درحالیکه اصولگرایان ادعا میکنند مشارکت حداکثری برایشان مهم است و در مصاحبههای مختلف بهنوعی انگیزه و خواست حقیقی خود را کتمان میکنند؛ اما گاهی دم خروس بیرون میزند. نتایج تاریخی انتخابات چیزی نیست که بشود آن را کتمان کرد یا نادیده گرفت. خودشان میدانند که مشارکت حداکثری بیشتر مواقع به نفعشان نبوده است؛ اما همینجا آنها دچار یک تناقض میشوند که بین مشارکت حداکثری و انتخاب مردم و آنچه با مشارکت حداقلی باب میلشان رخ میدهد، کدام را انتخاب کنند. برای همین، خبرگزاری فارس از یک سو در گزارشش مینویسد «اگر مشارکت حداکثری به ناکارآمدی بینجامد، بهتر است به قیمت مشارکت کم، افرادی به رأس کار بیایند که عرضه و توان اداره صحیح دولت را داشته باشند»؛ اما دست آخر نتیجه میگیرد که «اگر به هر دلیلی این هوشمندی در مقطعی انجام نشد، همه نیروهای انقلاب باید سمت مشارکت بایستند، ولو به قیمت انتخاب فرد و دولتی مثل دولت مستقر!». ناظران بیرونی معتقدند اصولگرایان و رسانههایشان سرنا را از دهانه گشاد میزنند و واقعیت را بهنفع خود قلب میکنند و با مغلطهسازی، در حال توهین به مردم هستند. از مدتها قبل در فضای شبکههای اجتماعی این بحث «مقصرسازی از مردم» را باب کردهاند. با حذف عمدی و نادیدهگرفتن این گزاره که مردم مجبورند از بین گزارههای تأییدصلاحیتشده شورای نگهبان به یکی رأی بدهند، میخواهند وضعیت فعلی کشور را گردن مردم و انتخاب غلطشان بیندازند. با این مغلطه دیگر که درصورتیکه گزینه مدنظر آنها انتخاب میشد، اوضاع اینگونه نبود! نکته جالبتر اینکه این تحلیل را هیچوقت درباره هشت سال دولت احمدینژاد به کار نمیبرند؛ فردی که با حمایتهای ششدانگ اصولگرایان، بهویژه در دولت دومش، روی کار آمد و از سوی برخی چهرههای سرشناس همچون احمد جنتی و مصباحیزدی تمجید بسیار شد تا جایی که اطاعت از رئیسجمهور اطاعت از خدا دیده شد. بنا بر ادعای خودشان، احمدینژاد با آرای بالایی رأی آورده بود. سال 84 روز چهارم تیر، تیتر کیهان این بود «مردم کار را تمام کردند». ماجرا برای اصولگرایان این است؛ وقتی گزینه دلخواه آنها رأی بیاورد، مردم و مشارکت بالا کارایی دارد و وقتی نه، مردم اشتباه میکنند و مشارکت بالا لزوما هم چیز خوبی نیست! این گزارش فارس خبر از اتفاق دیگری هم میدهد و آن نگرانی جدی از بحث میزان مشارکت در انتخابات 1400 است. برای همین از حالا بهدنبال توجیه افتادهاند. برخی بهدنبال تقصیرسازی از دولت روحانیاند که ناامیدی مردم از صندوق رأی را گردن او و عملکردش و حتی اصلاحطلبان بیندازند. اصولگرایان مغلطهوار به تحلیلهای خود ادامه میدهند؛ با حذف عامدانه این گزینه و گزاره که اگر اینگونه است، پس مردم باید مشتاقانه برای خلاصی از اصلاحطلبان و روحانی، برای رأیدادن به گزینه شما لحظهشماری کنند. نکته دیگری که باز عامدانه میخواهند فراموش کنند، این است که مگر نه اینکه در بسیاری از موارد استراتژی رأیدادن به گزینه یا گزینههای اصلاحطلب یا حامیانشان، رأیی سلبی برای رأینیاوردن گزینههای مدنظر شما بوده است؟ آیا سازوکار آخرین انتخابات خبرگان که نامش را فهرست انگلیسی گذاشته بودید، جز این بود؟
خبرگزاری فارس بهصراحت مدعی شده عملکرد گزارههای مورد حمایت جریان اصولگرایی، حاکی از کارآمدی بوده و برعکس گزارههای مورد حمایت اصلاحطلبان ناکارآمدی. برای مقایسه هم فقط سه نهاد مجریه فعلی، قوه مقننه متأخر و شهرداری دوره قبل را در نظر دارد و عامدانه دوره هشتساله احمدینژاد را که هیچکس گویا مسئولیت آن را قرار نیست قبول کند و همچنین دوره اصلاحات را که شاخصهای اقتصادی و توسعه سیاسی و فرهنگی بالا رفته بود، نادیده میگیرد. برای گزارههای خود فکتی مبتنیبر آمار و اطلاعات نیز ارائه نمیکند و صرفا با این ادعا که محبوبیت روحانی به 10 درصد رسیده است، مینویسد: «در مقابل اما تجربه نهادهای کارآمد نظام ازجمله کارنامه مدیریت شهرداری در دوره محمدباقر قالیباف، تحولات اخیر قوه قضائیه در دوره آیتالله رئیسی، اقدامات محرومیتزدایی ستاد اجرائی، عملکرد غرورآفرین بنیادهای علمی و اجتماعی غیردولتی و پیشرفتهای قابل تأمل نهادهای نظامی در عرصههای مختلف سازندگی، نظامی، محرومیتزدایی و... نشان میدهد علت ناکارآمدیها را باید در جای دیگر جستوجو کرد». این گزارش عامدانه نمیخواهد به میزان محبوبیت رئیس دولت اصلاحات در ادوار گذشته و فرازونشیب محبوبیت احمدینژاد اشارهای بکند.
فارس تنها علت مشارکت بالای مردم در رأیدادن به گزینههای اصلاحطلبان یا منتسب به آنان را پروپاگاندا میداند! «عدهای معتقدند هرجا مشارکت زیاد شد، جریانی که پروپاگاندا بهتر بلد است، رأی میآورد و نه لزوما تدبیر و برنامه و کارنامه! بنابراین بهتر است، ولو به قیمت مشارکت کمتر، افرادی به رأس کار بیایند که اراده، عرضه و توان اداره صحیح دولت را داشته باشند». در این صورت، باید پرسید اگر مردم مغلوب پروپاگاندا میشوند، درحالیکه رسانه ملی، تریبونهای رسمی، فضاهای عمومی، امکان بسیج مردمی و رسانههای بسیاری در اختیار جریان اصولگرایی قرار دارد، پس چرا اصولگرایان نتوانستهاند از پروپاگاندای خودشان بهره ببرند!
و در آخر محتوای کلی گزارش فارس توهین به مردم، مردمسالاری، دموکراسی و حق تعیین سرنوشت مردم به دست خودشان است. گو اینکه چون مردم به گزینه مدنظر آنها در دو انتخابات پیشین ریاستجمهوی رأی ندادهاند، پس مشارکتشان بیارزش است و نیاز به قیم یا قیمی دارند که به جایشان و برایشان تصمیم بگیرد و برایش توجیه میآورد که «پای کار بودن مردم در درجه اول به معنای تجزیهوتحلیل درست وقایع و پدیدهها و اتخاذ تصمیم درست در عرصههای فردی و اجتماعی روزمره است. وقتی یک جریانی میتواند با پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی نادرست هنوز با متهمکردن رقیب به دیوارکشی بین زن و مرد در خیابانها یا وعدههای اصلاح 100روزه نابسامانیها رأی بیاورد و افکار عمومی را همراه کند، معلوم است که این جامعه آماده پیشرفت نیست». این یعنی درصورتیکه اگر تسلیم پروپاگاندای اصولگرایی میشد و به رقیب رأی میداد، احتمالا آماده پیشرفت بود!
جالب اینکه در گزارش خود به روایتی اشاره میکند که نقض آن چیزی است که برای اثباتش صغریکبری چیده است. وقتی مینویسد: «سیدمحمد موسویخوئینیها از اصلاحطلبان مؤثر و قدیمی در مصاحبه با خبرگزاری دولتی ایرنا میگوید: آقای هاشمی میگفت: من با آقای خامنهای اینجا (در انتخابات) اختلافنظر دارم. آقای خامنهای نظرش این است که باید انتخابات خیلی پرشور باشد و مردم همه بیایند و هرچه مردم بیشتر بیایند بهتر است. اما آقای هاشمی معتقد بود بالاخره یک رئیسجمهور لازم داریم، با هم توافق کنیم که چه کسی بشود و تلاش کنیم که همان بشود!» و در انتها برای اینکه متهم به نگاه قیممآبانه برای مردم نشود، بعد از آن صغریکبری چیدنهایی که مفهوم و خواست دیگری را میرساند، اینطور نتیجه میگیرد: «شاید این تعبیر دقیقتر باشد که دوگانه کارآمدی- مشارکت اساسا گزاره غلطی است. راه کارآمدی از مسیر مشارکت (هوشمندانه) میگذرد، اما اگر بههردلیلی این هوشمندی در مقطعی انجام نشد همه نیروهای انقلاب باید سمت مشارکت بایستند ولو به قیمت انتخاب فرد و دولتی مثل دولت مستقر!». شاید هم خبرگزاری اصولگرای فارس با این گزاره میخواهد بگوید چون برای ما مشارکت مهمتر است، برای 1400 شورای نگهبان قرار است با تساهل بیشتر به نامزدهای انتخابات نگاه کند و چهرههایی از سد تأیید صلاحیت بگذرند که امکانش تا پیش از این به یک معجزه شبیه بود. البته رسیدن به چنین دیدگاهی، نیاز به یکدستی و همفکری اصولگرایانه بهویژه در ساختارهای بالاتر دارد. بعید است که آیتالله جنتی و همفکرانش چندان با این جملات آخر گزارش خبرگزاری فارس همسو باشند.
دیدگاه تان را بنویسید