هشت روز بود کارشان را شروع کرده بودند. دو تبهکاری که حساب مردم را خالی میکردند. هیچکس تصورش را هم نمیکرد که پرتقالفروشهای وانتی، کلاهبردار حرفهای هستند که میتوانند میلیونها تومان پول از حساب مشتریانشان به جیب بزنند. زنان و مردانی که برای خرید پرتقال به این دو مرد مراجعه میکردند، اما مدتی بعد حسابشان خالی میشد. با این حال، هیچوقت به فکرشان هم نمیرسید که سارق پولهایشان همان دو مرد وانتی هستند، تا اینکه پلیس فتا دست این دو فریبکار را رو کرد و آنها در یک عملیات در غرب تهران دستگیر شدند. حسام و شهرام دو پسرجوانی بودند که با همدستی رئیسشان در ترکیه این نقشه موشکافانه را طرحریزی کردند. خودروی وانت را اجاره کرده و در خیابانهای غرب پایتخت پرتقال میفروختند، اما شغل اصلی آنها این نبود. چون هر دو آموزش دیده بودند که با یک دستگاه اسکیمر حساب مشتریان را چک کرده و کپی کنند.
همه چیز از یک بدهی دیرینه شروع شد. حسام که به ناصر در ترکیه پول قرض داده بود، بعد از گذشت مدت طولانی با او تماس گرفت و پولش را خواست. اما این طلب به تشکیل یک باند حرفهای و شروع خلافکاری حسام تبدیل شد. ناصر به جای پرداخت بدهیاش، پیشنهاد وسوسهکنندهای به حسام داد. پیشنهادی که میتوانست در این اوضاع بیپولی زندگی حسام را از اینرو به آنرو کند. اما حسام هرگز فکرش را هم نمیکرد که به این زودی دستگیر شود: «من و ناصر در ترکیه با هم آشنا شدیم. من مدتی در ترکیه زندگی میکردم. آنجا تورلیدر بودم. اما به خاطر یک اتفاق مجبور شدم به ایران برگردم. در ایران در یک رستوران کار میکردم که به خاطر کرونا تعطیل شد. کلی بدهی داشتم. برای همین به ناصر زنگ زدم و از او خواستم پولم را پس بدهد. در ترکیه به او ٣٥میلیون تومان پول قرض داده بودم تا ماشینش را درست کند، اما بعد از گذشت مدت طولانی هنوز پولم را پس نداده بود. چون بیپول شده بودم، زنگ زدم طلبم را بگیرم، اما ناصر گفت کاری دیگری با تو دارم. اگر بتوانی این کار را انجام بدهی، خیلی بیشتر از طلبت گیرت میآید. من هم، چون بیپول بودم، وسوسه شدم و قبول کردم.»
حسام بعد از شنیدن این پیشنهاد، موضوع را با یکی از هممحلهایهایش درمیان میگذارد. آنها هردو با هم این کار را شروع میکنند. وانت اجاره میکنند و با خرید پرتقال از بازار، در خیابانها پرتقال میفروشند: «همه هزینهها را ناصر پرداخت کرد. او بود که برایمان دستگاه اسکیمر فرستاد و طرز کارش را به ما آموزش داد. پول اجاره وانت و خرید پرتقالها را هم او داد. شگرد ما اینطور بود که من پشت وانت مینشستم و برای مشتری پرتقال آماده میکردم، مشتری هم کارتش را به دوستم که جلوی وانت مینشست میداد، دوستم هم در عرض چند دقیقه هم موجودی حساب را چک میکرد، اگر پول زیادی درونش بود، اطلاعاتش را با دستگاه اسکیمر کپی میکرد.»
وقتی مشتریان این میوهفروشی از حسابشان پول کم شد، همگی در پلیس فتا شکایت خود را مطرح کردند. مأموران پلیس نیز در تحقیقات و ردیابیهای خود دریافتند حساب را پرتقالفروشها خالی میکنند. برای همین به سراغشان رفته و آنها را دستگیر کردند: «هر روز در محله غرب تهران بودیم. فکرش را نمیکردیم دستگیر شویم، چون به ذهن کسی خطور نمیکرد که میوهفروش وانتی بتواند حساب مردم را خالی کند. وقتی مشتریها متوجه سرقت میشدند، به هرکس شک میکردند، جز ما. ولی روز هشتم بود که مأموران پلیس ما را شناسایی و دستگیرمان کردند. هیچ پولی گیر من و شهرام نیامد. ناصر بلافاصله بعد از اینکه متوجه دستگیری ما شد، تمام پولها را برداشت کرد. فکر میکنم حدودا ٥٠٠میلیون تومان بود، ولی دقیقش را نمیدانم.»
درحال حاضر این دونفر بازداشت هستند و تحقیقات درخصوص این پرونده از سوی مأموران پلیس همچنان ادامه دارد
دیدگاه تان را بنویسید