شرایط سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان تا پیش از شروع بحران کرونا به گونهای پیش رفته بود که تقابل آمریکا و چین به سطح نگران کنندهای رسیده بود، با این حال خویشتن داری و ضریب بازدارندگی دو طرف تا حدود زیادی فضا را در حوزه نرم حفظ کرد و از رسیدن به رویارویی سخت بازداشت.
بعد از شیوع کرونا اما؛ ماجرا به شکل دیگری رقم خورد و آمریکا با سوء مدیریت در این بحران زیانهای بسیاری را به ویژه در حوزه اقتصادی و اشتغال متحمل شد. بر این اساس، سوال اصلی در شرایط کنونی این است که سرانجام این تقابل چه خواهد شد و آیا این جدال بزرگ به رویارویی سخت خواهد انجامید یا خیر؟
به نظر میرسد که ترامپ و آمریکا دست کم به دو جهت تا دو سال آینده از چین در عرصه مناسبات بین المللی و نقش آفرینی جهانی عقب خواهند بود.
اول اینکه؛ چین موفق شد با مهار شیوع کرونا ضمن حفظ وضعیت با ثبات در این کشور اثرات اجتماعی و روانی اپیدمی را هم مدیریت کند در حالی که این مسئله در آمریکا به سمت یک بحران اجتماعی پیش رفته است.
دوم اینکه؛ در بحث اقتصادی نیز که آسیب پذیرترین حوزه ناشی از شیوع کرونا بوده است چین تقریباً به وضعیت مناسب قبلی بازگشته و موفق شده ضمن ترمیم ۵۰ درصدی افت ناشی از کرونا، رشد اقتصادی این کشور را به حدود ۴ درصد برساند.
آمریکا در هر دو بخش (شیوع کرونا و افول اقتصادی) همچنان در شرایط بحرانی است و اثرات اجتماعی و سیاسی این روند هم هر روز بیش از گذشته بروز و ظهور می کند.
علاوه بر این موضوع قتل «جورج فلوید» و اوج گیری اعتراضات ضد نژادپرستی با توجه به در پیش بودن موضوع انتخابات ریاست جمهوری امریکا و افزایش شدید رقابتهای حزبی نیز به شرایط ناپایدار سیاسی در این کشور ضریب افزایشی داده است.
در چنین وضعیتی اعتراضات اجتماعی اخیر که تقریبا به سراسر آمریکا سرایت کرده و باعث اعلام وضعیت فوق العاده در بسیاری از مناطق این کشور شده نیز به عنوان یک شگفتی، حاکمان کاخ سفید را در معرض شرایط بسیار سختی قرار داده است.
درگیرشدن ترامپ با سازمانهای بین المللی و به ویژه سازمان جهانی بهداشت از یک سو و همکاری نزدیک چین با این سازمانها و کمک سخاوتمندانه پکن به کشورهای درگیر با شیوع کرونا در سراسر جهان به نوعی موحب تضعیف بیشتر موضع جهانی آمریکا در برابر چین شده است.
نکته آنکه؛ مهمترین اولویت ترامپ در شرایط کنونی موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری است و برای تحقق این مهم حاضر است به هر اقدامی دست بزند.
ترامپ برای موفقیت در انتخابات پیش رو راهی جز ترمیم وضعیت اقتصادی و مانور بر روی تنها دستاورد ریاست جمهوریاش که اکنون در معرض نابودی است، ندارد.
برای تحقق این مهم، نقش و تاثیرگذاری مثبت چین به دلیل وابستگی و در هم تنیدگی شدید اقتصاد واشنگتن و پکن به یکدیگر اجتناب ناپدیر است.
ترامپ برای جذب چین چارهای جز عقب نشینی و دادن امتیازات کلان به پکن و بازگشت به موقعیت قبلی و حتی بیشتر از آن ندارد. البته چشم انداز پیش رو فعلا با این فرضیه فاصله دارد اما هنوز برای قضاوت نهایی در این خصوص قدری زود است.
نکته دیگر اینکه؛ اگر ترامپ نخواهد با چین به سازش برسد مسیری جز نزدیک شدن به اروپا و برقراری موازنه و ایجاد جبهه قوی جهانی ندارد. بسیار روشن است که انتخاب این مسیر با توجه به رویکرد فعلی ترامپ در قبال اروپای واحد نیز کم هزینهتر از سازش با چین نیست چرا که اختلافات شدید میان اروپا و آمریکا در موضوعات بنیادین بین المللی مانند پیمان آب و هوایی پاریس، برجام، موضوع ناتو، برگزیت و... نیز مسائلی نیست که به سادگی قابل حل باشد.
عدم پذیرش دعوت ترامپ از سوی آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان برای شرکت در اجلاس سران جی ۷ که در صورت عدم لغو سریع اجلاس توسط ترامپ میتوانست از سوی سایر اعضای اروپایی نیز تکرار شود نشانه روشنی از عمق اختلافاتی است که عمدتا به دلیل اتخاذ سیاست یکجانبه گرایی از سوی ترامپ و تحقیر اروپا شکل گرفته است.
ترامپ با انتخاب هریک از دو مسیر ذکر شده چارهای ندارد جز آن که از سیاست یکجانبه گرایی که طی نزدیک به ۴ سال گذشته به صورت افراطی آن را پیگیری نموده جدا شده و مسیر چند جانبه گرایی را در پیش بگیرد.
تغییر فاز ذکر شده به صورت طبیعی آسیبهای جدی و اجتناب ناپذیری را برای آمریکا در عرصه مناسبات بین المللی به دنبال خواهد داشت و به صورت جدی هژمونی این کشور را دستخوش تاثیرات منفی خواهد کرد.
در صورتی که ترامپ با انتخاب یکی از گزینههای ذکر شده بتواند شرایط خود را بهبود داده و در انتخابات آتی ریاست جمهوری موفق شود چارهای به جز اتخاذ سیاست چندجانبه گرایی در دوره بعدی ریاست جمهوری ندارد.
حضور «جو بایدن» دموکرات در کاخ سفید نیز به صورت طبیعی موجب فاصله گرفتن از یکجانبه گرایی و اتخاذ رویکرد چندجانبه گرایی خواهد شد.
بر این اساس؛ برنده اصلی این بازی چین است که توانسته موقعیت داخلی، منطقهای و بین المللی خود را برای ورود به شرایط پساکرونا در برابر سایر بازیگران اصلی در نظام بین الملل تقویت کند.
دیدگاه تان را بنویسید