اصلاحطلبان با وجود اینکه در سپهر سیاسی ایران جریانی ریشهدار و دارای تحلیل هستند و همچنین توانمندیشان را در عرصههای مختلف ثابت کردهاند، معمولاً برای حضور در انتخابات مختلف موانع متعددی را پیش روی خود میبینند. این موانع شامل عوامل بیرونیِ تحدیدکننده و البته عوامل داخلیای میشوند که به ضعفها و اهمالهای گاه و بیگاه خودشان ربط پیدا میکند. اصلاحطلبان در چنین شرایطی در حالی به استقبال انتخابات ۱۴۰۰میروند که فضا برایشان پر از تردید و ابهام است و آنها نمیدانند آیا شرایط برای ورود جدیشان به رقابت مهیا خواهد بود یا نه؟
زهرا شجاعی، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با اعتمادآنلاین در این باره اظهار داشت: قبل از اینکه بخواهم وارد بحث فضای انتخاباتی شوم، لازم میدانم درباره روشهای مختلف حکومتداری توضیح بدهم. در حالی که نظامها در دنیا به سه روش ریاستی، پارلمانی و نیمهپارلمانی اداره میشوند، جمهوری اسلامی با روش نیمهپارلمانی و نیمهریاستی اداره میشود. در واقع در ایران مردم با رأی مستقیم شخص رئیسجمهوری را انتخاب میکنند و وزیران مدنظر رئیسجمهوری برای حضور در کابینه باید از مجلسی رأی اعتماد بگیرند که نمایندگانش با رأی مردم مجلسنشین شدهاند.
رئیس مرکز امور مشارکتِ زنان دولتِ اصلاحات در ادامه گفت: کشور در شرایطی به استقبال انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۰ میرود که نوعی ناامیدی و یأس در میان «مردم»ی مشاهده میشود که اصلیترین نقش را در روند انتخابات ایفا میکنند. چنین فضای نامطلوبی این سوال را در اذهان طرح میکند که وقتی انتخابات را نماد مردمسالاری و دموکراسی میدانیم و مشارکت بالا نشاندهنده امنیت مردم و تاییدی بر مقبولیت و مشروعیت نظام است، چرا فضایی ایجاد نمیشود تا همه سلیقهها کاندیدا یا کاندیداهای خود را به رقابتهای انتخاباتی وارد کنند و به آنها رأی بدهند؟ اساساً چرا در انتخابات چند وقت پیشِ مجلس شرایطی به وجود آمد که طیف گستردهای از مردم به دلیل رد صلاحیتهای انسانهای پاکدست و کمالگرا رغبتی برای آمدن به پای صندوقهای نداشتند و در نتیجه پایینترین میزان رأی ممکن به صندوق ریخته شد؟
او تصریح کرد: اگر در سال ۱۴۰۰ قرار بر همین روال باشد و گروهی همچنان بر کنار گذاشتن چهرههای شاخص اصلاحطلبی از انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری اصرار ورزند، قطعاً ما شاهد مشارکت بالای مردمی نخواهیم بود. در واقع سیستم باید بر اساس ماده ۱۵ قانون اساسی به رجال مذهبی و سیاسی از هر سلیقهای که باشند مجوز حضور در انتخابات را بدهد تا فضا برای ثبتِ مشارکتی حداکثری مهیا شود.
این فعال سیاسی همچنین توضیح داد: نکته قابل تامل دیگر اینکه تاکنون بحث بر سر این بود که منظور قانون اساسی از «رجالِ» سیاسی و مذهبی فقط مردان است، یا زنان را هم در بر میگیرد؟ اما اکنون طوری شده که باید درباره مذهبی و سیاسی بودن کاندیدا هم وارد بحث شویم؛ یعنی هر کسی که سابقه مدیریتی دارد میتواند به عنوان رجل سیاسی برای رئیسجمهور شدن خودش را در معرض رأی مردم قرار دهد؟ اساساً هر کسی میتواند در راستای پاسداری از نظام جمهوری اسلامی و مدیریت صحیح همه مسائل موفق باشد و به سوگندی که به عنوان رئیسجمهوری خورده است، عمل کند؟ آیا هر کسی که مومن است و الزامهای مذهب را بدون کم و کاست رعایت میکند، این قابلیت را دارد که به عنوان رجل مذهبی در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کند؟
شجاعی ادامه داد: همین جدی نگرفتن شاخصهای رجل مذهبی و سیاسی در دورهای باعث تنزل شأن ریاستجمهوری شد و آسیبهایی جدی به منافع کشور وارد آورد. آن هم در حالی که فرد مورد نظر تحت حمایتهای جدی و سفت و سخت بعضی از شخصیتهای طراز اولی بود که بعد از آسیب دیدن منافع ملی، متوجه شدند حمایتشان منطقی نبوده. این انتخابهای غلط در حالی صورت میپذیرد که اگر خطمشی کاندیداها توسط احزاب و نهادهای سیاسی تعیین شود، احتمال انتخاب اشتباه تا حد زیادی پایین میآید.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به رسالت تفکر اصلاحطلبی در قبال شرایط کشور و مردم افزود: به نظر من اصلاحطلبان نباید به فکر کسب قدرت در هر شرایطی باشند؛ باید این موضوع برایشان مهم باشد که مملکت در مسیر اصلاح حرکت کند. چهرههای اصلاحطلب همچنین در نظر بگیرند که تمام فعالیتهای سیاسی در کسب قدرت خلاصه نمیشود پس لازم است احزاب اصلاحطلب در دورهای که محدودیت را متحمل میشوند به بازنگری درونی خودشان بپردازند و با ارائه برنامه و خطمشی به اداره صحیح کشور کمک کنند.
او ادامه داد: علاوه بر اینها لازم است اصلاحطلبان با کنار آمدن با واقعیتهای پیرامون، با رویکرد اجتماعی به مسائل سیاسی بپردازند و صرفاً به پیروزی در انتخابات فکر نکنند و کارکرد مثبت را فقط در توفیق انتخاباتی نبینند. لازم به یادآوری است که شرکت در انتخابات فقط یکی از کارکردهای احزاب است و به غیر از حضور انتخاباتی، میتوانند ماموریتهای بسیار مهمی را به سرانجام برسانند.
زهرا شجاعی در پایان گفت: یکی از اشکالات اساسی اصلاحطلبان این است که با قشر متوسط و پایین جامعه ارتباط لازم را برقرار نکردهاند. این قطعاً میتواند زنگ خطر و تلنگری برای آنها باشد تا از برج عاج روشنفکری و نخبهگرایی پایین بیایند و تعامل لازم را با همه قشرها برقرار کنند. اصلاحطلبان در این صورت میتوانند علت غیبت در انتخابات و مسائل دیگر را به طور مشخصی به مردم توضیح بدهند تا از «زَدهِ» شدن افکار عمومی نسبت به تفکر اصلاحطلبی جلوگیری کنند.
دیدگاه تان را بنویسید