من از فردا خبر ندارم، شرط بستن روی آینده آدمها وقتی روزگار این همه الاکلنگ دارد دیوانگی است اما شیخ دیاباته مهاجم استقلال تا این لحظه یک «آدم حسابی» است، از آنها که برای فوتبال آبرو می خرند.
گرچه تمام سایتهای خبری پر شده از رندی ویلموتس و ناشیگری (انشالله البته!) مدیران ما در عقد قرارداد اما رفتار و گفتار شیخ دیاباته در برنامه فوتبال برتر را میشود به عنوان یک الگوی آموزشی در مدارس فوتبال به بچهها و حتی بعضی بزرگترها درس داد. او آنقدر متین و جنتلمن بود و برخورد کرد که نمیشود تحسینش نکرد.
با احترام از ایران حرف زد، پرسپولیس را شایسته قهرمانی دانست، از علی علیپور که در بازی برگشت لیگ برتر بعد از گلزنی به سبک او پنجههایش را رو به هواداران نشان داد، با لفظ «برادر» یاد کرد و گفت:«حرکت او در خانواده انجام شده و هیچ مشکلی وجود ندارد. جام یا کفش طلایی که شاید به ما دو نفر میدهند را به کل ایرانیان هدیه میدهیم و میگوییم این برای شماست»
از همه مهمتر گفت:« چیزی که میل دارم به ایرانیان بگویم و برای من در اولویت قرار دارد، شان انسانیت است. انسانها برای من اهمیت بیشتری از فوتبال دارند؛ پس از صحبت کردن راجع به انسانیت، میتوانیم درباره فوتبال صحبت کنیم. دوست دارم همه بدانند که مهمترین مسئله برای من انسانیت است؛ من یک انسان هستم، سایر انسانها جزو اعضای خانوادهام به حساب میآیند و تمام آنها برای من مهم هستند.»
اعتراف میکنم که آنقدر سر ذوق آمدم که اگر همین الان به سبک دوران نوجوانی بخواهم عکس سه بازیکن را به دیوار اتاقم بزنم یکی از آنها شیخ دیاباته است! مگر میشود اینقدر آدم حسابی بود؟! آن هم وقتی برخی از ما که این همه دم از اخلاق میزنیم و مدعی هستیم حضرت علی(ع) و تحتی الگویمان هستند در تحقیر همدیگر، در نیش زدن به هم، در تقلا برای لایک و همراه کردن تعدادی هوادار هیجانزده از هیچ کاری کوتاهی نمیکنیم!
او شبیه غولهای مهربان است. از آنها که مردم از دور آنها را قضاوت میکنند ولی قلب شان از طلاست. مثل کینگکنگ. چند ماه پیش وقتی در فرودگاه یکی از نیروهای خدمات به او پشت پا زد و چیزی نمانده بود با صورت کف زمین پخش شود، به جای مقابله به مثل، برگشت نگاهی کرد و رفت و همان موقع این همه وقار او را تحسین کردم.
این رفتار و گفتار او به منش فردیاش ربط دارد، نه به تاثیر باشگاههای به ظاهر فرهنگی- ورزشی ما! شاید به خاستگاه خانوادگی جوان برخاسته از آفریقا که علیرغم کیفیت خوبش، غروری از خودش را به نمایش نمیگذارد و رفتارش هم نمایشی نیست. بزک کرده نیست، در طمع اخذ لقب و لایک نیست.
مرز میان سر سائیدن به عرش یا فروکوفته شدن بر فرش در فوتبال خیلی باریک است. شیخ دیاباته در بازیهای ابتدایی فصل غول بیدست و پایی عنوان میشد «بلد نیست به گربه هم لگد بزند». «از فیزیکش معلومه فوتبالیست نیست و از رشته پرتاب وزنه آمده!»، «توطئه وزیر پرسپولیسیه که لابه لای بار به استقلالیها انداختهاند».
گفتند و نوشتند که بیکیفیت است و هدف آنها که به این خرید تن دادهاند، خیانت به استقلال است و ... اما حالا گویندگان آن جملات حاشا میکنند و جز با تحسین و هیاهو در مورد شیخ استقلال حرفی نمیزنند. مرز میان زنده باد و مُرده باد، میان قهرمان و خائن در این کشور باریک است. آدمها را صبح روی دوش میگیریم و عصر بر زمین میکوبیم و برعکس!
مهاجمی که فیزیکش آدم را یاد امیل هسکی انگلیسی، رشیدی یکینی نیجریهای و کارستن یانکر آلمانی میاندازد، حالا محبوب همه آنهاست که «انسانیت را بالاتر از فوتبال» میدانند.
خوشحالم که امثال او در فوتبال ایران هستند، این آدم حسابیها هستند که هوای عفنآلود روزگار را قابل نفس کشیدن میکنند.
نویسنده :
احسان محمدی
دیدگاه تان را بنویسید