دیوید روزنبرگ در «هاآرتص» نوشت: تا کمتر از پنج هفته دیگر، دونالد ترامپ باید از کاخ سفید خداحافظی کند، جو بایدن اندکی پس از روی کارآمدن آمریکا را به توافق نامه آب و هوایی پاریس بازمیگرداند و جهان به معنای واقعی کلمه از فاجعه نجات خواهد یافت.
البته به این سادگیها هم نیست. با وجود آنکه ترامپ نزدیک به چهار سال پیش آمریکا را از توافقنامه آب و هوایی پاریس خارج کرد، اما طی همین مدت جهان به پیشرفت زیادی در جهت از بین بردن سوختهای فسیلی دست پیدا کرده است. طی این مدت قیمت تولید انرژی خورشیدی کاهش یافته و اجماع گستردهای هم برای توسعه آن وجود دارد، با این اوصاف به نظ میرسد در دهه آینده استفاده از این انرژی به اوج خود برسد و جایگزین انرژیهای تجدید پذیر شود.
برای سایر نقاط جهان نفت به سرعت ارزشاش را از دست میدهد، اما به نظر میرسد در خاورمیانه همچنان شرکت های انرژی و دولتی قصد دارند سوخت های فسیلی را زنده نگه داشته و تا حد ممکن تقاضا برای آن را افزایش دهند.
ابوظبی اخیراً متعهد شده که طی 5 سال آینده 122 میلیارد دلار هزینه کند تا 25 درصد ظرفیت تولید نفت خود را افزایش دهد و به یک شرکت نفتی غربی هم حق اکتشاف اعطا کرده است. عمان برای توسعه بزرگترین میدان نفتی خود و استفاده از آن به عنوان ابزاری برای وام گرفتن پول در بازارهای سرمایه بین المللی، شرکت جدیدی را به نام توسعه انرژی عمان(Energy Development Oman)تأسیس کرده است. آرامکو سعودی هم در حال برنامه ریزی برای افزایش ظرفیت خود به 13 میلیون بشکه در روز است.
البته این فقط شیخ نشین های نفتی نیستند که روی نفت خاورمیانه حساب میکنند. شرکت بریتیش پترولیوم مستقر در انگلستان به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای انرژی جهان با عراق در تلاش است تا تولید میدان رومیلا را به میزان یک سوم افزایش دهد و از گاز طبیعی که اکنون شعله ور شده و هدر میرود، بهره برداری کند. این شرکت همچنین به ابوظبی و عمان کمک میکند تا تولید خود را افزایش دهند.
تمام قدرتهای نفتی خلیج فارس با فرض اینکه دوران نفت گذشته یا بالاخره میگذرد متعهد به ایجاد اقتصادی متعادلتر که بر پایه فناوری، تجارت و جهانگردی بنا شود، هستند. بریتیش پترولیوم خود فکر میکند که تقاضا برای نفت به اوج خود رسیده است و با این اوصاف تولید هیدروکربنها در دهه آینده به دلیل حرکت به سمت انرژیهای تجدید پذیر، کاهش 40 درصدی تجربه میکند. پس چه چیزی در پس این تمایل به نفت و گاز وجود دارد؟
محاسبات براساس ارزیابی میزان عرضه و تقاضای هیدروکربنها طی چند دهه آینده صورت میگیرد. در حال حاضر درست است که سوختهای فسیلی به سرعت در حال کنار رفتن به نفع انرژیهای تجدیدپذیر هستند، اما این بدان معنی نیست که تقاضای جهانی نفت و گاز از بین می رود.
همانطور که بریتیش در چشم انداز سالانه انرژی خود اذعان میکند، اگر جهان در مورد رسیدگی به تغییرات آب و هوایی جدی نگیرد تقاضا برای سوختهای فسیلی ممکن است در واقع از الان تا سال 2050 افزایش یابد. تحت دو سناریوی دیگر بی پی که افت سریع هیدروکربنها و در موارد شدیدتر ایجاد وضعیت صفر خالص را در پی دارد، جهان همچنان مقدار زیادی سوخت فسیلی مصرف خواهد کرد. از آنجا که خلیج فارس یک تولید کننده بسیار کم هزینه نفت است، باید بتواند همچنان نفت به بازار پمپاژ کند در حالی که سایر تولید کنندگان تقریبا تولید را متوقف کردهاند.
محاسبه بدبینانه دیگری که آنها انجام میدهند این است که شرکتهای بزرگ انرژی غربی بیش از حد در مورد نفت خسارت به دیگران وارد کردهاند. در نتیجه، گروه مشاوره بوستون میگوید، شرکتهای بزرگ نفتی امسال یک سوم هزینه های سرمایه را کاهش داده و در سال 2021 این میزان را بیش از پیش کاهش خواهند داد. حتی به دلیل محدودیت عرضه باعث افزایش قیمت ها می شود. تولیدکنندگان خلیج فارس قصد دارند برای تأمین نیاز بازار در آنجا باشند.
با توجه به شرایط کنونی پیشبینی اقتصاد پسا کرونا کاری به غایت دشوار خواهد بود. رهبران خلیج فارس، به خصوص مشهورترین آنها محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، با اطمینان درباره آینده پس از نفت صحبت و برای ایجاد آن سخت تلاش میکند، اما او و سایر همتایان عرباش با دو مشکل بزرگ روبرو هستند.
اولین مورد این است که حتی اگر آنها پول لازم برای تأمین مالی انتقال از اقتصاد نفتی به سمت اقتصادی متنوع را داشته باشند، برنامههای آنها به توسعه سرمایه انسانی بستگی دارد. با این حال کشورهای نفتی به خصوص کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به درآمد نفتی عادت کردهاند و مشخص نیست که واقعا قادر به ترک ان باشند.
مشکل دوم این است که حتی اگر آنها بتوانند چالش اول را حل کنند، هرگز نخواهند توانست هزینههای را که اکنون از یک کشور رفاهی با مالیات پایین برخوردار هستند، حفظ کنند. امارات متحده عربی جایی که 90٪ مردم بومی در این کشور در مشاغل امن و پردرآمد کار کرده و از حقوق بازنشستگی سخاوتمندانهای برخوردارمی شوند حتی مالیات بر درآمدی هم نمیپردازند. هیچ اقتصاد عادی از چنین چیزی لذت نمیبرد و تنها سودهای نفتی میتوانند تضمین انجام چنین هزینههایی باشند.
در حال حاضر، با پایین آمدن قیمت نفت، سیستم دولت رفاه کم هزینه تحت فشار قرار گرفته و هیچ کس نمیتواند مطمئن باشد که عواقب سیاسی آن چه خواهد بود. برای حاکمان خلیج فارس، وسوسه و خیال پردازی مبنی بر اینکه به نوعی بتوانند اقتصاد نفتی خود را برای چند سال دیگر یا حتی شاید دههها ادامه دهند، باید قدرتمند باشد، اما این یک قمار خطرناک خواهد بود.
دیدگاه تان را بنویسید