شهروند] در سالروز هشتادوچهارمین سالروز تولد ایران درودی نقاش، مستندساز، کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه که البته در زمینههایی چون نوازندگی و روزنامهنگاری هم تجربیاتی دارد، وزیر ارشاد با این هنرمند دیدار کرد. در این دیدار در منزل ایران درودی، سیدعباس صالحی بعد از آرزوی سلامتی و طول عمر برای این هنرمند گفت: «اینکه شما همچنان در حال خلق اثر هنری هستید و همچنان بهطور جدی در مسیر هنر حضور مستمر دارید، جای خوشحالی دارد.» تعارفی که بانو ایران درودی هم پاسخی رندانه به آن داد: «خوشحالم که در هشتادوچهار سالگی همچنان فعال و امیدوار به کار میپردازم و هر روز ساعتها به کار نقاشی مشغول هستم» ... .
در دیدار وزیر ارشاد با این بانوی هنرمند درباره موزه ایران درودی نیز سخن به میان آمد. موزهای که ایران درودی در سالهای اخیر همواره گفته که تاسیس آن بزرگترین آرزویش است. خواستهای که ایران درودی در دیدار وزیر هم بر آن تأکید کرد: «بیش از پنجسال طول کشید تا بالاخره مجوز موزه بهطور کاملا قانونی داده شد و این موضوع روند راهاندازی موزه را با تأخیر مواجه کرد، اما امیدوارم به آرزویم که همان افتتاح موزه در حیات خودم است، برسم» ... .
بانو ایران درودی در دیدار با وزیر ارشاد گفت: «من یک هنرمند وطنپرست و ایراندوست هستم و برایم جای خوشحالی دارد که در کشور خودم مورد لطف و مهربانی مردم قرار دارم. مردم گاهی به گونهای لطف و علاقه خود را ابراز میکنند که برایم جای خوشحالی بسیار دارد.» شاید بتوان راز ماندگاری این بانوی هنرمند را در همین میهندوستی او خلاصه کرد. علاقهای که عشق متقابل ایران را به ارمغان آورده و باعث شده علاقهمندان هنر در هشتادوچهار سالگی هنرمندشان نیز همچنان پیجوی او و کارهایش باشند...
ایرانبانو
ایران درودی ٨٤سال پیش در چنین روزهایی چشم به دنیا گشود. پدرش از خانوادهای صاحبنام از تجار خراسان بود و مادرش هم از خانوادهای قفقازی میآمد که آنان هم بازرگان بودند و در پی انقلاب کمونیستی در روسیه به ایران آمده بودند. ترکیب این دو خانواده اما هنر خالص شد: بانویی به نام ایران درودی که یکی از پیشروترین هنرمندان سورئال این آب و خاک بوده و آثاری بینظیر در این زمینه در کارنامهاش دارد ... .
ایران که از همان کودکی عاشق نقاشی بود، پس از پایان دوره متوسطه راهی فرانسه شد و در دانشکده بوزار پاریس به تحصیل در این رشته پرداخت. او سپس در نیویورک رشته تهیهکنندگی و کارگردانی تلویزیون خواند و در آنجا با پرویز مقدسی، کارگردان تئاتر و سینما آشنا شد و ازدواج کرد. هر چند دوران زندگی مشترک این دو طولانی نبود و با مرگ زودهنگام مقدسی به پایان رسید، اما تأثیر بسیار عمیقی بر درودی گذاشت و او دیگر هرگز ازدواج نکرد. پس از این اتفاق تلخ، ایران درودی در بیستوچهار سالگی به ایران بازگشت و بعد از آن در ٦٠سال بعدی، ایران درودی تمام سرگرم هنر بوده. نقاشی کشیده، نمایشگاه برگزار کرده، فیلم مستند ساخته و در کل هر آنچه فکرش را بکنید، در دنیای هنر انجام داده است. یک زندگی کامل و پربار که باعث شده با آرامش و رضایت درباره سالهایی که گذرانده، حرف بزند: «چیزی به زندگی بدهکار نیستم و بهترین و سختترین لحظات را لحظهبهلحظه و به تمامی زندگی کردهام. زندگی درد را به من شناساند، عشق را به من آموخت، شور و شیدایی خلاقیت را به من داد و به من باوراند که سهم انسان از خوشبختی به اندازه عشقی است که ایثار میکند. باور دارم که من نقاشی را انتخاب نکردم، نقاشی مرا انتخاب کرد. من دیگر نقاش نیستم، بلکه خود نقاشی شدهام و این پاداش من از زندگی است»...
نمایشگاهها
ایران درودی از همان اولین ماههای بازگشت به ایران شروع کرد به برگزاری نمایشگاههای نقاشی. اولین کارهای این نقاش در تالار فرهنگ تهران به نمایش گذاشته شد. بعد از آن، درودی مرتب به برگزاری نمایشگاههای مختلف همت گماشت و از دهه ۴۰ به این سو حدود ٧٠ نمایشگاه فردی و بیش از ۲۵۰ نمایشگاه گروهی در ایران و سراسر جهان برپا کرده است. او این نمایشگاهها را در ایران، فرانسه، سوییس، ژاپن، بلژیک، آمریکا، استرالیا، کانادا، آلمان و امارات متحده عربی برگزار کرده است...
درودی که به عقیده بسیاری از منتقدان دارای مایههای سورئالیستی است، تاکنون حدود ٢٠٠ اثر خود را به شکل محضری به نام ملت ایران کرده است...
نقاشی
ایران درودی میگوید که نقاشیهایش هویت ایرانی او را بازتاب میدهند: «اساس نقاشی من بر یافتن هویت فرهنگیام استوار است. درواقع من در نقاشی همواره در پی بازیافتن ریشههای فرهنگیام بودهام. برای این کار سه عنصر اصلی یعنی نور، حرکت و زمان را نوبت به نوبت به کار گرفتهام که البته در این میان نور هدف اصلیام بوده تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شوم.» از نگاه ایران درودی نقاشی ایران سالها و شاید هم دههها با نقاشی دنیا فاصله دارد. او حتی پا از این هم فرا گذاشته و میگوید که ما در ایران نقاش نداریم: «کسانی که این روزها مشغول به این کار هستند، نواقص بسیاری دارند. همهشان نقاشی میکنند، اما داستان پشت سر نقاشیهایشان است. وقتی از یک چهره نقاشی میکنید و به اصطلاح چهره میسازید، باید در اثری که خلق میکنید، شخصیت طرف را نشان بدهید، نه اینکه سعیکنید شبیه او را بکشید، یعنی در این موقعیت، شخصیت است که مهم است نه شباهت. در کل باید بگویم ما در ایران نقاشی نداریم و اینهایی که هست، تصویرگری است. چون نقاشی در کشور ما سابقه ندارد و آنچه دیده میشود معطوف به امروز است که بخش قابل توجهی از آن مربوط به غرب است و آنچه از نقاشان خارجی گرفتهایم.»
کرونا
کرونا دنیا را خانهنشین کرده. این شاید برای یکسری از مشاغل دشواریهای فراوانی داشته باشد، اما برای هنرمندان میتواند نوعی توفیق اجباری برای پرداخت بیشتر به هنرشان باشد. ایران درودی هم این موضوع را قبول دارد: «در زندگی و حرفه من تنهایی و ضرورت تنها ماندن جایگاه مهمی دارد. در حقیقت همانطور که بارها گفتهام من در زندگی آموختهام با تنهاییام برای خود کافی باشم. بههرحال فقط در تنهایی است که میتوانم نقاشی کنم یا بنویسم. یعنی در تنهایی است که میتوانم از زندگی سرشار شوم و به خلسه برسم.» درودی البته میگوید که دشواریهایی که بر دوش مردم ایران است، تنهایی کرونایی را تبدیل به تجربهای دردناک کرده است: «در این تنهایی سخت دلنگران یکایک هموطنانم هستم، مانند پرستاران و پزشکان که جان بر کف به کمک بیماران کرونایی شتافتهاند یا کسانی که در گرانی سرسامآور مجبورند برای به دست آوردن لقمه نانی از منزل خارج شوند و دردناکتر اینکه کاری هم وجود ندارد.» ایران درودی همچنین میگوید که ویروس کرونا در این چند ماهی که آمده، درسهای زیادی برای مردم داشته: «این ویروس به ما فهماند که ما انسانهای این کره به هم پیوستهایم. بیسبب نیست که این شعر سعدی در مقابل در ورودی مقر سازمان ملل نیویورک نصب شده: بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند...». «درس دیگر کرونا این است که مادیات واقعا در زندگیمان ارزشی ندارد. نه در مبارزه با کرونا و نه در ایجاد مصونیت- که اگر اهمیت و ارزشی داشت، ثروتمندان کرونا نمیگرفتند.»
موزه ایران درودی
سالهاست که این هنرمند برجسته به دنبال گرفتن مجوز تأسیس موزهای به نامش است و بارها و بارها گفته است که دوست دارد قبل از مرگش موفق به این کار شود. در این روزگار کرونایی، پیش از اینکه وزیر ارشاد به دیدارش برود و درباره موزهاش به او گزارش دهد، ایران درودی از پنجسال دوندگی بیحاصل برای گرفتن مجوز موزه گلایه کرده بود: «متاسفانه تا آخرین روزهای سال گذشته منتظر دریافت مجوز ساختمان موزهام بودم که سرانجام هم این مجوز پس از پنجسال انتظار داده نشد. بارها از خود پرسیدهام آیا دادگاهی وجود دارد که من به آن شکایت ببرم و بپرسم به چه گناهی پنجسال از عمر کسی را که هست و نیست خود را محضری به ملت ایران بخشیده، تلف کردهاند؟» حالا در غوغای کرونا، اما، میگوید که دیگر این آرزو را- فعلا- رها کرده است: «از شروع کرونا به این سو خودم را قرنطینه کردم تا ناقل کرونا نباشم. در این مرحله تصمیم گرفتم دیگر مجوز شهرداری را رها کنم و به جایش مجوز عرش را بگیرم و به حرفهام بپردازم. در حقیقت کرونا باعث شد به خودم بیایم و این روزها را اگر عمری برایم باقی مانده، با آرامش به معنای واقعی با خودم زندگی کنم. پس تصمیم گرفتم به جای مجوز ساخت موزه، مجوز ورود به عرش را بگیرم و مانند سابق با نقاشیکردن در بهشتم زندگی کنم.»
درودی هنرمند
ایران درودی در زمینههای دیگر هنر هم فعالیت کرده. او در سیوسه سالگی با انتشار تابلویش -که درباره پالایشگاه و لولههای انتقال نفت بود- در مطبوعاتی مانند «تایمز» و «نیوزویک» اعتبار زیادی در داخل و خارج از مرزهای ایران به دست آورد. این همان تابلویی است که احمد شاملو، شعر خود را به این اثر که آن را «رگهای ما، رگهای زمین» خوانده بود، هدیه کرده است. درودی همچنین کارگردانی و تهیهکنندگی بیش از ۸۵۰ ساعت فیلم و مستند درباره هنر را نیز در کارنامه دارد. کارگردانی فیلم «بینال ونیز» در سال ١٣٤٧- ١٩٦٨ از دیگر فعالیتهای او است. سلسله سخنرانیهایی درباره نقاشی و نقش زن در تاریخ و هنر -که در دانشگاههای آمریکا و انجمنهای فرهنگی ایرانیان در لسآنجلس و نیوجرسی ایراد شده-، مقالاتی درباره هنر، کتاب «در فاصله دو نقطه» و... دیگر جوانب کارنامه هنری ایران درودی را تشکیل میدهند. او سال ۱۳۵۲ همزمان با نمایشگاهش در «انستیتو گوته» تهران، کتاب آثارش را در سه زبان با مقدمه «آندره مالرو» و «ژان کوکتو»، شعری از «احمد شاملو» و پیشگفتاری از «هوشنگ طاهری» منتشر کرد. در همان سال دو تابلوی «شیشه عمر» و «دیار هرگز» در نمایشگاه زنان نقاش و پیکرتراش پاریس جایزه اول و دیپلم «جامعه زنان پیکرتراش و نقاش» را کسب و عنوان «زن نقاش سال ۱۹۷۳» را نصیب او کرد. گفتنی است که درودی و هنرش تاکنون موضوع چند فیلم نیز بودهاند که از میان آنها میتوان به فیلمهای «چه شگفت است عشق که هم زخم است و هم مرهم» به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علی محمدی، «مستندی درباره ایران درودی» به کارگردانی حسن امامی و «ایران درودی، نقاش لحظههای اثیری» به کارگردانی بهمن مقصودلو اشاره کرد ... .
دیدگاه تان را بنویسید