«کشتارگاه» حکایت جوانی به نام امیر (با بازی امیرحسین فتحی) از طبقه پایین اجتماعی است که بهتازگی از فرانسه دیپورت شده و به ایران بازگشته است. او برای فرد ثروتمندی (با بازی مانی حقیقی) که دلال دلار و گوشت است، کار میکند. قتلی در این فیلم اتفاق میافتد که پیرنگ اصلی داستان حول آن شکل میگیرد. فیلم در لایه ظاهری و رویی خود داستانِ گرهگشایی از ماجرای قتل را پیش میبرد؛ اما در لایه پنهانتر و غیرمستقیمتر آن، به تقابلها و نحوه ارتباط دو طبقه بالا و پایین اجتماعی و اقتصادی با یکدیگر نیز میپردازد.
طبقه پایین در فیلم چندین نماینده دارد؛ یک، شخصیت اصلی فیلم امیر و خانوادهاش که در یک کشتارگاه کار میکنند و دوم، خانواده مقتول (با محوریت شخصیتی با بازی باران کوثری) که اهل آبادان هستند و برای کشف ماجرای قتل به تهران آمدهاند؛ اما طبقه بالا فقط یک نماینده دارد و آن شخصیتی با بازی مانی حقیقی است که بهنوعی کارفرمای همه این افراد محسوب میشود. فیلم بهخوبی رابطه این دو طبقه را با هم نشان میدهد. طبقه پایین که در میدان عمل است و بهخاطر پول کارها را برای طبقه بالا انجام میدهد، در معرض خطر است و عامل اجرای اهداف طبقه بالاست. همچنین درگیریها، نگرانیها و ترسها متوجه اوست. طبقه بالا پشتپرده است، عامل اصلی بوده و در وسط میدان غایب است؛ اما همهچیز را شکل و سامان میدهد. طبقه پایین در حقیقت ابزار کار او و وسیله رسیدن به اهدافش است.
از این زاویه نگاه، فیلم بیش از هر چیز یادآور دیدگاههای طبقاتی و مارکسیستی است. طبقه کارگری که تحت انقیاد طبقه بورژوا یا سرمایهدار است، برای او کار میکند و در جرمها و زدوبندهای او شریک است؛ اما سهم بسیار کمی از سرمایه و ثروت را به دست میآورد. این فیلم با مهارت در حین روایت یک داستان، تضادهای طبقاتی را در جامعه ایران امروز نشان میدهد. از دل این تضاد چیزی جز قتل و ویرانی بیرون نمیآید. طبقه پایینی که همدست جنایات طبقه بالاست؛ اما خود نیز بهنوعی قربانی است. تا اینجا فیلم مانند برخی فیلمهای دیگر سینمای ایران است که به تفاوتها و تضادهای طبقاتی در جامعه میپردازند؛ اما نقطه متمایزکننده «کشتارگاه» زمانی شکل میگیرد که طبقه پایین سعی میکند علیه این شرایط طبقاتی و علیه طبقه بالا طغیان و حق خود را طلب کند. این طلب حق و طغیان در شکل خونخواهی که خانواده مقتول و به طور خاص دختر او (با بازی باران کوثری) دارد، خودش را در فیلم نشان میدهد. داستانهای فرعی مانند داستان مربوط به معاملات دلار، همکاریهای شخصیت امیر با مانی حقیقی همگی آگاهیهای جدیدی را درباره این مناسبات طبقاتی برای امیر و باران کوثری به وجود میآورد و سکانس پایانی فیلم در حقیقت نمایشی از طغیان آگاهانه طبقه پایین به طبقه بالا است.
از نکات مثبت و تأملبرانگیز فیلم این است که این آگاهی و طغیان از سوی تنها شخصیت زن فیلم اتفاق میافتد؛ دختر جنوبی که در فیلم حضور دارد، کسی است که پدرش را در حین این تقابل طبقاتی از دست داده است. گریم خوب روی چهره باران کوثری، ستمدیدگی جنسیتی، طبقهای و حتی قومیتی را بهروشنی نمایندگی میکند؛ اما او زنی قوی و عصیانگر است. با اصرار و شجاعت برای بهدستآوردن آگاهی تلاش میکند؛ بنابراین او به حضور و نقش طبقه بالا در مصیبتهای زندگیاش آگاه است. پس از آگاهی، منفعل نیز نیست. او دست به عمل میزند، عصیان میکند و از طبقه بالا که او و خانوادهاش را قربانی منافع خود کرده است، انتقام میگیرد. کشتارگاه برخلاف بسیاری از فیلمهای ایرانی که زنان را منفعل و در حاشیه نشان میدهند، زن قدرتمندی را به تصویر میکشد که نقشی محوری در پیشبرد داستان دارد.
فیلم نوعی آگاهی از مناسبات موجود اجتماعی را به مخاطب نشان میدهد و تلاشی را که گروه ستمدیده برای رهایی از ظلمی که به او شده، بازنمایی میکند؛ بنابراین کشتارگاه از این نظر که نوعی آگاهی اجتماعی و کنشگربودن را مطرح میکند، فیلم درخورتوجهی است.
منبع: شرق- زهرا اردکانی . دانشجوی دکترای ارتباطات
دیدگاه تان را بنویسید