فردین علیخواه - مدرس جامعهشناسی در دانشگاه گیلان - در ادامه یادداشت خود نوشت: تیپِ اجتماعی بیشرف در همه عرصههای جامعه، از بالا تا پایین، قابل شناسایی است و محدود به حرفه خاصی نیست. «بیشرفی» در کردار، مهمترین ویژگی این تیپ است. در سیاست، در اقتصاد، در فرهنگ و در اجتماع میتوان مصداقهای بیشرفی را یافت.
در عرصه اقتصاد، «آدم بیشرف» همواره خودش را آدمی زرنگ و فرصتساز میداند. او بیشعور نیست بلکه همه شعورش را در جهت تحکیم منافع فردی بکار میگیرد. اگر جامعه گرفتار ویروس کرونا میشود او تلفن را برمیدارد و با جاهای مختلف تماس میگیرد و در یک روز تعداد زیادی ماسک و مواد ضدعفونیکننده را به انبارها منتقل میکند و بعد با فروش آنها میلیونها تومان به جیب میزند.
او به فرصتسازی اقتصادی در پس هر بلا یا مصیبتی میاندیشد. با بروز هر مصیبت، او از خوشحالی در پوستش نمیگنجد چون فکر میکند نردبانی برای صعود یافته است. به همین دلیل به هنگام رانندگی به شکل تحسینآمیزی در آینۀ ماشین، خودش را تماشا میکند و به خاطر شکار فرصتها با چشمکزدن در آینه به خودش میگوید «مخلصیم قربان» و خرکیف میشود.
سلبریتیهایی که در اوج هراس مردم برای مواجهه با کرونا به تبلیغ تجاری کالاهای درانبارمانده میپردازند، استادِ داوری که حتی یک سطر از پایاننامه دانشجو را نخوانده ولی در جلسه دفاع یک ساعت درباره ضعفهای پایاننامه پرحرفی میکند، مأموری که علیرغم تأکید فرماندهش بر عدم برخورد فیزیکی با دانشجویان معترض، به دلیل ناکامیهای شخصیاش در ادامه تحصیل، دانشجویان را کتک میزند، فردی که دو سال است در مقابل داروخانهها میایستد و با نشاندادن نسخه و جلب ترحم مردمِ آشفتهحال از آنان اخّاذی میکند، مقامی که صحبتهایش را در جلسات با خواندن سورهای آغاز میکند و بعد در حالی که دندانش را خلال میکند به دوستانش میگوید راه پیشرفت در جمهوری اسلامی همین است، مدّاحی که پس از مجلس ترحیم و پس از شمارش ولعآمیز اسکناسهای داخل پاکت، آن را به سمت پدر متوفی پرتاب میکند، پزشکی که در راهروهای بیمارستان بریدۀ یک کاغذ مندرس حاوی شماره کارت را به خانواده بیمار میدهد و به آنان میگوید که کاری با بیمه و بیمارستان ندارد و تا پیامک واریز ۲۸ میلیون تومان را دریافت نکند عمل را آغاز نخواهد کرد، مسئولی که مستقیم به دوربین نگاه میکند و لبخندزنان به مردم دروغ میگوید و جوانی که چند سال است در مراسم درگذشتگان در بهشت زهرا حاضر میشود و روزی چند کارتن ساندیس جمع میکند و به دکههای همانجا میفروشد، نمونههایی از تیپ بیشرفند.
بین «بیشرفی اولیه» و «بیشرفی ثانویه» باید تمایز قائل شد. هر فرد معمولی ممکن است به ناچار یا به هر دلیلی در اوقاتی از زندگیاش بیشرف شود. در اینجا «بیشرفی» میآید و میرود. در بیشرفی اولیه فرد هنوز میتواند بیشرفی خود را تشخیص دهد. او میداند که بیشرفی، ناپسند است و هنگام نگاهکردن به خودش در آینۀ روشویی، از بیشرفبودن شرمگین میشود و خودش را سرزنش میکند. ولی در بیشرفی ثانویه، «بیشرفی» بخشی از شخصیت فرد میشود. بیشرفی میآید و نمیرود و مانند چرکِ روی یقه پیراهن، میماند. در بیشرفی ثانویه مرز بین فرد و بیشرفی مشخص نیست. بیشرفی میشود فرد و فرد میشود بیشرفی. در اینجا فرد، بیشرفیاش را با افتخار اعلام هم میکند. برای اینان، بیشرفی نه یک روش بلکه منش میشود.
جامعه ایران شکافهای اجتماعی فراوانی دارد که شکاف قومیتی، شکاف مذهبی، شکاف طبقاتی، شکاف جنسیتی و شکاف نسلی از آن جملهاند. ولی به باور من مهمترین شکاف جامعه ایرانی در این روزهای سخت، ابَرشکاف «شرافتمند / بیشرف» است. منظور آنکه در همه شکافهای اجتماعی یادشده میتوان آدم بیشرف یافت. این روزها همانطور که ثروتمندان بیشرف داریم، فقرایی داریم که شدیدا بیشرفند و برای مثال با زخمیکردن دست کودکانِ گریان و هراسان، طلای آنان را میدزدند.
به دلیل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی گسترده، وسوسههای گوناگونی به سراغمان میآید؛ وسوسههایی که تحقق آنها با پایمالکردن منافع جمعی به نفع منافع فردی میسر است. در نتیجه شرافتمند ماندن در این روزها آزمونی سخت برای هر ایرانی است. تصور جامعهای که در آن بیشرفی ثانویه پاندمی شود، تصوری ترسناک است؛ روزی که دیگر نه شاهد اقلیت بیشرف، بلکه شاهد جامعهای بیشرف باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید