ظاهرا امروزه با استیلای دنیای انتزاعی که زبان در آن نقش مهمی بازی میکند، برای ما سختباور خواهد بود با نظریهای روبهرو شویم که ریشه زیباییشناسی هنر را در دوره پیشزبانی جستوجو کند.
ولی جالب است بدانیم که در یونان باستان، هنر را دانش ادراک حسی -حرکتی (امر محسوس) میدانستند و آن را به این طریق از دانش عقلانی ـ زبانی جدا میکردند.
در ایران باستان نیز گویا به روایتی، هنر نیروی تمییز و تشخیص امر زیبا، امر محسوس دانسته میشد. در قرن بیستم با وجود غلبه نظریههای زبانشناسی و رفتارشناسی سپس علوم شناختی که مسائل هیجانی ـ عاطفی و امر محسوس پیوسته به آن را نوعی مداخلهگر مزاحم در مطالعات به حساب میآورد، به موضوع زیباییشناسی پیشزبانی هنر توجهی نشان داده نمیشد.
از دو دهه پیش بود که بسیاری از پژوهشگران مغز متوجه شدند که مطالعه شناخت بدون دخالت امر محسوس بدنی و هیجانات و عواطف معنابخش آن ممکن نیست. با توجه به یافتههای جدید، اولین مقولهبندیهای خام و مبهم برای شناسایی از طریق بیدارشدن احساس زیباییشناسی به دست میآید که نوعی ادراک بدنی عاطفی پیشزبانی است که از طریق اتصال هیجان و عاطفه به ادراک حس و حرکت به دست میآید. به عبارتی، پیش از تکامل زبان ما میتوانیم نوعی دانش عاطفی از طریق تجربیات بدنی داشته باشیم که انگیزشهای کنشی متناسب را موجب میشود. با تکامل زبان و دانش همراه آن، این دانش اولیه از بین نمیرود بلکه این نوع شناخت اولیه عاطفی همراه با نوع شناخت زبانی و آگاهانه در دستگاه مغزی ما ادامه حیات میدهد. بنابراین رابطه بین دانش دستگاه ادراکی ـ عاطفی بدنی ما با دانش دستگاه زبانی انتزاعی، بههیچوجه جدا و بیگانه نیست. بلکه دانش عاطفی، بنیادیترین بخش شناخت ما را تشخیص میدهد که دانش زبانی به آن افزوده میشود. نکته مهم دیگر توجه به نقش زیباییشناسی در طراحی محیط اجتماعی زیست است که از نظر تکاملی نیز دارای ارزش اجتماعی است و در مراسم آیینی آغازین بشری نیز به کار گرفته شد و با رشد زبان ابعاد گستردهتری هم پیدا میکند. باید تأکید شود که ادراک عاطفی پیشزبانی مقدم بر شکلگیری روابط اجتماعی بر اساس زبان است. البته با پیدایش زبان و ریاضی این ادراک اولیه زیباییشناسی به این دو حیطه جدید شناختی نیز وارد میشود و دامنه عمل وسیعتری پیدا میکند. تاریخ پیدایش زبان نامعلوم است، ولی استفاده پیچیده از زبان شاید به ۲۰۰ هزار تا ۵۰ هزار سال قبل برسد. علت مجهولماندن تاریخ واقعی پیدایش زبان، عدم امکان ردیابی آثار تکلمی شفاهی انسان در دوران اولیه است. البته حدس ۵۰ هزار سال از اینجا میآید که در این حوالی زمانی، از آثار بهجامانده میتوان حدس زد که انسان دارای رفتار نمادین بر پایه زبان شده باشد. با این وجود اگرچه زمان پیدایش زبان نامعلوم است ولی به نظر میرسد که برای سه میلیون سال پس از ظهور انسان روی کره زمین، قبل از تولد زبان، زیباییشناسی پیشزبانی، نوعی دانش اولیه برای مقولهبندی و شناسایی خوشایند از ناخوشایند بوده و این پدیدار همچنان در مغز انسان فعال مانده و با پیدایش زبان رشد کرده است. بنابراین هماکنون نیز نباید به چنین باوری برسیم که فقط میبایست برای مقولهبندی زبانی ـ انتزاعی اعتبار انسانی قائل باشیم و چون دکارت تصور کنیم: «من فکر میکنم پس هستم». فراموش نکنیم که دانش زیباییشناختی پیشزبانی نیز دارای ابعاد اجتماعی فرهنگی است و همچنان در نحوه زندگی ما تأثیر مستقیم دارد. در دو دهه اخیر تأثیر این مقولهبندی هیجانی عاطفی در کارهای پژوهشگران مغز، ازجمله «لیدو» و «داماسیو» برجسته شده است.
متأسفانه برای عده کثیری از نظریهپردازان امروز، با وجود دوران طولانی تاریخ شفاهی در زندگی بشر، هنوز ادبیات به دوره تاریخ کوتاه نوشتن و خواندن محدود میشود. ولی بر اساس پژوهشهای وسیع در رشتههای تکاملی زیستی ـ مغزی، اجتماعی ـ تاریخی و با توجه به مطالعات دوره گهواری پیشزبانی رشد کودک، به نظر میرسد که واکنش احساسی هیجانی زیباییشناختی ما نسبت به روایات ادبی ـ هنری ریشه در بافتار سازگاری اجتماعی تکاملی تاریخی پیشزبانی ما دارد. بد نیست یادآوری شود که ۹۹ درصد تاریخ تکاملی انسان در بیزبانی و بیسوادی گذشته و در این مدت بشر برای بهرهگیری از دانش پیشزبانی از درک هیجانی عاطفی زیباییشناختی خود استفاده میکرده است. مدرک این نوع توانایی ریشهای تکاملی انسان را میتوان در رفتار پیشزبانی کودکان شیرخوار با مادر و دیگران دید. اگر به نحوه ارتباط در این دوره زندگی کودک نگاه کنید متوجه میشوید که نشانههای ردوبدل شونده از طریق حرکات و ژستهای چهره، اندام و زیر و بم اصوات تولیدشده انجام میشود. مادر از زبان مخصوصی استفاده میکند که لحن و آهنگ آن دیگر شبیه زبان معمول نیست. اصوات کلمات به صورت کشیده و با تأکید، اغراق و تکرار در هماهنگی با توان همراهی حرکتی و صوتی شیرخوار صورت میگیرد. در این محاوره پیشزبانی، آهنگ، لحن و قوام یا تونالیته عاطفی هیجانی با نوعی زیباییشناسی موسیقایی همراه است که به درک متقابل میان شیرخوار و مادر میانجامد. آثار همین زیباییشناسی را میتوان در روایتهای ادبی هنری چون شعر و موسیقی، نقاشی و هنرهای دیگر دنبال کرد. این فضای ادراکی عاطفی احساسی و زیباییشناختی برای اولین بار امکان تجربه آگاهی پیشتأملی بیناسوژهای را نیز برای شیرخوار حدودا هشتماهه فراهم میکند. مادر به کودک نه از طریق زبان بلکه با نشانگان پیشزبانی میفهماند: «تو جالبی، من میخواهم تو را سرحال کنم، تو من را شاد میکنی، میخواهم با تو ارتباط برقرار کنم، دلم میخواهد مثل من باشی!». در این عملیات پیشزبانی روایی مشترک، که با تکرار و اغراق اجرا میشود، چون در مراسم آیینی اولیه بشری، عناصر زیباییشناسی خاصی نهفته است که بعدها در شعر، ادبیات و هنرهای دیگر نیز نقش مهمی بازی میکند. نمونههای ادبیاتی آن را در زبان انگلیسی میتوان در آثار جیمز جویس و ساموئل بکت به وضوح دنبال کرد. بنابراین نظریهپردازان هنری که صرفا بر اساس اصول نشانهشناسی زبانی و انتزاعی در گزارههای متنهای نوشتاری در پی کشف رمز و رازهای زیباییشناسی هنر هستند، باید در پیشفرضهای خود تجدید نظر کنند و ریشههای پیشزبانی زیباییشناسی هنر را نیز در نظر داشته باشند.
دیدگاه تان را بنویسید