نویسنده : حمیدرضا سروری
در سدۀ چهاردهم میلادی در فلات دکن که بخشهای بزرگی از مرکز و جنوب هندوستان را در برمیگیرد پادشاهی تازهای به نام بهمنی پایهریزی شد. بهمنیان خود را از بازماندگان ساسانیان می دانستند(Shokoohy,1994:65). بنیانگذار سلسلۀ بهمنی ظفرخان حسن گنگو، ایرانی ماجراجویی بود که در دربار محمد تغلق در دهلی خدمت میکرد. حسن گنگو حاکم گلبرگه شد و پس از آن اعلام استقلال کرد. بهمنیها با امپراتوری هندی ویجایانگر بر سرکنترل دکن به ستیز برخواستند. اوج قدرت بهمنیان در زمان وزارت وزیر ایرانی آنان محمودگاوان1481-1466م. بود. پس ازسال1518م. پادشاهی بهمنی تقسیم شد، نظامشاهیان در احمدنگر، قطبشاهیان درگُلکُندا یا گلکنده (حیدرآباد)،بریدشاهیان در بیدر و عادلشاهیان در بیجاپور، هریک فرمانروایی مستقلی را ایجاد کردند. بریدشاهی یکی از پادشاهیهای مسلمان دکن به شمار میرود که بین سالهای 1028-897 ه/1619-1491م. قدرت را در اختیار داشت. البته قلمرو بریدشاهیان در قیاس با دودمانهای عادلشاهی، نظامشاهی و قطبشاهی بسیار کوچک بود. بریدشاهیان پایتخت بهمنیان یعنی شهر بیدر را به ارث بردند. شهر بیدر در شمال شرقی ایالت کارناتاکا و در700کیلومتری بنگلور مرکز این ایالت در ناحیۀ دکن قرارگرفته است. بیدر دومین پایتخت بهمنیان بود و از نظر معماری دارای آثار بسیار ارزشمندی است. بریدشاهیان نیز چندین و چند بنا را به این شهر افزودند. به نظر میرسد ریشۀ بریدشاهیان از منطقۀ قفقاز باشد. قاسم برید پایهگذار دودمان بریدشاهی به هنگام جوانی در دربار محمد شاه سوم بهمنی1482-1463م. خدمت میکرد و طی چندین نبرد شایستگی خود را ثابت کرد(Eaton,1988). قاسم برید در سال1491م. کنترل بخشی از شهر بیدر را در دست گرفت. البته عنوان شاه را به نام خود نیفزود و به شکل رسمی هنوز زیر نظر بهمنیان بود. پس از مرگ قاسم در910ه/1504م. پسرش امیر برید (Amir Barid) قدرت او را به ارث برد و همانند پدرش نپذیرفت که خود را شاه بنامد. امیربرید در روابط خارجی با زیرکی و هوشیاری به طرفداری از همسایگان قدرتمندش پرداخت. هر چند که در برابر عادلشاهیان در بیجاپور به شکل تحقیرآمیزی شکست خورد. لحظۀ شکوهمند تاریخ بریدشاهیان، در سال972ه/1565م. و زمانی روی داد که نیروهای بریدشاهی با فرماندهی پسر و جانشین امیربرید یعنی علیبرید نقش اثرگذاری را در نبرد تالیکوتا (Talikota) بازی کردند. نبردی که بر اساس همپیمانی پادشاهیهای مسلمان دکن علیه دودمان هندوی ویجایانگر شکل گرفت و باعث سرنگونی این سلسلۀ شد. علیبرید خود را شاه نامید و طی 38 سال پادشاهی987-949ه/1580-1542م. شاهد اوج قدرت بریدشاهیان هستیم. در پایان و به سال 1028ه/1619م. سلطان ابراهیم دوم عادلشاه، شهر بیدر را به قلمرو خود افزود و سرانجام سلسلۀ بریدشاهی را سرنگون کرد. دورۀ فرمانروایی علی بریدشاه دورۀ اوج هنر معماری بریدشاهیان است. مهمترین نمونههای معماری این دوره، رنگین محل در دژ بیدر و آرامگاه علی برید است. هر دو بنا نفوذ قابل توجه ایران و هنر ایرانی را نمایش میدهند و از این رو که دورۀ میانی انتقال از سبک معماری بهمنیان به سبک معماری بیجاپور و گلکنده هستند بسیار اهمیت دارند. کاخ رنگین محل در دژ بیدر جای گرفته است. در بازدید نخستم از دژ بیدر موفق نشدم کاخ رنگین محل را ببینم چرا که درهای این بخش به روی بازدیدکنندگان بسته است! ولی بار دوم با کسب اجازه و نامهنگاریهایی چند!موفق شدم از کاخ بازدید کنم. شهر و دژ بیدر به عنوان پایتخت دودمان بهمنی جایگاه مهمی در دورۀ بهمنی داشته، در این میان بریدشاهیان نیز، شهر، دژ و به طور کلی میراث بهمنیان را به ارث بردند.
درسال892 ه/1487م. محمدشاه بهمنی که از دست شورشیان فرار میکرد در شاه برج دژ بیدر پناه گرفت و در ادامه نیز موفق به سرکوب کردن آنان شد. او این موضوع را به فال نیک گرفت و تصمیم گرفت در نزدیکی شاه برج دست به ساخت کاخی برای خودش بزند. کاخی که او ساخت طی دورۀ بعدی یعنی به هنگام فرمانروایی بریدشاهیان و به هنگام فرمانروایی علی بریدشاه،1580-1542م. گسترش پیدا کرد. بخش جنوبی کاخ با توجه به تزئینات کاشی در بنایی که به دست علی برید ساخته شد رنگین محل نام گرفت. دسترسی به رنگین محل با بالا رفتن از چندین پله ممکن میشود و با گذر از چند اتاق بخش درونی کاخ نمایان میگردد. دو تالار موجود در این بخش نمایانگر معماری بهمنیست. تالار شمال شرقی مربع شکل است و ساختار و سقفی بلند دارد. جدا کردن بخشهایی که در دورههای بهمنی و بریدی در این کاخ بنا شدهاند در برخی از بخشها بسیار دشوار است. ولی آنچه که در نگاه بازدیدکننده ایرانی جلوهگری مینماید و توجه را به خود جلب میکند تزئینات کاشیکاری مجموعه است که از همان ابتدا در حیاط کاخ خودنمایی میکند. به نظر میرسد در دورۀ بریدشاهیان تمام دیوارهای بالایی حیاط رنگین محل با کاشی تزئین شده بوده ولی شوربختانه به دلیل ویژگی طبیعی هندوستان و رطوبت زیاد کاشیهای بسیار کمی برجای ماندهاند و بخش بزرگی از کاشیها از بین رفته است. کاشیها به رنگ سفید روی زمینهای از آبی تیره به نمایش درآمدهاند و روشن است این بخش از کاشیها رنگهای دیگری را هم در برمیگرفتهاند که البته از بین رفتهاند. طرحهای کاشیها شامل نقشمایههای گیاهی و کتیبههایی به عربی است که در یکی از آنها این متن مذهبی و دعایی به خوبی خوانده میشود: ((و اتخذ بحرمت نبینا محمدمقاما مخلدا محمودا مرضیه)). در بخش میانی حیاط، کانال آب، فواره، حوض و مخزن آب دیده میشود.
در بخش جنوبی حیاط زیباترین و پرکارترین بخش مجموعه خودنمایی میکند، ورودی این بخش دو طبقه بر روی شش ستون سنگی استوار شده است. پس از آن نیز، ستونها و سقف چوبی زیبایی جلوهگری میکند که به زیبایی درست شده و خوشبختانه از گزند روزگار در امان مانده است. چهارستون چوبی به شکل آزاد و چندین ستون چوبی درون دیوار به چشم میخورد. تاقنما یا هشتی ورودی این بخش در قسمت بالایی خود کنگرهدار است و به تزئینات چوبکاری شدۀ دیوار و سقف مجموعه چسبیده است. قاب هشتی نیز با سنگ بازالت سیاه رنگ مارپیچ یا طنابی شکلی کار شده است. تمام تاق نمای ورودی با کاشیهای بسیار زیبایی تزئین شده، کاشیهایی به رنگ لاجورد، سفید، زرد و فیروزهای با طرحهایی گیاهی و هندسی و از همه زیباتر و چشم نوازتر بیتی از خواجه حافظ شیرازی است که عقل از سر میرباید((شاه نشین چشم من تکیه گه خیال تو- جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو)). انتخاب نوع شعر و هماهنگی آن با ساختار و عملکرد رنگین محل به خوبی نمایانگر ذوق و درک بالای هنرمندان و دربار بریدشاهیست و جالب این که در بخش موازی این جایگاه و پس از گذر از تاق نمای ورودی در سوی دیگر تاق بیت شعر دیگری نگاشته شده است: ((رواق منظر چشم من آشیانه توست- کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست)).به طور کلی روشن است که اگر نه تمامی کار ولی بخش بزرگ این مجموعه زیر نظر و راهنمایی هنرمندان و معماران ایرانی بنا گردیده است. تاق نمای دوم که از طریق آن وارد اتاق دوم رنگین محل میشویم هم دارای درگاهی است که با صدف زینت داده شده به این شکل که صدف در سنگ سیاه به کار رفته است. این اتاق کوچک مربع شکل نیز با کاشی تزئین شده، کاشیهایی با طرحهای گیاهی و رنگهای سبز، زرد و لاجوردی. در بخشی از اتاق، پنجرهای دیده میشود که رو به دیوار دژ باز میشود. به هرحال صدفکاری و کاشی درون اتاق زیبایی آن را دوچندان کرده است. کتیبههای این بخش به زیبایی و با کیفیتی بسیار خوب با نشاندن صدف روی سنگ سیاه کار شدهاند و نتیجۀ کار بسیار زیباست و باعث شده است اثر رمانتیک شعرها در فضای معماری رنگین محل بیشتر جلوهگر شود.
((هم در ثمین که در صدف دارد عشق- از بهر نثار درگهت آرد عشق/ عاشق شود آنکس که درآید ز درت- گویا ز در و بام تو میبارد عشق)) این دو بیت در بالای تاق نمای ورودی اتاق دوم در یک قاب محرابی شکل و با صدفکاری روی سنگ سیاه نبشته شده است. زیر آن نیز نام علی برید آمده است: ((المستنصر بنصرالله الملک المالک المجلس المکرم و الهمایون الا کرم برید ممالک علی)).البته بخشهایی از صدفکاری این قسمت هم در گذر زمان آسیب دیده است. در دو سوی دیوار کناری اتاق مربع شکل و به گونۀ قرینه واری این دو بیت نوشته شده است:((ای منظر دیده از جمالت روشن- وی کرده چو دُر در صدف،سینه وطن/ بخرام بشه نشین خلوتگه دل- که از بهر تو آراسته شد این گلشن)). کنار دیوارهای رنگین محل به وسیلۀ پلکان به بخش دیگری از کاخ میرویم و به نظر میرسد حتی بخشهایی از مجموعه طی دورۀ آصفجاهی یا نظام حیدرآباد1947-1724م. به مجموعه افزوده گشته است (Yazdani,1947:44-49). علاوه بر تزئینات صدفکاری و کاشیکاری، گچبریهای زیبایی نیز با طرحهای هندسی و نقش پرندگان نیز دیده میشود. به هر حال رنگین محل زیباست. هم ستون و سقف چوبکاری شده آن زیباست و هم کاشیکاری،کار با صدف روی سنگ سیاه و نیز گچبری آن. دیدار از کاخی با این درجه از میزان نفوذ هنر و ذوق ایرانی آن هم در جنوب هند بسیار دلنشین و گیراست.
کتابنامه
Shokoohy,Mehrdad.1994,ʻʻ Sasanian Royal emblem and their Reemergence in the Fourteenth-century Deccan”,in ,Muqarnas XI:An Annual on Islamic Ar and Architecture.pp.65-78.
Yazdani,Ghulam.1947, Bidar: Its History and Monuments, London: Oxford University Press.pp.44-49.
دیدگاه تان را بنویسید