ارسال به دیگران پرینت

ماجرای صربستان و ارزش پاسپورت ایرانی

آیا وضع کشور ما این قدر خراب شده که شهروندان ما بروند و در چادرها و کانکس‌ها با یک وعده سوپ آبکی و انواع توهین و تحقیر – و حتی در مواردی مرگ – دست و پنجه نرم کنند؟!

ماجرای صربستان و ارزش پاسپورت ایرانی

۵۵آنلاین :

این روزها خبرهای بدی از صربستان به گوش می‌رسد. بر اساس گزارش‌های منتشر شده یک مرد 40 ساله ایرانی در سرمای زیر صفر جان باخته و بسیاری از پناهجویان در اردوگاه‌های اسکان در صربستان با بدترین شرایط دست و پنجه نرم می‌کنند.

اگر کسی می‌خواهد گوشه‌ای از وضعیت واقعی اردوگاه‌های اسکان پناهجویان در صربستان را بخواند، می‌تواند از اینجا بخواند.

ایرانیان زیادی طی یک سال گذشته و پس از لغو روادید ورود اتباع ایرانی به صربستان، بلیت‌های یک سره‌ای (آدم یاد ترانه معروف" وان وِی تیکت" می‌افتد) به مقصد صربستان خریدند و رفتند و دیگر برنگشتند.

طبق اعلام مراجع رسمی ظاهرا از شهریور 96 که ورود اتباع ایرانی به صربستان بدون روادید میسر شده است بیش از یک سوم از ایرانیانی که به عنوان گردشگر عادی به مقصد این کشور اروپایی رفته‌اند، برنگشته‌اند و در آنجا مانده‌اند.

قصد این جماعتی که در صربستان مانده‌اند عمدتا مهاجرت به کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی بوده است. وضعیت به گونه‌ای شد که دولت صربستان در نهایت پس از یک سال از لغو روادید برای ورود ایرانیان، از این اقدام خود پشیمان شد و بار دیگر از مهر ماه گذشته نظام روادید را برقرار کرد.

صربستان تنها کشور اروپایی بود که طی سال‌های گذشته راه ورود بدون ویزای ایرانیان به اروپا را هموار کرد اما رفتار گروهی از هموطنان ما طوری بود که دولت صربستان از این کار خود پشیمان شد و بار دیگر نظام روادید را برگرداند.

آمار مشخصی در دست نیست که دقیقا چند نفر از ایرانیان هم‌اینک در صربستان مانده و به قصد پناهندگی در کشورهای اروپایی در اردوگاه‌های اسکان پناهجویان زندگی می‌کنند، همچنین آمار دقیقی از وضعیت پرونده‌های آنها و دلایل مهاجرت بدون بازگشت این دسته از هموطنان نداریم، اما کم نیستند افرادی در میان این جماعت که تنها و تنها با سودای زندگی کردن در کشورهای مرفه اروپایی روانه این سفر شده و در تله صربستان گرفتار آمده‌اند و حالا احساس می‌کنند نه راه پس دارند و نه راه پیش.

می‌توان حدس زد بسیاری از این دسته افراد، در ایران زندگی متوسطی داشته و برای خود صاحب جایگاه بوده‌اند. بسیاری از اینها واقعا مشکل خاصی به لحاظ معیشت و گذران زندگی در ایران نداشته‌اند و گاه برخی از آنها حتی از متوسط زندگی شهروندان ایرانی بالاتر بوده‌اند اما سودا (و در واقع افسانه) زندگی بی‌دغدغه در قاره سبز (فرنگ) آنها را روانه این سفر بدون بازگشت کرده است.

واقعیت این است که گروه بسیار قابل توجهی از ما ایرانیان از گذشته‌های دور تا اکنون، در قالب کلیشه و انگاره ذهنی" مرغ همسایه غاز است" زندگی می‌کنیم و می‌اندیشیم.

از زمین و زمان گله‌مند و شاکی هستیم و به نعمت‌های دوروبرمان بی‌اعتنایی می‌کنیم و آنها را نمی‌بینیم - و یا آنها را عادی تصور می‌کنیم- و بر این اندیشه باطل هستیم که در جاهای دیگر دنیا - مخصوصا اروپا و آمریکا- زندگی بدون دغدغه و زحمت و راحت است ولی در ایران زندگی سخت و دشوار و گاه ناممکن!

به خاطر همین انگاره ذهنی است که در بسیاری از موارد "بی گُدار به آب زده" و خودمان را به دردسرمی‌اندازیم. بدون داشتن اطلاعات کامل و هدف و "نقشه راه" اقدام به مهاجرت می‌کنیم (می‌کَنیم و می‌رویم) و به قول معروف "دل به دریا می‌زنیم" تا شاید ما هم "صدف مراد از کف این اقیانوس بی‌پهنه صید کنیم" و مابقی عمر را در سایه‌سار آرامش و رفاه زیست کنیم؛ فارغ از اینکه زندگی یک انسان هیچ گاه فارغ و خالی از دغدغه نیست و اساسا زندگی یک مبارزه دایمی با شرایط و زمان است و تلفیقی از روزها و لحظه‌ها و لحظات شاد و غمین و اتفاقات خوب و بد است و عیار زندگی هر کسی در هر گوشه‌ای از دنیا تا حدود بسیار زیادی بسته به همت و تلاش و کوشش اوست.

بگذریم.

نکته دیگر اینکه صربستان نخستین کشور اروپایی بود که دروازه خود را برای ورود گردشگران ایرانی گشود اما سر یک سال کاری کردیم که پشیمان شد و دروازه را بست.

آنهایی که در یک سال گذشته سفرهای بدون بازگشت به صربستان رفتند و آنجا در اردوگاه‌های اسکان مهاجران و پناهجویان جاخوش کردند، باعث این کار شدند.

با پاسپورت ما ایرانی‌ها 1 سال پیش دستکم می‌شد سفری بدون ویزا به یک کشور اروپایی - حتی در حد و اندازه صربستان - رفت و اگر خوب پیش می‌رفت چه بسا که در ادامه سیاهه لیست سفرهای بدون ویزا به اروپا دستکم برای برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز می‌توانست برقرار شود.

اما عقبگرد دولت صربستان این راه را بست و حالا اگر یک کشور دیگر اروپایی هم بخواهد چنین کند، به تجربه صربستان نگاه کرده و دست نگه می‌دارد.

حالا با این وصف چه کسی ارزش پاسپورت ایرانی را زایل کرده است؟

تردیدی در مسئولیت "حکومت" در حفظ و ارتقای ارزش پاسپورت نیست و در این گزاره هیچ تردیدی وجود ندارد که دولت‌ها در این باره مسئولند و حتی باید پاسخگو باشند.. اما آیا مسئولیت رفتاری که در یک سال گذشته از سوی هزاران شهروند ایرانی در زمینه سفر به صربستان سر زد، تمام و کمال بر عهده دولت است؟

واقعا چند نفر از آنهایی که سفر بدون بازگشت به صربستان رفته‌اند لایق و سزاوار زندگی با این وضعیت در اردوگاه‌های اسکان پناهجویان هستند؟ آیا وضع کشور ما این قدر خراب شده که شهروندان ما بروند و در چادرها و کانکس‌ها با یک وعده سوپ آبکی و انواع توهین و تحقیر - و حتی در مواردی مرگ - دست و پنجه نرم کنند؟!

البته این به معنای نبود مشکلات در کشور و حتی به شکل انبوه آن نیست اما آیا رفتن بدون بازگشت به صربستان با آگاهی نسبت به بسته شدن در ورود به اروپای غربی و شمالی اقدام هوشمندانه ای بوده است؟ آن هم در بعضی موارد از سوی کسانی که زندگی در مجموع روبراهی در ایران داشته‌اند و تها با طمع رسیدن پاهایشان به "آن ور آب" این تحقیر ملی را به جان خریده و پا در این راه گذاشته‌اند. برخی از آنها با این قصد و نیت رفته‌اند که پس از چند سال گرفتن اقامت در کشور مقصد اروپایی، پایی در اینجا و پایی در آنجا داشته باشند.

این شهروندان مستحق سرزنش هستند به دو دلیل که یکی از آنها ملی و دیگری انسانی است:

1- وجهه ملی آن است که این هموطنانمان از آبرو و اعتبار پاسپورت ایرانی - در همین حدی که الان هست- کاسته‌اند. شکی در این نیست که عقبگرد دولت صربستان در نظام لغو روادید با ایران، ناشی از رفتار این گروه از هموطنان‌مان است.

2- وجهه انسانی قضیه اینکه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای اروپایی در برابر پناهجویان مسئولیت‌هایی احساس می‌کنند و بر اساس هنجارهای حقوق بشری و حقوق بین‌الملل و.. خود را موظف به سرویس‌دهی به پناهجویان می‌دانند. اما وقتی جمعیت پناهجو تبدیل به سیل و سونامی می‌شود تشخیص پناهجوی واقعی - مستحق- از گروه فرصت‌طلبان وارد شده در دسته پناهجویان - یا حتی خطرناک‌ها مثل اعضای گروه‌های تروریست یا خلافکار و..- سخت می‌شود و در نهایت کشورهای پذیرنده عاصی شده و همه را به یک چوب می‌رانند و دیگر آن گونه که شایسته است به یک پناهجوی مستحق هم سرویس نمی‌دهند.

ماجرای 3 سال پیش سیل ورود پناهجویان خاورمیانه‌ای به اروپا از یادها نرفته که چگونه پناهجویانی از ایران و افغانستان و پاکستان و.. خود را به صف پناهجویان مستحق جنگی سوری و عراقی (گریخته از دست داعش) زده و کاری کردند که در نهایت اروپایی‌ها دروازه‌های خود را به روی ورود پناهجویان بستند.

مثل قدیمی می گوید:" ارزش امامزاده را باید متولی آن پاس بدارد" و با الهام از این مثل می‌توان گفت: ارزش پاسپورت ایرانی را هم در گام نخست باید خود ما شهروندان ایرانی پاس بداریم" با رفتارهایی که در سفرهای خارجی بروز می‌دهیم و نیز کارهایی که نباید بکنیم. سفر بدون بازگشت به صربستان - در آن حجمی که صورت گرفت - هم جزو همان کارهایی بود که نمی‌بایست می‌کردیم.

منبع : عصر ایران
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه