«معمولاً با رسانهها از در صلح وارد میشد و درخواست برای گفتوگوی کارشناسی درباره اوضاع پرتلاطم اقتصاد ایران را بیپاسخ نمیگذاشت ولی به هر حال این سالهای آخر کمتر به مصاحبه تلفنی تمایل نشان میداد. میگفت اگر تمایل به مصاحبه دارید، این مصاحبه «حتماً»، حضوری باشد. مصاحبههایی که رفتهرفته صراحت بیان «جمشید پژویان» اقتصاددان ۷۵ ساله هم در آن بیشتر شده بود. صراحتی که ناگزیر در پروسه انتشار تیزی آن کند میشد. آخرین مصاحبه حضوری با جمشید پژویان یک سال قبل در آپارتمان کوچکش در بلوار کاوه تهران انجام شد. یک سال پیش از آن که بیماری همهگیر کرونا که خود درباره تبعات اقتصادی آن هشدار داده بود، جانش را در یک روز داغ تابستان بگیرد.
این مصاحبه به دلیل مدت طولانیاش، به سه قسمت تقسیم شده بود و دست روزگار بر این رفت که در زمان انتشار قسمت سوم این مصاحبه وی در قید حیات نباشد. قسمتی که وی درباره کارنامه خود صحبت کرده بود و تأکید داشت که هرگز با هیچ دولتی در همکاری مستقیم نبوده است؛ هر چند کارنامه وی نشان میدهد که او حداقل ولو در کسوت یک کارشناس کمابیش برخی همکاریهایی با برخی دولتهای بعد انقلاب انجام داده است.
با این حال پژویان از این که وی را «مشاور» احمدینژاد خوانده بودند، گلهمند بود و تأکید میکرد که دفعات بسیار معدودی با وی همکلام شده است و در همان بارها هم به صراحت درباره اقتصاد به احمدینژاد گفته است که «شما این کاره نیستید!» البته به گفته پژویان، این استاد فقید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی این دانشجویان او بودهاند که در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، مسئولیت پذیرفته و برخی از آموختههای خود را اجرا کردهاند. یکی از آنها هدفمندی یارانهها بوده است که پژویان تا آخرین روزها هم از آن دفاع میکرد و میگفت فقط برای درست اجرا نشدن بخش تولید آن، این پروژه با مشکل مواجه شد. او همچنین از آن چه در قالب شورای رقابت بنیانگذاری کرده و آن را مهمترین دستاورد خود میداند تمامقد دفاع کرده و ایرادات را در تغییر کارکرد آن میدانست.
در ادامه بخشهای منتشر شده این مصاحبه را بازخوانی و بخش منتشر نشده آن را میخوانیم:
وقتی این مصاحبه انجام شد در ماههای نخست جهشهای سنگین ارزی دولت روحانی بود. در زمانی که ماههای پیش از آن، بسیاری از کارشناسان اقتصادی و سیاسیون خروج یکجانبه ترامپ از برجام را جدی نگرفته بوده و دل به گشادهدستی اروپا خوش کرده بودند. پژویان از این خط مشی انتقاد داشت. میگفت اگر چنین شد دلیل آن این است که ما که پیشبینی سیاستمداران با تجربه را مبنی بر این که ترامپ از برجام خارج خواهد شد جدی نگرفتیم وگرنه از ابتدا زمانی که ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا بر کرسی نشست مشخص بود که او این کار را خواهد کرد (خروج از توافق برجام)؛ چراکه او با دشمنان ما مانند اسرائیل و همچنین کشورهای دیگر همسایه که ما با آنها در رقابت هستیم مانند عربستان سعودی و کویت رابطهای حسنه داشت. بنابراین پیشبینی رفتار ترامپ چندان سخت نبود و هم مسئولان و هم کارشناسان قدرت این پیشبینی را داشتند. او به خیل عظیمی از مردم اشاره میکرد که افق برجام بدون ترامپ را پیشبینی کرده بودند و برای خرید ارز به بازار هجوم بردند و معتقد بود: در چنین شرایطی آیا میتوان گفت که در میان مسئولان کسی توان پیشبینی این وضعیت را نداشت؟ خیر چنین نیست ولی مسأله اصلی این است که سیاستدانان در تصمیمگیری و تصمیمسازی کمرنگ هستند همانطور که اقتصاددانان از تصمیمگیری رانده شدهاند. البته که نقش بعضی ذینفعان را هم در به هم ریختن اقتصاد ایران پررنگ ارزیابی میکنم. عدهای هستند که در آب گلآلود و اوضاع بحرانی منفعت دارند. بنابراین وقتی اقتصاد به هم بریزد منافع زیادی را جمعآوری میکنند و از این وضعیت استقبال میکنند. نباید از نقش آنها هم در تصمیمات اشتباه چشمپوشی کرد.
در کف شیر نر خونخواره
این اقتصاددان ۷۵ ساله ابایی هم نداشت که به صراحت از لزوم بهبود روابط با غرب سخن بگوید. همچنان که آمریکا را یک شیر زورگو توصیف میکرد و معتقد بود: «در کف شیرنر خون خوارهای، غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟» او ترامپ را انسان نامتعادلی میدانست و به نقل خاطرهای از سفر خود به لندن پرداخت که در آن سفر هیأتی از کارشناسان بحث میکردهاند که چرا در آمریکا وقتی قرار است صلاحیت کسی برای ریاستجمهوی احراز شود، انواع آزمایشات سلامت پزشکی برای وی واجب است ولی روان و رفتار آن فرد مورد آزمون سلامت قرار نمیگیرد؟ که اگر چنین میشد نه بوش پسر به مقام ریاستجمهوری میرسید و نه ترامپ.
به گفته وی البته آن چه در اثر تحریمها بر اقتصاد ایران رفت را صرفاً نباید به عوامل خارجی نسبت داد؛ چراکه ما در ایران راهکارهای بلندمدتی داشتیم که اگر به آنها عمل کرده بودیم اینک گرفتار گرداب نمیشدیم. همانطور که اگر در دهههای گذشته به تولید ۲۰ یا ۳۰ قلم کالای صنعتی مبادرت و محصولاتی عرضه کرده بودیم که در بازارهای بینالمللی یا حداقل همین بازار منطقه رقیب نداشت و به آن احتیاج اساسی احساس میشد، به همین راحتی قابل حذف نبودیم. ولی اکنون میبینیم که در جهان مازاد نفت وجود دارد و نفت ایران نیز به راحتی با نفت عربستان و روسیه قابل جایگزینی است.
آفت آشناسالاری
پژویان در میان سخنانش بارها از اداره بخشهای مختلف کشور به وسیله انتصاب آشنایان به جای شایستگان انتقاد کرده و آن را بزرگترین آفت اقتصاد ایران میدانست. او سؤال میپرسید که چگونه است که اگر «فرزندان» مدیران ما دچار بیماری شوند، برای درمان سراغ بهترین دکتر میروند ولی اگر برای اداره امور کشور به انتصاب مدیری نیاز باشد، به جای بهترین مدیر و بهترین اقتصاددانان، آشنایان خود را بر کار میگمارند؟ او همچنین معضل دیگر را عدم پاسخگویی مسئولان دانسته و میپرسید، آیا تا کنون مسئولی را دیدهاید که به خاطر تصمیم غلطی مؤاخذه شود؟ تصمیماتی هستند که پیشتر گرفته شده و برای یک دهه یا حتی چند دهه به اقتصاد کشور آسیب زدهاند ولی...
این استاد بازنشسته دانشگاه همچنین به دستگاههای نظارتی هم انتقاد داشت و میگفت این دستگاهها ناکارآمدند مثلاً این که عمدتاً برای برخورد و اصلاح به سراغ مشاغل خرد میروند تا در صورتی که بازارها اندکی گران شود برخورد کنند؛ در حالی که نیازی به این کار نیست وقتی اقتصاد بازار در جریان باشد و مصرفکننده قدرت انتخاب داشته باشد قیمتها متناسب رشد خواهد کرد.
وی همچنین ماهیت سازمان حمایت از مصرفکننده و تولید کننده را طنز دانسته و میگفت این سازمان همان مصداق شترگاو پلنگ است. در همه جای دنیا سازمانهای حمایت از مصرف کننده وجود دارد ولی در هیچ کجا با حمایت از تولیدکننده خلط نشده است. همین باعث شده است که برخی منافع تولیدکنندگان برای سازمان اولویت قرار گیرد. او به تجربه شخصی خود اشاره میکرد و میگفت شخصاً و به عنوان جمشید پژویان از کمپانی اتوموبیلسازی شکایت کرده است ولی به هیچ نتیجهای نرسیده است.
شورای رقابت؟
پژویان میگوید بنیان شورای رقابت در دولت اصلاحات گذاشته شده است. زمانی که دژپسند معاون برنامهریزی اقتصادی سازمان برنامه و بودجه و شمسالدین حسینی هم مدیر کل دفتر اقتصادی آن سازمان بود. ماجرا از این قرار بود که به همراهی فرهاد دژپسند، شمسالدین حسینی، علی طیب نیا و تعدادی حقوقدان قوانین شورای رقابت پیریزی شد. او در این باره چنین توضیح میداد: آن چه برای تشکیل شورای رقابت رفت مبتنی بر تخصص من یعنی رشته اقتصاد عمومی در آمریکا بود. زمانی که من موفق به اخذ مدرک تخصصی شدم این رشته در آمریکا و انگلستان هم چندان شناخته شده نبود؛ هرچند که بعدها مدیریت اقتصادی در این کشورها بر این پایه بنا شد. ماجرا از این قرار بود که نئوکلاسیکها متوجه شدند بسیاری از بازارها دچار اختلال هستند و نیاز است تشکیلاتی بر آنها نظارت کنند. در ابتدا این وظیفه به دولت محول شده بود. در همین اثنا عدهای که از سواد کافی بهره چندانی نبرده بودند تصور میکردند این افراد نوکینزی هستند در حالی که این اصلاً ربطی به کینزیها نداشت. بعد از یکی دو دهه تجربه معلوم شد که خود دولتها در این پروسه مشکل آفرین هستند و بنابراین نظر بر ایجاد تشکیلاتی مستقل از دولت و سایر قوا رفت که وظیفهاش مانیتور کردن اقتصاد بود. تشکیلاتی که به اختیارات کافی هم نیاز داشت. در همین راستا بود که سازمانهای شورای رقابت شکل گرفتند. در سالهایی که شخصاً رئیس شورای رقابت بودم به نشستهای ۵ سالانه شوراهای رقابت دنیا در ژنو میرفتم و متوجه شدم که از کشورهای مختلف افرادی میآیند که شورای رقابت در آنها سابقه ۱۵ ساله دارد.
البته باید بگویم آن چه ما در شورای رقابت تأسیس کردیم اهدافی دیگر داشت که اداره آن تخصص میطلبید که متأسفانه محقق نشد. یکی از وظایف مهم این شورای تشخیص انحصار در بازار است که باید با شاخصهایی مانند تمرکز و... تعیین شود. به عبارتی کسانی که اداره میکنند باید به موضوع مسلط باشند. شورای رقابت میتوانست به این سو رود که برای انحصارات طبیعی دستورالعمل قیمت بدهد و برای انحصارات غیر طبیعی اقداماتی برای از بین رفتن انحصار کند ولی اکنون این شورا کجا ایستاده؟
مثلاً آن زمان درباره خودرو سازان ما به این نتیجه رسیدیم که آن چه رخ داده انحصار است. ۹۴ تا ۹۵ درصد آن چه در بازار برای فروش میرود در انحصار دو کمپانی است و این دو به راحتی میتوانند با تغییراتی که در میزان عرضه ایجاد میکنند در قیمت خودرو تأثیر بگذارند. اتفاقی که همین حالا هم در حال رخ دادن است. سؤال ما این بود که چرا برای ارائه مجوز برای خودروسازان دیگر مشکل ایجاد میشود؟ چرا تعرفههای گمرکی کاهش نمییابد تا تمام کمپانیهای خودروهای خارجی بتوانند با خودروهای داخلی رقابت کنند؟ این همه سال حمایت چه نتیجهای داده است؟ زمانی ما خودروسازی میکردیم که کره خودروسازی نداشت و کارشناسان کرهای به ایران ناسیونال آمدند که یاد بگیرند! اکنون ما کجاییم و کره کجاست؟
البته منظور من بازار خودروهای لوکس نیست. آن بازاری مجزا از بازار خودروهایی است که مردم معمولی استفاده میکنند و تعرفه گمرکی باید به روی آنها اعمال شود.
حمله به شورای رقابت
او در این مصاحبه به دلایل حمله به شورای رقابت هم اشاره کرده و میگفت: اگر شورای رقابت به وظایف خود عمل میکرد به همه این سازمانهای مثل تعزیرات، سازمان حمایت از مصرف کننده و... نیاز نداشت. زمانی که ما بر سر کار بودیم تمام سعیمان این بود که سریعاً پروندهها را حل و فصل کنیم. بعضی از مواردی که مراجعه میشد نیاز به گروه محقق داشت ما تحقیق میکردیم و مابقی باید مستندات مربوط به موضوع شکایت تا دو هفته آماده میشد و سپس ظرف دو جلسه هم تعیین تکلیف میشد. زمانی که سر کار بودم سنگر به سنگر و خاکریز به خاکریز میجنگیدیم. با شش وزارتخانه جنگیدم. مخابرات را از وزارت ارتباطات گرفتم، قیمتگذاری برق را از وزارت نیرو گرفتم، قیمتگذاری راه آهن و عوارض جادهای را از وزارت راه و شهرسازی گرفتم و... .
کارگروهی تشکیل داده بودیم که تشخیص دهند آیا وضعیت موارد مطرح شده انحصاری هستند یا نه؟ موانع را چگونه میتوان رفع و رجوع کرد و...؟ ولی به هر حال دولت عوض شد و دانهدانه سنگرها پس گرفته شد و ... متوجه شدم ممکن است بزودی از دست اینها (سکته) کنم و در نتیجه از تلاش منصرف شدم. واقعیت این است که شورای رقابت باید در مقابل دولت باشد چون شرکتهای ما اغلب در انحصار دولت هستند در عین حال بخش خصوصی ما هم در سلطه دولت است. بسیاری خصوصی شدند ولی مدیران آنها را دولت تعیین میکند. باید تغییرات ساختاری و اساسی صورت گیرد، مسائل اقتصادی ایران باید ساختاری حل شود گاهی لازم است همه چیز به هم ریخته شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد توانایی اقتصاد ایران در حد اقتصاد پویا و کارآمد خواهد شد.
تئوریسن اقتصادی احمدی نژاد؟!
جمشید پژویان سالها به این دلیل که گفته میشد مشاور و تئوریسین اقتصادی احمدینژاد بود موردانتقاد برخی محافل اقتصادی بود. خود ولی میگوید چنین نیست و این شایعهای بود که عدهای از «دشمنان دوست نمای وی»، مطرح کردند که خود دلیلش را حسادت میدانست. او در این باره چنین توضیح میداد: برای این که اسم پژویان را به عنوان اقتصاددان منتقد کل دولتها مخدوش کنند شایعه کردند که من مشاور احمدینژاد هستم؛ در حالی که هیچ کس به اندازه من از سیاستهای اقتصادی احمدینژاد انتقاد نکرد. من علناً به احمدینژاد گفتم شما این کاره نیستید! بله من در دوران احمدینژاد رئیس شورای رقابت شدم چون شورای رقابت مثل بچه من بود و من خودم برای تشکیل آن در دولت اصلاحات تلاش بسیاری کردم. در زمان احمدینژاد شمسالدین حسینی که یکی از بهترین دانشجویان من بود و وزیر اقتصاد شده بود نزد من آمد و گفت بهتر است مسئولیت شورای رقابت را خودم به عهده بگیرم. شمسالدین به من گفت اگر قبول نکنی به هم خواهد ریخت. قرار هم بر این بود که شورای رقابت مستقل باشد. آن زمان احمدینژاد هم که من او را انسان باهوشی میدانم به این نتیجه رسید که اینکار از عهده من بر میآید و با پذیرش این سمت از سوی من موافقت کرد. با این حال تأکید میکنم که من هرگز به عنوان مشاور وی حضور نداشتم و فقط آن زمان جلسات بسیار کوتاهی میان ما برقرار شد که صرفاً در رابطه با شورای رقابت بود وگرنه بنده به اندازه ۵ دقیقه هم به احمدینژاد مشاوره ندادم و یک بار هم به دیدار دولت نرفتم.
او را البته تئوریسین هدفمندی یارانهها هم میدانستند. موضوعی که به گفته وی مستقیماً از سوی خودش به احمدینژاد پیشنهاد نشده هرچند که مجریان آن را دانشجویانش میداند که به گفته خودش عملکرد مناسبی داشتند.
او چنین توضیح میداد: برچسبهایی به خاطر موضوع اصلاح قیمت نسبی و هدفمندی یارانهها به من خورد. هر چند که آن را هم دانش جعفری کلید زد و شمسالدین اجرا کرد. هرچند من هنوز هدفمندی یارانهها را یکی از عمدهترین اصلاحات اقتصادی میدانم و فقط بحث ما درباره اجرای آن از طریق یارانه نقدی و یا یارانه جنسی بود. وقتی میخواهید به مردم آسیب پذیر کمک کنید باید کمک نقدی باشد. من یادآوری کردم به شمسالدین که اگر میخواهید برای آسیب افزایش قیمت به مردم کمک کنید باید به مصرف کننده، کمک نقدی کنید. البته من و جریان طرح در بخش کمک به بخش تولید نظری داشتیم که آن اجرا نشد که اگر شده بود ۸۰ درصد صنایع بازسازی میشد. قرار بود با اصلاح قیمتهای نسبی بخش صنعت اصلاح شود تا کارآیی بالا رود ولی در عمل چنین نشد و من اکنون بزرگترین ایراد موضوع هدفمندی یارانهها را از این جهت میدانم.
۳۰ سال محاسبه فقر
بخش بزرگی از مطالعات جمشید پژویان در حوزه فقر بود. زمانی پروژه سنگین فقرزدایی را در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی کلید زد و بعدها هم پروژهای را با مرکز پژوهشهای مجلس کلید زد که نتیجه آن هرگز به صورت مکتوب منتشر نشد. وی در این باره چنین میگفت:
زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور بود، من مشاور وزیر اقتصاد بودم. مطالعه در حوزه فقر به من محول شد و نتیجه گرفتم که یارانه نان مردم را نمیشود قطع کرد. مطالعات من به اینجا رسید که اگر میخواهید یارانه بردارید نباید سراغ نان بروید بلکه باید سراغ شکر و روغن و بعد سراغ گوشت و مرغ و... بروید. فقر روستایی در دهه ۶۰ دو برابر بیشتر از فقر شهری بود من متوجه شده بودم که قیمت گندم در روستاها هم شاید نصف قیمت گندمی است که به شهر میآید. بنابراین باید قیمت گندم بالا میرفت چون منبع اصلی درآمد مردم روستا گندم است. این سیاست را هم به کار بردم و متوجه شدم که در دهه هفتاد در اثر این سیاست فقر روستایی به اندازه همان فقر شهری شده است.
بعد از آن پروژهای دیگر هم برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادم تحت عنوان «تأمین اجتماعی و فقر» در آن مطالعه به سراغ تمام زیرمجموعههای جامعه رفتم مانند کارفرماها، کارگران و ... نتیجه آن مطالعه عظیمی بود که منتشر نشد؛ چرا که در جریان عوض شدن مجلس از اصلاحطلبان به اصولگرایان معلق ماند. وقتی بنده مطالعه را شروع کردم مجلس دست اصلاحطلبان بود؛ بعد به دست اصولگرایان رسید و جلوی چاپ آن گرفته شد. در آخر کار روزی معاون احمد توکلی که دانشجوی من بود آمد و گفت که شرمنده است و برای انتشار پیشنهاد میکند این مطالعه شش بخشی به یک بخش تبدیل شود. من هم قبول کردم و بعد سعی کردم تغییرات را اعمال کنم ولی مجلس باز عوض شد. بعدها فهمیدم که نسخه کامل آن در سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.
او سالهای زیادی به صورت سالانه نرخ فقر را محاسبه میکرد. کاری که دیگر در سالهای پایانی عمر خود به آن ادامه نداد. خود در این باره چنین توضیح میداد: از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۹۲ هر سال نرخ فقر را حساب میکردم چه از طریق پروژههایی که انجام میدادم و چه از طرق مختلف دیگری. به هر حال دادههای خام را از مرکز آمار استخراج میکردم و.... البته دیگر از سال ۱۳۹۲ این کار را رها کردم و آن را به عهده سایر کارشناسان گذاشتم؛ چرا که فکر میکردم برای من دیگر بس است! گفتنی است آرشیو نرخهای فقر به دست آمده اکنون موجود است.
دیدگاه تان را بنویسید