کامل مورد تایید خودم نیست. آقای گلپا هم به اصرار شعر را از ایشان میگیرند و با هم به استودیو گلها میروند. در استودیو جناب داود پیرنیا حضور داشتند و هنرمند بزرگ و استاد مسلم پیانوی ما، جناب مرتضیخان محجوبی. جناب پیرنیا از آقای گلپا میپرسند که کار آماده چه دارید؟ آقای گلپا هم میگویند که یک قطعه شعری همین الان دستم رسیده که مرا سخت تحت تاثیر خود قرار داده، اگر مایل باشید آن را بخوانم. (توجه داشته باشید در آن لحظه اینکه در چه دستگاهی و چه مایهای خوانده شود، اصلا مطرح نبوده است.) مرتضیخان محجوبی در شور لا، که برای یک خواننده جای بسیار بالایی است، بهخصوص آنجا که خواننده بخواهد گوشه شهناز آن را بخواند، با پنجههای ذوالفنون خویش شروع به نواختن پیانو کردند و استاد گلپا هم بهصورت بداهه شروع به خواندن آن شعر میکنند. (شما آن و آنیت و هنر بداههخوانی استاد گلپا را ببینید.) من به همه علاقهمندان موسیقی ایرانی توصیه میکنم این قطعه موسیقی را حتما گوش بدهند. نکته دیگر اینکه استاد گلپا به قدری با تسلط و آهنگین روی این شعر آواز خواندند که در هنگام خواندن آواز، استاد محجوبی دیگر پیانو ننواختند و گوش سپردند به آواز ایشان تا بتوانند جواب آواز استاد گلپا را بدهند و این یکی از ویژگیهای هنری استاد مرتضیخان محجوبی بود که هنگام آوازخواندن خواننده، ابتدا سکوت میکردند تا آواز نیز جلوه بیشتری پیدا کند. شعر و آهنگ مست مستم ساقیا، تجلی هنر بداههخوانی و تلفیق شعر و موسیقی استادانه جناب اکبر گلپا و یکی از نمونه آثار پرمایه در تاریخ موسیقی آوازی کشور است. «صدای گلپا بهواقع تحولی عظیم و چشمگیر در سبک خوانندگی کشور ایجاد کرد. در ایامی که همه مردم اعم از پیر و جوان بیشتر به ترانههای رادیو دل بسته بودند و چندان توجهی به موسیقی آوازی نداشتند، آواز گلپا با چنان استقبال و شور و حالی روبهرو شد که از هر خیابان و جلو هر میدان و مغازهای که رد میشدیم، طنین صدای او عابران را از حرکت بازمیداشت. امید است قدر چنین هنرمندان بزرگی را بیشتر بدانیم که ارزش هر کشوری به بزرگان و هنرمندان آن کشور است.» این چکیدهای بود از صحبتهای زندهنام بیژن ترقی درباره جایگاه هنری استاد گلپا و تاثیر انکارنشدنی که بر تحولات موسیقی آوازی کشور گذاشت. در موسیقی آوازی ایران، حقیقتا خلاقیت و هنر آوازخوانی استاد گلپا به امر بداهه در هنر معنا و جلوهای دیگر بخشید. و شاید جمله کوتاه زندهیاد منصور نریمان، خود گویای زوایای پیدا و نهان شخصیت استاد گلپا در تاریخ موسیقی کشور باشد، آنجا که گفت: «شهر خلوت است امشب گلپا میخواند.»
لطفا در موردویژگیها و نحوه تصنیفخوانی استاد گلپا مطالبی را بیان بفرمایید.
بنده بهخاطر دارم که یکبار، جناب داوود پیرنیا به آقای گلپا معترض بودند که با خواندن برخی از این تصنیفهای مردمی، شأن و اعتبار هنری خود را زیر سوال بردهاید! اما به تصور بنده، یکی از جلوههای هنر، خلاقیت و نوآوری است، که میتواند چندان هم در چارچوبها و قالبها، قرار نگیرد. لذا، هنر چارچوب معینی ندارد و ما نمیتوانیم هنر و هنرمند را مقید به پیروی از قوانین خاص و انحصاری کنیم. جناب گلپا، نزدیک به 17 سال فقط آواز میخواندند و بعد از آن بر روی آهنگهایی که آقای جهانبخش پازوکی هنرمند و آهنگساز خلاق و برجسته کشور، که بیشتر آهنگهایی که ساخت بسیار زیبا و مردمی بود، تصنیفهایی را اجرا کردند. بعد از آن هم هنرمندان دیگری نظیر زندهیاد فرهنگ شریف و جناب فضلا... توکل و آهنگسازان دیگر، برای ایشان آهنگهایی ساختند. به خاطر دارم وقتی همراه ایشان برای اجرای کنسرت به کشورهای مختلف جهان از جمله آمریکا، کانادا، فرانسه و استرالیا و هلند و آلمان و انگلستان میرفتیم، وقتی جناب گلپا میخواندند، برنامه آقای گلپایگانی حالت واریته داشت، یعنی دو خط آواز بعد تصنیف؛ مهمتر اینکه دیگر تکرار تصنیف را هم نمیخواندند تا برنامهها گرفتار یکنواختی نشود. در یک بخش خواندن، ایشان هفت یا هشت تصنیف را گلچین میکردند و با دوبیتی یا تکبیتیهای متنوع، بهصورت آواز، در میان این تصنیفها اجرا میکردند، که یک حالت واریته بسیار زیبایی به آواز ایشان میبخشید. یکی دیگر از ویژگیهای بارز این هنرمند، صحنهگردانی و همچنین مناسبخوانیهای پرجاذبه بهخصوص با انتخاب اشعار مناسب در کنسرتها بود، که مدعوین با هر نوع سلیقهای را راضی نگه میداشت.
درباره ویژگیهای اخلاقی و جایگاه معنوی ایشان در تاریخ موسیقی کشور چه نکاتی را قابل نوجه میدانید؟
تجربه، بزرگترین درس تاریخی برای همه ماست و بزرگترین درسها هم، تجربههای زندگی انسانهاست. حمل بر خودستایی نشود، بنده جز معدود نوازندگانی هستم که با اکثر خوانندگان صاحبنام مملکت، چه در محافل خصوصی، چه در مجالس هنرمندان و چه در اجراها و کنسرتهای رسمی صحنهای در داخل و خارج از کشور همکاری داشتهام، که حاصل این همکاریها، مشتی تجربه گرانمایه برای من بوده است. یکی از این تجربهها برای بنده، مشاهدات و شناخت خصوصیات فردی و اجتماعی هنرمندان مختلف بوده است. اینکه هر هنرمندی یکسری ویژگیهای خاص خودش را دارد، که در این بین ممکن است، برخی از آنها مقبول نباشد و اما بعضی دیگر بسیار مورد پسند قرار گیرند. اما آنچه که بنده از جنبههای مثبت ویژگیهای فردی آقای گلپا میتوانم بگویم، اینکه ایشان هیچوقت به هیچ هنرمند دیگری بیاحترامی نکردند. حرمت همه را حفظ میکردند. برخی با رد دیگران تصور میکنند خودشان بزرگ میشوند! من هرگز این خصلت نازیبا را در آقای گلپا ندیدم، چون ایشان به جایگاه بسیار والا و بلندمرتبهای دست یافتهاند. در ناملایمات زمانه، ایشان تنها کاری که کردند، سالها سکوت اختیار کردند و اینگونه سکوتها، سرشار از سخنان ناگفته است. من با توجه به تجریبات گذشتهام از همکاری با اکثر خوانندگان صاحبنام کشور و سالها همکاریهای مستمر و گستردهای که با ایشان داشتم، در کمتر خوانندهای قابلیتها و ویژگیهای اخلاقی و هنری جناب گلپا را دیدهام. به خاطر دارم آن زمان بزرگانی نظیر استادان پرویز یاحقی، فرهنگ شریف و حبیبا... بدیعی و جلیل شهناز بودند که جناب گلپا میتوانست همراه آنها به اجرای برنامه بپردازد، اما شاید از دلایلی که ایشان مرا بهعنوان نوازنده سنتور و سرپرست ارکستر خود انتخاب کرده و به کشورهای مختلف دنیا برای اجرای کنسرت میرفتیم، یکی این بود که اولا من جای صدای ایشان را میدانستم، دوم اینکه نیاز نبود ایشان قبل از شروع برنامه با اعضای ارکستر تمرین کنند، من کارهای ارکستر و تنظیم قطعات و هماهنگی نوازندهها را به تمامی انجام میدادم و در عین حال شرایط سن و سال ایشان را هم مراعات میکردم .ایشان لذت میبردند که من به این مسائل و نکات ظریف توجه دارم و آسوده خاطر، دیگر از من سوال نمیکردند و روی صحنه نگاهی به بنده میانداختند و بهعنوان مثال میگفتم: «ماهور و فلان آهنگ»، که ایشان با بهترین کیفیت برنامه را اجرا میکردند. در پایان هم آهنگهای درخواستی از سوی مردم بود، که من آنجا باید کوک ساز را تغییر میدادم.
از نظر جنابعالی علت علاقه عموم مردم ایران به استاد گلپایگانی در چیست؟
ایشان هیچوقت خود را از مردم جدا نمیدانست. زندهیاد پرویز یاحقی در این مورد، سبک منحصر بهفرد آوازخوانی استاد گلپا را دلیل مهمی بر محبوبیت وی نزد خواص و مردم ارزیابی کردهاند. تا جایی که استاد فضلا... توکل به وی لقب «سلطان آواز ایران» را دادند. به یاد دارم در هر محفلی که ما بودیم، بعد از پایان اجرای اصلی، به تک تک درخواستهای مردم پاسخ میدادند و آنها را اجرا میکردند. من در کمتر خوانندهای دیدم که اینگونه به خواست مردم احترام بگذارد.
استاد اکبر گلپا چهرهای نوستالوژیک در هنر ایرانی و آثار ایشان خاطره موسیقایی چندین نسل مختلف از ایرانیان است. ایشان در هر طیفی از مردم، دوستداران بسیاری دارد. هنرمندان و آهنگسازان بزرگی همچون علی تجویدی، حبیبا... بدیعی، جهانبخش پازوکی و فضلا... توکل برای ایشان آهنگهای گوناگونی ساختند. آثار ایشان بخشی از هویت و نماد فرهنگی و گنجینه موسیقی کشور است. کدامیک از آثار استاد گلپا برای شما خاطره انگیز بوده است؟
ما وقتی نوجوان بودیم، خاطرهآفرینی میکردیم و حالا با خاطراتمان زندگی میکنیم. بهنظر بنده، اکثر کارهای ایشان دلپذیر است. اما اینکه کدام یک برای من خاطرهانگیز است و جاودانگی یافته، به یاد دارم، 25 سال پیش، در نخستین سفری که با ایشان به آمریکا میرفتیم، زندهیاد استاد علی تجویدی دو آهنگ برای ایشان ساخته بودند. من در ماجرای ضبط این آثار بودم که اینکه چطور و با چه سختیای در خانه استاد گلپا بهطور خصوصی، ضبط شد. بنا به دلایلی برای ضبط اثر، یک استودیو پرتابل به خانه استاد گلپا آوردند. یکی از مشکلات ما این بود که اگر مثلا نوازندهای اشتباه مینواخت، ارکستر باید دوباره از اول آهنگ را تکرار میکرد، که استاد تجویدی هم با آن سن و سال، دچار زحمت بسیاری شدند. ناگفته نماند که ضبط این آهنگها، آنسامبل هم بود، یعنی خواننده همزمان با ارکستر باید میخواند، نه اینکه بعدا بشود صدای خواننده را میکس کرد. به خاطر دارم آقای گلپا با چه دشواریهایی، شعری از خانم مهدخت مخبر (دل خرابه چه خرابه/ جای آبادی نمانده) را خواندند و استاد علی تجویدی، چه خون دلی خوردند تا این آهنگ ضبط شد. امیدوارم این آهنگ تا زمانی که استاد گلپا هستند و خدایش به سلامت نگهش دارد، یکبار دیگر در استودیو بهطور جدی و حرفهای بازخوانی شود.
و سخن آخر به مناسبت زادروز استاد گلپا خطاب به ایشان...
گفتنی پیرامون این هنرمند بسیار زیاد است. اینجانب نیز در کتاب «راز آشکارا» که شامل گزیدهای از بیش از نیم قرن خاطرات هنری بنده است و در سال 1385 منتشر شد و به چاپ چهارم نیز رسیده است، چند صفحهای را به خاطرات با این هنرمند که جالب و خواندنی است، اختصاص دادهام. اما یک بیت شعر از دکتر منوچهر معین افشار را به ایشان تقدیم میکنم، که آرم پایانی برنامههای گلهای جاویدان هم بود: «تا، مهر درخشنده و مه تابان باد/ پیوسته، دلت شاد و لبت خندان باد.» با احترام و بهترین شادباشها.
منبع : آرمان امروز
دیدگاه تان را بنویسید