حسین جلالی| نویسنده نشریه
دیدن تصویر ایرانیهایی که در پیادهروهای ارمنستان در انتظار واکسن نشسته اند به معنای واقعی دردآور است. هرچند به تصمیم این افراد نمی توان خرده گرفت چون بین دو راهی «منزلت اجتماعی» و «سلامت»، سلامت را برگزیدهاند. انگار در کشور ما منزلت های اجتماعی به معنی ایجاد تمایز در شأن اجتماعی افراد، به عنوان یک مفهوم اجتماعی شکل نگرفته است. مثلاً وقتی قرار میشود یارانه اندکی به افراد داده شود همه متقاضی دریافت هستند و در سامانه پرداخت یارانه ثبتنام میکنند یعنی همه خود را مستحق میداند و کسی برای خودش تشخص طبقاتی قائل نیست. ما در وضعیتی هستیم که نظام سیاسی و نظام اجتماعی شأن و منزلت مشخصی برای افراد تعیین نکرده است. هیچ تمایز و تشخص طبقاتی میان مردم وجود ندارد. حتی افراد جایگاه و منزلت خودشان را به رسمیت نمیشناسند. البته ریشههای مسائل را نباید در افراد جستجو کرد بلکه در جامعهای دید که اقتصاد تا این درجه بیمار و غیرقابل پیشبینی است و می توان ادعا کرد اخلاق به عنوان یکی از پایههای اصلی جامعه از بین رفته است. در این نوشته به مصادیقی میپردازیم که آحاد جامعه ناچار میشوند منزلت اجتماعی خود را زیر پا بگذارند.
درماندگی و اجبار: مورد واکسیناسیون در ارمنستان
«هزاران ایرانی عصبی از برنامه آشوبناک واکسیناسیون دستگاه اداری و مستأصل برای یافتن امنیت، بعد از تحمل موج پس از موج ویروس کرونا دارند فوج فوج از هوا و زمین خودشان را به ارمنستان همسایه می رسانند تا در مقابل کووید ۱۹ واکسینه شوند.» این بند آغازین گزارش نیویورک تایمز است که در آن تاکید شده کشور سه میلیونی ارمنستان به خاطر رواج عقاید خرافی و توطئه اندیش درباره واکسن، با مازاد واکسن روبهرو شد و به همین دلیل واکسن های مازاد را ابزاری برای جذب گردشگر کرد. یکی از ایرانیانی که برای دریافت واکسن به ارمنستان سفر کرده بود به نیویورک تایمز گفته است: «اینکه برای واکسیناسیون مجبور شویم کلی پول خرج کنیم، سفر کنیم و تحت استرس و فشار قرار بگیریم انتخاب ایده آلی برای ما نیست. اگر مجبور نبودیم این کار را نمی کردیم.»
افزایش پروازهای تهران به ایروان تمهیدی بود تا به تقاضاهای مردم برای سفر به ارمنستان پاسخ دهد. تمام پروازهای تهران به ارمنستان تا اواخر آگوست، اوایل شهریور فروش رفته اند. نوبت به کرایه کردن سواری و اتوبوس شخصی هم رسیده است. بنابر گزارش و گزارشها و مشاهدات شهروندان، این ازدحام باعث شد مرز ایران_ ارمنستان صفهای طولانی و سنگینی به خودش ببیند. برخی تا ۱۳ ساعت در این صف معطل شدند. از دیگر سو، عکسهایی نیز تحت عنوان «خیابان خوابی ایرانیان در ارمنستان به امید دریافت واکسن» نیز در خبرگزاری ها و فضای مجازی منتشر و دست به دست می شد. از حدود ۲۴ تیرماه نیز ارمنستان واکسیناسیون مجانی گردشگران را منوط به حضور دستکم ۱۰ روزه در این کشور کرده است.
صفهای طولانی تنها سهم توریستهای واکسن نبود. در ایران همان میزان محدود واکسیناسیون نیز گاهی با بی انضباطی و صف های آزاردهنده همراه میشد. فیلمهای این وضعیت زخم دیگری بود بر روان جامعه ایرانی، مخصوصا وقتی این بی انضباطی با بدرفتاری نیز همراه میشد. در موردی، یکی از اعضای نیروی انتظامی با پرت کردن و هل دادن چند پیرمرد باعث افتادن آنها بر زمین شد. موضوعی که موجی از انتقادات را در پی داشت و به عذرخواهی رئیس پلیس ختم شد.
واکنش ها: صحبت از خجالت است و شرمساری
۱5 تیرماه امیرحسین قاضیزاده هاشمی، عضو هیئت رئیسه مجلس و نماینده سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که از قضا عضو ستاد ملی مبارزه با کرونا نیز هست گفت: «برای کشوری که خودش از دانش فنی در حوزه واکسیناسیون بهرهمند است و توانایی تولید واکسن دارد خجالتآور است که مردمش برای دریافت واکسن به دبی، ارمنستان و ترکیه بروند.»
روزنامه جمهوری اسلامی نیز در مطلبی با عنوان «قصه پرغصه واکسنکرونا» نوشت: «اخبار جنجالی سفر متقاضیان تزریق واکسن کرونا به ارمنستان و بعضی کشورهای دیگر منطقه در قالب تورهای گردشگری با هزینه پنج میلیون تومان و بیشتر، باید عرق شرم بر پیشانی مسئولان بهداشت و ستاد مبارزه ملی مبارزه با کرونا در کشورمان بنشاند. امکانات، سابقه، وسعت، قدرت علمی و سایر ظرفیتهای ایران به اندازهای زیاد است که کشوری مثل ارمنستان در برابر آن اصولاً به حساب نمی آید. با این حال چرا وضع واکسیناسیون کرونا در ایران به گونهای است که افراد سالخورده باید بیش از ۱۵ ساعت در صفهای طولانی بمانند و گاهی موقع گاهی موفق به دریافت واکسن شوند و گاهی هم بی نتیجه به خانه برگردند ولی در ارمنستان شرایط برای تزریق رایگان واکسن کرونا فراهم است و سیل متقاضیان ایرانی به آن کشور سرازیر شده است؟»
دوگانه های تلخ: نیازهای عینی پیروز همیشگی
شاید به نظر برخی سفر به ارمنستان به قصد واکسیناسیون، کار دون شأنی نباشد، اما کم نیستند افرادی که این کار را کسر شأن می بینند. قصد مناقشه در این مثال نیست. بحث بر سر الگویی است که مکررآً خودش را در جامعه ما نشان میدهد: دوگانه سلامت_ منزلت؛ معیشت_ اقتصاد_ شرافت. این گونه دوگانه ها اکثراً به نفع نیاز عینی به پایان میرسد. اگر تا مدتی بتوان بین سلامتی و شأن، دومی را اولویت داد و منتظر ماند که گزینهای در شأن آدم پیش آید (در این مورد واکسیناسیون راحت و محترمانه در کشور خود)، بعد از مدتی دیگر این کار غیر عقلانی به نظر میرسد و آدم گزینه سلامت منهای منزلت را انتخاب میکند.
موضوع فقط سلامتی نیست. این دوگانه در معیشت پررنگتر است برای نمونه سال هاست که مسئولان کشور کولبری را دون شأن ایرانیان میخوانند. منطقاً کسی که کوله کشی میکند علاقه ندارد زندگی خود را به خطر بیندازد و چنین سختی جانکاهی را متحمل شود. او مجبور است و تا مجبور باشد این کار را میکند. صف مرغ هم مثال دیگری است. در زمانه ای که دخل و خرج نمی خواند قاعدتاً برای شهروندان عاقلانه است که مرغ را با در صف ماندن ارزانتر تهیه کنند. اما در این میان منزلت شهروندان است که آسیب می بیند مشخص است که مسئولان از این وضعیت خشنود هستند و نه شهروندان. به قول شهروند ایرانی در گفتگو با نیویورک تایمز: «اگر مجبور نبودیم کار را نمیکردیم.» پرسش این است که چه میشود که کار به اجبار می کشد؟
نادیده گرفتن واقعیت: توهم کار فرهنگی
اگر در گذشته همبستگی قابل قبولی به نیت های خوب حاکمان بر اقدامات موثر و نتیجهبخش آنها برقرار بود، این نسبت در جوامع و اقتصاد های پیچیده امروزی خیلی کمتر معناتر (و حتی بی معنا) شده است. نیت یا «خواست» چیزی مثل «بزرگی» و «شرافت» به هیچ وجه، منتهی به کسب آن نمیشود. شاید گویاترین مثال چیزی باشد که برخی «ماهیت دوگانه سیاستهای اقتصادی» نام گذاشته اند. این عبارت به زبان ساده یعنی بسیاری از اقدامات اقتصادی که چهره جذاب و مفید دارند عملاً مخرب هستند و بلعکس، بسیاری از سیاستهای اقتصادی غیر جذاب، همانهایی هستند که در آینده اقتصاد کشور را در مسیر ترقی و رشد قرار میدهد.
واقعیت این است که منطق اقتصادی و عینی امور، نقش بسیار پررنگی و حتی بعضاً تعیین کنندهای در امور فرهنگی و خلقیات جامعه دارد. جامعه ای که درگیر فقر و بیکاری شدید است عملاً در بستری از چالشهای اجتماعی و اخلاقی قرار میگیرد. وضعیتی که با وعظ و خطابه هرگز درست نخواهد شد و به عبارتی میتوان گفت در صورت درست بودن زمین و بستر اقتصادی و عینی یک کشور لزوماً نباید انتظار یک جامعه اخلاق مدار و شرافتمند را داشت اما برعکس آن در اکثر مواقع صادق است: جامعه که زمینه اقتصادی و عینی آن مشکل دارد آبستن مشکلات اخلاقی_ اجتماعی شدیدی است. انسانها برای حفظ اخلاق و منزلت خود تا جایی حاضر هستند هزینه بپردازند. هرقدر هزینه اخلاقی زیستن و حفظ منزلت بیشتر شود، آنها آسیبپذیرتر میشوند.
در ایران تاکید زیادی بر فرهنگسازی و اصطلاحاً «کار فرهنگی» می شود. این رویکرد آدرس غلطی است که آگاهانه و ناآگاهانه اشاره میشود. مسعود نیلی نیز همواره به اشتباه بودن این رویکرد تاکید دارد و در مجموع درس گفتارهای «مبانی اقتصادی» (که در سایت مکتب خانه به صورت رایگان در دسترس است) بارها رویکرد فرهنگ گرایانه به مصرف در ایران را نقد میکند و توضیح میدهد که میلیاردها تومان هزینه برای فرهنگسازی در خصوص فرهنگ مصرف، اساساً نمی تواند فایده داشته باشد تا وقتی مصرف بر بستری از قیمت های یارانه ای انجام می شود. به عبارتی، کسی نرفته در روستاهای ایران فرهنگسازی کند که مردم زعفران را به مقدار مصرف کنند و آن را اسراف نکنند اما همه از آن درست استفاده میکنند. با وجود این سالانه بسیار درباره مصرف درست بنزین، برق، گاز و آب می گویند، اما آیا تغییری در مصرف میتوان مشاهده کرد؟
موضوع مشخص است وعظ و خطابه و صحبت از عزت ایران و اسلام و شاهنامه و سرداران ایرانی هیچکدام باعث نمی شود که افراد اهتمام بیشتری به حفظ منزلت خود داشته باشند. سهل است که تنها باعث دوپاره تر شدن «خواست ها» و «واقعیت» می شود احتمالاً تنها جامعه را روان پریش تر از قبل می کند. این موضوع در ایران یک پیچ اضافه هم دارد. در کشور ما عدهای کار دولتها و حکومتها را بیشتر از توجه به عینیات و مقدمات زندگی میدانند و برای آن نقشی در حوزه آنچه «انسان سازی» می خوانند قائل هستند. فارغ از اینکه هدف آنان درست باشد یا نه، باید بدانند که این یک قانون آهنین است که از دل وضعیت اقتصادی بد و آشوبناک جامعه خوب بیرون نخواهد آمد. همانطور که عباس عبدی در مقالهای در سال ۱۳۸۵، درباره اتحاد جماهیر شوروی نوشت: «جامعه که ادعا داشت در پرتو سوسیالیسم، انسانهای طراز نوین تولید کرده است، آنچنان که همه مردم آموزش دیده و فرهیخته اند، چنان غرق جنایت و تروریسم (آن هم به شدیدترین شکل که می توان القاعده را شاگردان خلف و درسخوان آنان نامید)شده است که گویی این مردم هیچ گاه چنان که باید اجتماعی نشده اند.»
عدم تطابق منابع و اهداف: نه ثروتمندیم و نه مرکز جهان
مسعود نیلی در پی کاهش قیمت نفت جهانی و البته تحریم های شدید علیه ایران در یادداشتی تحلیلی تصریح کرده است که مردم دیگر باید خیال گذشته که در آن سطح بالاتری از رفاه را تجربه کرده بودند از سر بیرون کنند. درآمدهای سرشار نفتی باعث کاهش قیمت ارز و در نتیجه واردات گسترده شده بود (بیماری هلندی). در آن وضعیت شهروندان ایرانی میتوانستند از واقعیتهای اقتصادی خودشان رفاه بیشتری را تجربه کنند اما دیگر آن دوران رفته و باز نمی گردد. دیگر باید بپذیریم که ایران کشور ثروتمندی نیست و اگر وضعیت بر همین منوال پیش برود با سرعت بالایی به سمت کشورهای فقیر نیز حرکت خواهد کرد.
هرچند ثروتمندترین کشورهای جهان نیز گریزی از انتخاب و اولویتبندی اهداف خود ندارند. اما این نکته برای کشورهای غیر ثروتمند شدیدتر است. انبوهی از مسائل و مشکلات و توقعات و در عین حال منابع محدود وجود دارد. اگر کشوری به دنبال این است که بتواند منزلت حدودی خودش و مردمش را حفظ کند باید بتواند منابع محدود خودش را عاقلانه به اهداف و خواسته هایش تخصیص دهد و دست از بلندپروازی های بی جهت بردارد.
روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی که به آن اشاره شد، در شکوائیه ای از جمع دو مولفه «عدم واقع گرایی» و «عدم تطابق منابع و اهداف» مینویسد: «درست در همین شرایط شرمآور، بعضی افراد که گویی خود را به بی خبری زده اند، شعار صدور واکسن کرونا به آمریکا را می دهند و عده ای نیز سخن از دریافت سفارش خرید انواع واکسن کرونا در چند کشور اروپایی میگویند. اینان معلوم نیست چرا شور مردم را نادیده می گیرند و خود را به تبلیغات مشغول میکنند در حالی که مردم شاهد صحنههای نگرانکننده کمبودها و بی عملی های مسئولان هستند. آن روز که افراد خیرخواه و دلسوزان کشور و ملت می گفتند این همه بر سر راه برجام «افایتیاف» اندازی نکنید و معیشت مردم را به بازی نگیرید، آنچه امروز در زمینه واکسیناسیون کرونا پیش آمده و سختیهایی که مردم برای تأمین نیازمندی های اولیه زندگی تحمل میکنند را پیشبینی میکردند ولی چه فایده که گوش شنوایی وجود نداشت.
اندر احوال مفهوم شرافت و منزلت
شرافت (در این نوشته شرافت، منزلت و شأن معادل یکدیگر به کار گرفته شده اند) از جمله مفاهیم مورد مناقشه به بحث در میان صاحبنظران است. مقاله ای در سال ۲۰۰۳ به قلم روث مکلین آن را مفهومی بیفایده خواند چرا که به نظر او این مفهوم به دیگر مفاهیم موجود قابل تحویل است. این موضع گیری پاسخهایی را نیز در بر داشت و عده ای تلاش کردند نشان دهند که مفهوم شرافت و شأن اتفاقاً زوایا و ابعادی دارد که منحصر به خودش است.
این مفهوم در گزارشها و سندهای راهبردی سازمان ملل هم اغلب به کار میرود و از جمله عبارات پرکاربردی است که در کنار مباحث توسعه ای دیده میشود. جون برتراند آریستید رئیس جمهور پیشین هائیتی، کشوری در آمریکای مرکزی، در جملهای تاریخی چشم انداز خود برای کشورش را این طور بیان کرده بود: «حرکت از بدبختی به فقر شرافتمندانه!»
جاناتان گلینی نیز در مطلبی تحت عنوان «غم انگیز ترین چیز در دنیا فقر نیست بلکه از دست رفتن شرافت است»، با ارجاع به کتاب مشهور آمارتیا سن نوبلیست هندی اقتصاد، گفت: «آمارتیا سن (و دیگران) واژه نامه توسعه را با تعریف کردن آن به مثابه آزادی و نه پیشرفت اقتصادی و حتی اجتماعی، متحول کردند. مفهوم شرافت ما را یک گام در این مسیر به پیش میبرد.»
گین سپرلینگ یکی از مشاوران اقتصادی ارشد بیل کلینتون و باراک اوباما امسال در مقالهای در مجله دموکراسی بزرگترین درس آموخته خودش را «شرافت اقتصادی» خواند. او در این مقاله تعریفی از اصطلاح شرافت اقتصادی را ارائه می دهد: «توانایی مراقبت از خانواده خود؛ داشتن فرصت شکوفایی؛ و آسوده بودن از سلطه و تحقیر.»
سپرلینگ در این خصوص به نیویورک توضیح داد: «تمرکز و معیارهای سخت اقتصاد، حتی معیارهای فارغ از جی دی پی می شود بسیاری از مردم دچار دردهای نامرئی می شوند واز سوی دیگر مانع از این شود که سیاستگذاران آنچه واقعاً در زندگی مردم مهم است را ببینند.» ناراحت کننده آنکه باید گفت در ایران حتی توجهی به معیارهای سخت اقتصادی هم نشده چه برسد به یک سطح فراتر از آن.
جمع بندی
جامعه ایران در وضعیت خوبی به سر نمیبرد. وضعیت بد اقتصادی در کنار تصمیم گیری غیر واقع گرایانه نامنسجم و بسیار ناپایدار هر روز بسیاری از شهروندان را در وضعیتهای تصمیم سخت قرار می دهد. حفظ منزلت و اخلاق اغلب کاری پرهزینه و پرخطر شده است و این سبب شده که جامعه در مسیر خوبی قرار نداشته باشد.
مشکل را باید از سرچشمههایی جستجو کرد که باعث شده کار به اینجا برسد؛ دو مشکل عمده «نادیده گرفتن واقعیت» و «عدم انطباق منابع و اهداف» هستند. اولی پای تصمیمگیران را از زمین واقعیت بلند میکند و آنها را به دنیای خیالی می برد. دنیایی که در آن نیتهای خیر و افراد خستگیناپذیر با ممارست و پشتکار اهداف مورد نظر برای کشور را تحقق میبخشند. دومی نیز باعث میشود که با دنبال کردن اهداف بزرگ و پرهزینه، فشاری فوق توان به جامعه و اقتصاد ایران وارد کنند. چنین وضعیتی نباید از قرار گرفتن جامعه بر سر دو راهی های سختی چون معیشت_ شرافت، سلامت_ منزلت و امثالهم تعجب کرد.
تا زمانی که شیب زمین واقعیت ( از همه مهم تر اقتصاد) به سمت فدا شدن منزلت و شرافت قرار دارد نباید انتظار داشته باشیم که جامعه بتواند این ارزشها را در خود بازآفرینی کند. آنانی که تلاش میکنند با وعظ و خطابه و آنچه کار فرهنگی می خوانند به جنگ این واقعیت بروند، عملاً دون کیشوت هایی هستند که سوار بر اسب چوبی به جنگ آسیاب های بادی می روند.
دیدگاه تان را بنویسید