ارسال به دیگران پرینت

آیا دوقطبی شدن جامعه نتیجه شکاف بین مردم و سیاستگذاران است؟

با نگاهی به روند طی شده در سالها و دهههای اخیر میتوان گفت بیشتر یا دست کم بسیاری از جوامع در عصر جدید، حرکتی شتابان به سوی متکثر شدن را آغاز کردهاند.

آیا دوقطبی شدن جامعه نتیجه شکاف بین مردم و سیاستگذاران است؟

با نگاهی به روند طی شده در سالها و دهه های اخیر میتوان گفت بیشتر یا دست کم بسیاری از جوامع در عصر جدید، حرکتی شتابان به سوی متکثر شدن را آغاز کردهاند. اساساً معنای جامعه دموکراتیک در ذات خود یعنی همزیستی مسالمت آمیز نگرشها، سلیقه ها و عقاید مختلف. اما آن هنگام که پای «منافع ملی» در میان است، یکپارچگی اجتماعی حرف اول را میزند. یکپارچگی اجتماعی به طور کلی یعنی هماهنگ و یکپارچه عمل کردن مبتنی بر نقاط اشتراک. یعنی عقل سلیم به من میگوید مصالح بلندمدت جمعی را به منافع کوتاه مدت فردی ترجیح دهم و با حفظ تفاوتها و سلیقهها، به وجوه اشتراک با مخالفان فکری و نظری خود بپردازم. با در نظر گرفتن این مساله به عنوان یک واقعیت کلی باید مساله دیگری را هم در نظر گرفت که ممکن است این گزاره شامل حال تمام جوامع نشود. اما چه جوامعی؟ میتوان گفت شرایط در جوامع ایدئولوژیک با جوامعی که از آن سخن گفتیم متفاوت است. این یک واقعیت است که از نظر تاریخی هم نمونههایی برای تایید آن میتوان یافت. بر این اساس میتوان گفت نگرش مبتنی بر ایدئولوژی، تکثر و اختلاف سلیقه را به رسمیت نمی شناسد و می گوید آنچه منطبق بر نظر من نیست لاجرم ضد من است و این سرآغاز شکلگیری شکاف و دوقطبی شدن در جامعه است. با این نوع موضع گیری و در این شرایط هنگامی که در کشور یا جامعه ای دستگاههای رسمی و سازمانهای دولتی آن منشأ و مبلغ ایدئولوژی غالب باشند، سیاستگذاری کلان آن کشور نیز مبتنی و منطبق با آن دیدگاه متصلب تنظیم و اعمال میشود و در این مرحله هواداران خود را از میان جامعه و به طور همسو در این راستا بسیج میکند. در نتیجه گفتمان غالب میشود همان گفتمان رسمی دولت. یکی از ویژگیها یا میتوان گفت پیامدهای چنین نگرش و سیاستی این است که در این جوامع تضمینی بر حضور یکپارچه و هماهنگ مردم در بزنگاههای مختلف که از نظر ایدئولوژی حاکم حساس و مهم است، وجود ندارد. در سالهای اخیر و به خصوص در هفته های آخری که به پایان سال ۱۳۹۸ باقی مانده است موارد متعددی از پدیده های اجتماعی را شاهد بودیم که تاییدی بر این گزاره است. به طور مثال در دی ماه سال جاری و پس از ترور سردار قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده آمریکا، در مراسم تشییع او، حضور مردم یکپارچه تر از حضور آنان در پای صندوقهای رای در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی در دوم اسفند ماه بود که این امر به رغم پیش بینی و انتظار مسوولان رقم خورد.

هنگامی که سخن از دولت به میان میآید بد نیست از این منظر نگاهی نیز به نظریه های دولت - ملت بیندازیم. دولت - ملت شکل خاصی از دولت سازی است که مشروعیت خود را از اعمال حاکمیت به نام یک ملت در واحد سرزمینی دارای حاکمیت کسب میکند. ماکس وبر جامعه شناس شهیر آلمانی، دولت - ملت مدرن را «ساختار سیاسی دارای حق انحصاری اعمال اقتدار مشروع در سرزمینی مشخص» تعریف کرده است.

حال برگردیم به بحث اصلی؛ بر مبنای تعاریف فوق از دولت، دولت باید مشروعیت خود را از ملت گرفته و در قبال آن نیز پاسخگو باشد؛ اما در غیر این صورت با چالشهای اساسی برای پیشبرد گفتمان خود روبه رو خواهد شد. همان طور که پیشتر گفته شد این مساله سرآغاز دوقطبی شدن جامعه است زیرا بخشی از جامعه پیرو این گفتمان عمل کرده و از آن تبعیت میکنند و بخش دیگر جامعه گفتمان خود را تولید و سعی در عمل کردن به آن میکنند. این قضیه نه تنها در تصمیمگیریهای سیاسی مثل انتخابات، بلکه در سبک زندگی نیز تجلی پیدا میکند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت دوقطبی شدن جامعه محدود به زمانهای خاص و رویدادهای سیاسی مثل انتخابات نمیشود بلکه در جزئیات زندگی روزمره مردم هم ظهور و بروز مییابد. ذکر این نکته ضروری است که دوقطبی شدن در جامعه به شرط دوری جستن از دوگانهسازی خیر شر و حق باطل، میتواند مفید هم باشد زیرا به توازن قوای مردمی در جامعه کمک کرده و به شهروندان حق انتخاب میدهد. بدیهی است که این گونه دوقطبی سازی در جوامع مدرن، مانند بسیاری دیگر از پدیدههای سیاسی و اجتماعی ملزومات سیاستگذاری مرتبط با خود را میطلبد و ساز و کار خود را نیز دارد؛ به این صورت که از طریق حلقههای واسطه میان دولت و ملت؛ مثل احزاب، سندیکاها و سایر نهادهای مدنی شکل گرفته و به رشد و توسعه متوازن کشور مدد میرساند. نمونه بارز آن دوگانه هایی همچون دموکرات جمهوری خواه در ایالات متحده آمریکا یا کارگر محافظه کار در انگلیس یا حتی اصلاح طلب اصولگرا در جمهوری اسلامی ایران است.

اینک بد نیست اشارهای نیز داشته باشیم به مفهوم اعتماد اجتماعی به عنوان یکی از مفاهیم مهم جامعه شناختی که در شکلگیری یا عدم شکل گیری شکاف بین مردم و سیاستگذاران یا همان شکاف ملت دولت نقش موثری ایفا میکند. اعتماد یکی از جنبه های مهم روابط انسانی است و زمینه ساز مشارکت و همکاری میان اعضای جامعه است. اعتماد مشارکت را در زمینه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سرعت بخشیده و تمایل افراد را برای همکاری با گروههای مختلف جامعه افزایش میدهد. آنتونی گیدنز، جامعه شناس برجسته معاصر، مفهوم اعتماد را با تعریفی که از فرهنگ آکسفورد انگلیسی به عاریت گرفته است آغاز میکند و اعتماد را به عنوان اطمینان یا اتکا به نوعی کیفیت یا صفت یا اطمینان به حقیقت عبارت یا گفتهای توصیف میکند. به اعتقاد وی مفهوم اطمینان و اتکا با هم مرتبط هستند. خلاصه آنکه، میزان اعتماد اجتماعی در میان اعضای جامعه از یکسو و اعتماد اجتماعی نسبت به دولت، در میزان شکاف بین مردم و سیاستگذاران و در نتیجه دوقطبی شدن جامعه بسیار موثر و تعیین کننده است. مصداق بارز این امر در رویدادهای اخیر کشور، ماجرای خطای انسانی در شلیک موشک کروز به هواپیمای مسافربری اوکراین و تاخیر در اطلاع رسانی صحیح از سوی مسوولان مربوطه و در نتیجه خدشه دار شدن اعتماد اجتماعی گسترده نسبت به عدم شفاف سازی و پنهان کاری متولیان امر است.

حال نگاهی میاندازیم به سخنان اخیر رئیس جمهوری اسلامی ایران، حسن روحانی که علاوه بر سمت اصلی خود به عنوان رئیس قوه مجریه جمهوری اسلامی ایران، ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را هم بر عهده دارد و از این منظر مسوولیتی مستقیم در حوزه فضای علمی و دانشگاهی کشور هم دارد در سی و سومین جشنواره بین المللی خوارزمی، به عنوان یک رویداد دانشگاهی مهم در سالن اجلاس سران گفت «علم و هنر و همه چیز در جامعه ما را نمیشود دوقطبی کرد. میترسم کم کم ساندویچ فروشی، بقالیها و لباس فروشیها هم دوقطبی شوند و یکی بشود این جناح و یکی آن جناح شود و هر کس این جناح است وارد این مغازه شود و هر کس آن جناح است وارد آن مغازه شود. من میترسم میوه هم تبدیل به دوقطبی شود، پرتقال جناح راست، پرتقال جناح چپ، هر چیزی را در جامعه دوقطبی نکنیم. چه خبره؟ به چه سمت حرکت میکنیم؟ میخواهیم چه کار کنیم؟ » این سخنان از سوی رئیس جمهور یک کشور که علی القاعده عالیترین مقام اجرایی و سیاستگذاری نیز باید باشد، مطرح شده است و نه یک روشنفکر نقاد! نکته اینجاست که متولیان امر، خود باید به صورت مستدل پاسخگو باشند و بگویند چرا جامعه بدین سو رفته است نه اینکه مطالبهگری کنند. البته که واضح و مبرهن است وقتی سیاستگذاریهای کلان و جزئی از دل جامعه و در پاسخ به نیازهای آن اتخاذ نشود، وقتی منطبق با فرهنگ جامعه و اقتضائات دنیای مدرن نباشد، وقتی مبتنی بر منطق خرد جمعی شکل نگرفته باشد، بخش قابل توجهی از جامعه آن را درونی نکرده و به آن وقعی نمینهد. اینجاست که زمینههای تعارض آشکار میشود و در پی آن شکاف بین مردم و سیاستگذاران شکل گرفته و منجر به دوقطبی شدن جامعه نیز میشود. بخشی پیرو و خودی و بخشی دیگر سرکش یا منفعل و در نتیجه غیرخودی!

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه