کریستوفر کالدول در نیو ریپابلیک نوشت: وقتی اخبار را در مورد قرنطینه در کشورهای اروپایی دنبال میکنیم به دو نکته بر خواهیم خورد: اول، دست و پنجه نرم کردن با بیماری نظیر آنچه در آمریکا شاهد آن هستیم. دوم، وجود شواهد غیر قابل انکاری از اینکه وضع اکثر کشورهای اروپایی غربی به استثنا آلمان رو به وخامت است.
در ادامه این مطلب آمده است: اپیدمی کرونا ویروس اروپاییها را در برابر یکدیگر قرار داده است. در اوایل ماه مارس، آلمان، یکی از معدود کشورهایی که توانایی تجهیز کامل شهروندان خود به ماسکهای پزشکی را داشت، با صدور فرمانی صادرات تجهیزات محافظ را لغو کرد. این اتفاق ایتالیا را که در آن زمان در اوج بحران بود به شدت عصبانی کرد.
در بارسلونا، رئیس دولت خودمختار و ناسیونالیستی کاتالونیا، به دنبال بستن مرز بین منطقه خود و بقیه اسپانیا بود که البته شکست خورد. همزمان پدرو سانچز، نخست وزیر سوسیالیست و آسیب پذیر اسپانیا، به دنبال مرکزیت مادرید و عقب راندن بارسلون بود. به دنبال شیوع بیماری در اسپانیا و بلژیک و گسترش آن در سراسر اروپا بازرسیهای مرزی تقریبا فراموش شده بین فرانسه و آلمان، اتریش و ایتالیا مجدداً برقرار شد.
کشورهای اروپایی در مقابله با بزرگترین چالش خود از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، عملکرد ضعیفی داشتند. اتحادیه اروپا مستقر در بروکسل، نهادی که سابقه هماهنگی پاسخهای اضطراری در سراسر جهان را دارد، در تلاش است تا یک استراتژی مشترک تدوین کند. در حال حاضر، اروپا به هماهنگی نظارتی نیاز دارد و این دقیقا همان چیزی است که بروکسل در آن خبره است. اروپا همزمان به رهبرانی احتیاج دارد که بتوانند روحیه را تقویت و احساسات مشترک را برانگیزند، چیزی که به نظر میرسد در تخصص دموکراسیهای ملی گرا است. اتحادیه اروپا از زمان تحکیم خود به عنوان یک واحد سیاسی پس از سال ۱۹۹۲، در صدد از بین بردن تعلقات محلی به نفع یک سیاست سرمایهداری جهانی و برنامه ریزی کارشناسانه برآمد.
قضاوت در مورد فروپاشی اتحادیه اروپا زود است چرا که نخبگان سیاسی و اقتصادی اروپا یاد گرفتهاند چگونه با مهارت و سرسختی از این نهاد محافظت کنند.
رهبران اتحادیه اروپا در بهار، از طریق ویدیو کنفرانس با هم دیدار کردند و امیدوار بودند که از بحران اجتناب ناپذیر مالی به واسطه شیوع کرونا جلوگیری کنند. ایتالیا در قلب این مشکلات قرار دارد. این کشور با جمعیتی که به سرعت در حال کوچکتر شدن است و بدهی بخش عمومی در حدود ۱۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی، حتی قبل از شیوع ویروس کرونا هم در آستانه ورشکستگی بود. بیکار شدن اجباری، فشار بدهی را به ۱۵۰ یا ۱۶۰ درصد از سطح یونان نزدیک به یک دهه قبل رسانده، هنگامی که مشکلات اقتصادی این کشور تقریبا در حال نابود کردن حوزه مالی یورو بود. البته اقتصاد ایتالیا ۱۰ برابر یونان است هر چند که باز هم به قدر یونان و حتی بیشتر نیاز به کمک دارد.
ما میتوانیم مطمئن باشیم که رهبران اتحادیه اروپا به زودی برای مدیریت این بحران ایدههای مبتکرانه ارائه میدهند. آنها شرایط دشواری برای مقابله با کرونا ویروس و رشد احساسات ملیگرایانه ناشی از آن دارند. در سه سال گذشته، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، طرفدار اتحادیه اروپا و رهبر طرفدار بازار در اروپا بوده است. درست تا اواسط آوریل، او به طرز جنجالی برنامههای اقتصادی خود را دنبال کرد. او حتی در مواجهه با اعتراضات جلیقه زردها در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ و اعتصاب حمل و نقل در سراسر کشور در زمستان گذشته از خود انعطاف نشان نداد. با این وجود سرانجام مکرون در ماه جاری با چرخشی ناگهانی خواستار تغییر ملی بخش اعظم اقتصاد فرانسه و احیای حاکمیت ملی اقتصادی این کشور شد.
بعید نیست که مکرون ایمان خود را نسبت به پروژه بروکسل مرزهای باز و بازارهای آزاد از دست داده باشد، اما حتی کسانی که به دلایل اقتصادی از اعمال سختگیری مرزی دور شدند هم مجبور هستند برای جلوگیری از شیوع ویروس کرونا امروز از آن استفاده کنند. اکنون اختلاف نظرهایی بین کشورها در مورد چگونگی تحت کنترل قرار دادن ویروس وجود دارد. دانمارک که در همان مسیر جهنمی اسپانیا قرار داشت، مرزهای خود را بست و تعداد مرگ و میرها را به نوعی کاهش داد. در اواخر آوریل، دانمارک که به اندازه کافی احساس امنیت و موفقیت در مقابله با بیماری را داشت دستور بازگشایی مدارس ابتدایی را صادر کرد. با این حال تا زمانی که دانمارکیها از عدم ورود افراد از دیگر کشورهای اروپایی مطمئن نباشند همه این تمهیدات میتواند بی فایده باشد.
میتوانید این ادعاهای ملی حاکمیت اقتصادی و سیاسی را بدبینانه بنامید، اما آنها در این شرایط غیر منطقی نیستند. از بین بردن حاکمیت ملی در مقابل تقویت حاکمیت مشترک همواره هدف اصلی اتحادیه اروپا بوده است. با این وجود در شرایط بحرانی فعلی به نظر چارهای جز تجدید نظر در بعضی از موارد نمیرسد.
دیدگاه تان را بنویسید