[ نیره خادمی ] لوریس چکناواریان همیشه برای اجراهای خیریه پیشقدم بوده است، هم با موسسه خیریه محک همکاری داشته و هم با سازمان بهزیستی و وزارت کار و امور اجتماعی. همیشه در جریان اتفاقات اجتماعی تلخ و شیرین همراه مردم بوده و تمام حسوحال و نگرانیهایش را در میان نتها گذاشته است. نتیجه تلاش موسیقاییاش را هم مثل قطعه بنی آدم یا مرثیهای برای پرواز ٧٥٢، در اختیار مخاطبانش قرار داده است تا برای لحظهای هم که شده در آغوش آن امواج صوتی آرام بگیرند. حالا به پاس تمام آن سالها و نیتهای خیرخواهانه و بشردوستانهاش در گسترش فرهنگ صلح جهانی برای دریافت جایزه ویژه کمیسیون «کتابها برای صلح» سال ۲۰۲۰ انتخاب شده است؛ جایزهای که دوازدهم سپتامبر امسال به او اهدا خواهد شد. چکناواریان را سفیر هنر برای صلح و سفیر صلح ایران نامیدهاند؛ مردی که هم در ایران و هم ارمنستان جایگاه ویژهای در موسیقی و اجتماع دارد.
از آخرین نسل موسیقیدانان جدی و علمی ایرانی است
پیروز ارجمند، موسیقیشناس و آهنگسازی که حدود دو سال هم مدیر دفتر موسیقی در وزارت ارشاد بوده است، حرفها و خاطرات جالبی درباره لوریس چکناواریان دارد. او به «شهروند» میگوید در آن زمان هر بار که در مجموعه صحبت از یک کار یا حرکت خیریه بود، میدانستیم که چکناواریان یکی از همراهان اصلی ما در آن جنبش است. «جزو معدود موزیسینها و آهنگسازانی بود که همیشه با انرژی، تواضع و حسننیت به ما در دفتر موسیقی سر میزد و هیچ وقت هم توقعی از کسی نداشت. این نوع برخورد کاملا به روحیه نوعدوستی و انساندوستی او برمیگردد. جزو محبوبترین هنرمندان ایرانی است و کمتر هنرمندی را در این سطح داریم که مورد احترام همه باشد و همزمان محبوبیت و تواضع داشته باشد. بخش زیادی از موسیقی ایران در طول تاریخ و بهخصوص در دوره قاجاریه به بعد در دست ارامنه ایران بود و ایشان ازجمله آهنگسازان و نوازندگانی است که در این زمینه فعالیت بسیار جدی داشته و دارد. هم در ایران و هم ارمنستان شناختهشده و مورد احترام است و نقش مهمی نیز در تاریخ سیاسی ارمنستان داشته است، حتی دولتمردان ارمنستان در این زمینه او را مورد تجلیل قرار دادهاند.» مدیر اسبق دفتر موسیقی در وزارت فرهنگ و ارشاد ارسلامی معتقد است که لوریس چکناواریان پرکارترین رهبری ایرانی است که نه فقط در ایران که در دنیا، رهبریهای زیادی را انجام داده است. «همیشه در کارهایش پیوستگی داشته و شخصیتی چند وجهی دارد. در همه زمینههای فرهنگی، فلسفه و جامعهشناسی مطالعه دارد و هیچ وقت خود را محدود به جغرافیای خاصی نکرده است، بنابراین آثار متنوعی هم دارد.»
اپراهای زیادی را رهبری کرده است، آن هم در شرایطی که رهبری اپرا نسبت به رهبری ارکستر متفاوت است و رهبران آن هم ویژگیهای خاصی میطلبند.» از نظر پیروز ارجمند، لوریس چکناواریان پدیدهای است که شاید دیگر در ایران تکرار نشود: «از آخرین افرادی است که نسل موسیقیدانان جدی و علمی ایرانی را تشکیل دادهاند. اقداماتی هم که در جهت خیریه انجام میدهد به ویژگی، ابعاد و مانیفست شخصیتی او برمیگردد و هیچ وقت هم تظاهری در این زمینه ندارد. همه آنچه نشان میدهد، همان باور قلبی و شخصی اوست.» این موسیقیشناس و آهنگساز ایرانی از کنسرت «صلح و دوستی» بهعنوان یکی از مهمترین اجراهای او یاد میکند و میگوید که همیشه برای اعمال خیرخواهانه پیشقدم بوده است. «در رویدادهای خیرخواهانه میدانیم که بالاخره او هست، یا بهعنوان هیأت اصلی یا شورای سیاستگذاری و همیشه میتوانیم روی کمک او حساب کنیم. شخصا هیچگاه جملهای که بار منفی داشته باشد از این شخصیت فرهنگی نشنیدهام و همیشه نگاهی مثبت به همه چیز داشته است. من این حال خوش را حاصل معرفت و شناخت ایشان از زندگی میدانم. ضمن اینکه همیشه نگاهشان فارغ از مذهب و دین است و مبنای همه چیز برای او انسانیت است. در زمان مدیریتم در دفتر موسیقی همیشه در ایام محرم و برگزاری هیأت یا مراسم نوحهخوانی در تالارهای مجموعه شخصا میآمدند و ارزش خاصی هم برای اینگونه مراسم قائل هستند. خودشان هم سمفونی عاشورا را اجرا کردند و درواقع اجرایشان برای این ایام جزو معدود اجراهایی بود که یک مسیحی برای ایام مذهبی دین اسلام انجام داده است. اینها، تمام آن ویژگیهایی است که این هنرمند برجسته ایرانی- ارمنی را از بقیه جدا میکند.»
آنهایی که میخندند باید به آنها که گریه میکنند، کمک کنند
سال ٨٦ که موسسه خیریه محک در حال جذب نیرو و کمکهای مردمی برای کودکان سرطانی بود، چکناواریان بدون چشمداشت به آنها و جشنواره موسیقی این مجموعه پیوست؛ رویدادی که همزمان با هفتادمین سال تولدش بود. عواید این کنسرت برای تجهیز بخش پیوند مغز استخوان و تهیه دارو برای ٥هزار و ٢٠٠ کودک بیمار در سراسر ایران در نظر گرفته شده بود. «در زندگی هر کس هم گریه هست، هم خنده. بعضی گریه میکنند و بعضی میخندند. آنهایی که میخندند باید به آنها که گریه میکنند، کمک کنند. وقتی این پیشنهاد به من داده شد، استقبال کردم.» او این جملات را در همان شب پاییزی فستیوال موسیقی محک و در میان شوق و ذوق مخاطبانش گفت و بعد قطعاتی از شوپن و ویوالدی و بخشی از آثار خود را به همراه ارکستر اجرا کرد. هشت سال بعد در بیستمین روز پاییز سال ٩٤ کنسرت خیریه دیگری با عنوان «شب عاشقانههای لوریس چکناواریان» به نفع کودکان سرطانی به رهبری او برگزار شد و اینبار تقریبا همزمان بود با شب تولدش.
کنسرت در برج میلاد با نزدیک به ١٤٠٠ میهمان برگزار و ٥٠درصد از عواید آن صرف تأمین هزینه دارو و درمان کودکان محک شد. اردیبهشت سال ٩٥ هم با همکاری سازمان بهزیستی، وزارت کار و امور اجتماعی و بنیاد رودکی کنسرت دیگری برگزار کرد تا باز هم عواید آن را در اختیار موسسات خیریه قرار دهند. از این دست اتفاقات و اقدامات در زندگی چکناواریان بسیار است، تقریبا از همان دوره کودکی و نوجوانی. چهارده ساله که بود همزمان با زلزله بوئین زهرا با غلامرضا تختی همراه شد تا برای زلزلهزدگان کمک جمعآوری کند. بارها هم در صحبتهایش گفته است غلامرضا تختی از همان دوران نوجوانی، الگوی زندگیاش بوده است. پس از دیماه سال ٨٢ که زمین زیر پای مردم در بم لرزید، کنسرتهایی در پاریس و لندن
(به همراه شهرام ناظری) ترتیب داد و عواید آن را صرف بازسازی آن منطقه کرد. حالا او مستحق دریافت جایزه «کتابها برای صلح» سال ۲۰۲۰ شده است. این جایزه به یاد خاویر والدز، روزنامهنگار مشهور مکزیکی که در مبارزه با قاچاق مواد مخدر در مکزیک به قتل رسید، از سال ۲۰۱۷، از سوی کمیسیون ویژه این جایزه هر سال به افراد و گروههایی که در زمینه گسترش فرهنگ صلح فعالیتهای بشردوستانه و خیرخواهانه میکنند، اهدا میشود. این نخستین بار نیست که نام لوریس چکناواریان برای صلح و دوستی برده میشود؛ سال گذشته هم یکی از نشانهای عالی هنر برای صلح را از هفتمین دوره این جشنواره دریافت کرد.
دیدگاه تان را بنویسید