فرضیه اشتباهی وجود دارد که عید نوروز مختص ایرانیهاست اما کشورهای بسیاری در اروپا و آسیا نوروز را به عنوان عیدِ آمدن بهار جشن میگیرند؛ این بخشی از میراثی است که فرهنگ کهن امپراتوری پارس بر جای گذاشته. البته پیونددادن نوروز به ایران امروزی چندان عجیب نیست چراکه تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی فقط ایران معاصر بود که این عید را به صورت رسمی جشن میگرفت اما از وقتی که کشورهای حوزه قفقاز و آسیای مرکزی استقلال خودشان را بازیافتند، این سنت قدیمی خود را هم احیا کردند و به نوروز وجهه باستانیاش را بازگرداندند.
احیای نوروز در کشورهای مختلف باعث شد این سنت کهن، سال 2010 از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شود؛ جشنی باستانی با ریشه ایرانی که بیش از سه هزار سال گرامی داشته میشود. نوروز، نَوروز، نووروز، نَوروز، ناوروز یا نِوروز همان اول فروردینی است که بسیاری از کشورهای راهابریشم از افغانستان، جمهوری آذربایجان و ایران تا هند، عراق، قرقیزستان، ترکمنستان و ازبکستان و کوزوو آن را آغاز سال نوی خود میدانند و جشن میگیرند. مردمان فرهنگها و مذاهب مختلف این عید را با هم شریکاند؛ عیدی که عقبه آن به زرتشتیان برمیگردد و در تقویم آنها مقدسترین روز است. بازگشت بهار برای آنها و بعدتر کسانی که نوروز را برای جشنگرفتن برگزیدند، نماد پیروزی نیکی بر بدی و شادی بر اندوه است؛ نمادی از داستان بازگشت قدرت آفتاب و رفتن روح زمستان. نوروز داستانهای زیادی در خود دارد؛ افسانه جمشید، پادشاه اسطورهای ایران که همزمان با نوروز باد ارابهاش را به آسمان برد و او را پس از چند سده جنگ با دیوها بر آنها پیروز کرد: «جمشید دانشمندان را فرمود که آن روز که من به دادگری بنشینم، شما نزد من باشید تا هر چه در او داد و دادگری است، من انجام دهم و آن روزی که او به دادگری نشست، روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز را نوروز نامیدند». روایتهای مشابهی از نوروز در فرهنگ هندیها و ترکها وجود دارد در حالی که اسطوره «عمونوروز» معروفترین آنها در میان کشورهای آسیای میانه است.
طی هزاره اخیر نوروز تغییراتی کرده و همزمان با گسترشاش در کشورهای بیشتر با الگوهای اجتماعی، مذهبی و فرهنگی آنها تلفیق شده است و همین باعث شده در عین وحدت، تنوعی زیبا در این عید وجود داشته باشد. در بیشتر مناطق آمادهکردن نمادین آب و آتش روز چهارشنبه پیش از جشن اصلی انجام میشود و رقصی روحانی دور آتش و آب را در خود دارد؛ جشنی که چهارشنبه معمولی پایان سال را به چهارشنبهسوری یا چهارشنبهآتش تبدیل میکند. در جمهوری آذربایجان چهار چهارشنبه منتهی به نوروز جشن گرفته میشود؛ در قرقیزستان همزمان با نوروز همه ظرفهای خانه پر میشوند با این امید که سال جدید برای آنها فراوانی بیاورد و بدیمنی را از آنها دور نگه دارد. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن میگیرند، رسم سرزدن به قبر رفتگان پیش از آغاز جشن نوروز وجود دارد در حالی که خانوادهها با روشنکردن شمع بالای قبر رفتههای خود مرگ را به خود یادآوری میکنند. در قزاقستان صاحبخانهها شب نوروز دو شمع در ورودی خانههایشان روشن میکنند تا به سال جدید خوشامد بگویند.
ایران
حتما با سنت ایرانیها در نوروز آشنا هستید. جشن نوروز برای ما ایرانیها یک ماه پیش از آن آغاز میشود وقتی که در ماه آخر زمستان همه خانهتکانی را شروع میکنند. با آمدن آخرین چهارشنبه سال جشن ایرانیها هم جدیتر میشود و مردم روحشان را با روشنکردن آتش و دورهمی میتکانند. همین روزهاست که سروکله حاجیفیروز پیدا میشود؛ شخصیتی بومی که قرار است با صورت سیاه و لباسهای قرمزش مردم را به خنده بیندازد. آنطور که داستانها میگویند، حاجیفیروز از سوی بزرگان زرتشتی فرستاده میشود تا به مردم برای رهایی از تعلقاتشان کمک و آنها را برای تولد دوباره در سال جدید آماده کند. به عنوان آخرین پیشدرآمد، ایرانیها سفره هفتسینشان را میچینند و منتظر میمانند نوروز بیاید و روزشان را نو کند.
افغانستان
مهمترین جشن نوروز در افغانستان را گلسرخ نامیدهاند. گلسرخ در مزارشریف و طی 40 روز آغازین سال نو برگزار میشود در حالی که تپهها و دشتهای اطراف شهر را لالههای رنگارنگ میپوشانند. مسابقات بزکشی هم در این روزها برگزار میشود هر چند روحیه خشنش با روح نوروز همخوانی چندانی ندارد. در بازی بزکشی افرادی سوار بر اسب برای جابهجاکردن لاشه یک بز یا گوساله تازه ذبحشده با هم به رقابت میکنند. برای افغانها یکی از مهمترین سنتهای نوروز به خوراکیها مربوط است. هفتمیوه، ترکیبی از میوههای خشکشده و مغزهاست که دم عید همه برای درستکردن آن دست به کار میشوند. روز عید محلیها سبزیپلو (اسفناج) و ماهی میخورند تا سال را با امید کامیابی آغاز کنند.
نوروز کردها
برای مردم کرد، نوروز باقیمانده از داستان کاوه است که فردوسی آن را در شاهنامهاش روایت کرده. در افسانهای که فردوسی آن را روایت کرده، کاوه آهنگری است که خیزش علیه ضحاک ستمگر را رهبری میکند و نوروز جشنی است که با پیروزی کاوه بر ضحاک برپا میشود. کردها نوروز را معمولا با پوشیدن لباسهای سنتی رنگارنگ، آتشبازیهای بزرگ و پایکوبی جشن میگیرند.
جمهوری آذربایجان
خود واژه آذربایجان از نظر لغوی «سرزمین آتش» معنی میدهد و نوروز در این نقطه از جهان تعطیلاتی یکهفتهای همراه با جشن و پایکوبی است. مردم آذری برای گرامیداشتن نوروز لباسهای سنتی خود را میپوشند و دور آتش «یلّی» میکنند. مردها در جشنهای خیابانی آذربایجان وزنه بلند میکنند تا نشان دهند آمدن دوباره بهار چه قدرتی به آنها داده است. مانند دیگر نقاط جهان، خوراکیها در نوروز آذربایجان هم مهم هستند. خوراکیهای معمول آذریها در نوروز چلوکباب، دلمه و شیرینیهایی چون «شکربورا» است. این سنت در آذربایجان وجود دارد که هر حرفی که روز عید به گوشتان بخورد، در سال جدید حتما اتفاق خواهد افتاد. برای همین اصرار زیادی وجود دارد که روز عید همه از خوبیها بگویند. آذریها معتقدند اگر زنی روز عید صحبتی از ازدواج بشنود، در سال جدید حتما ازدواج میکند.
آسیای میانه
ناوریز به گویش تاجیکها یکی از مهمترین تعطیلات سراسری تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان است. پخت سمنو یکی از سنتهای رایج نوروزی در این کشورهاست که پختش دستکم 24 ساعت زمان میبرد. زنان در این کشورها برای پخت سمنو دور هم جمع میشوند و دیگههای بزرگشان را برای پخت سمنو برپا میکنند. در قرقیزستان، پخت خوراکیهایی مثل بورسُک (تکههای سرخشده آرد) و چاکچاک (آرد سرخشده با عسل) به اندازه سمنو رواج دارد. برای قزاقها اتفاقی که برای آنها هم ناوریز نام دارد، تعطیل نیست بلکه آنها کل ماه مارس را که بیستویکم آن همان اول فروردین است، در تعطیلات سپری میکنند. بیشتر کودکانی که در این ماه متولد میشوند، معمولا نامشان همخانوادهای از کلمه نوروز و مترادفهای آن است. قزاقها هم مانند ایرانیها با خانهتکانی به پیشواز نوروز میروند و مانند آذریها لباسهای سنتیشان را میپوشند و با موسیقی از بهار استقبال میکنند. آنها یورتهایشان را برپا میکنند و در هر یورت (چادر) دستارخانی (سفره) پهن میکنند. غذای اصلی آنها معروف به «ناوریز کوژه» ترکیبی از مواد غذایی چون آب، گوشت، نمک، شیر یا ماست و مغزهاست. این بشقاب که نماد هفت ارزش زندگی است برای میزبانی از میهمانان و پذیرایی از همسایگان است.
تاجیکها هم در سنتی مانند ایرانیها، سفره هفتسین میچینند. یک هفته پیش از نوروز، جشن «گل گردانی» برگزار میشود که در آن کودکان لباسهای رنگارنگ و سنتی میپوشند و از کوههای اطراف گلهای وحشی میچینند و بهعنوان نشانهای از پایان زمستان برای همسایگان میبرند. در عوض همسایگان به بچهها شکلات و شیرینی میدهند. این سنت با بازی و رقص و خواندن آوازهای محلی همراهی میشوند. در تاجیکستان هم مانند افغانستان مسابقات بزکشی، کشتی و اسبسواری برگزار میشود.
این سنتهای کهن برای استقبال از بهار در هزار سال گذشته از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و نهتنها فرصتی برای لذتبردن از سنتهای قدیمی و آواز، موسیقی، رقص، غذا و مناسک فولکلور است بلکه عرصهای برای ترویج صلح و همبستگی در شهرها و مناطق مختلف است؛ جشنی که پیوندهای عمیق و دوستی را قرار است عمیقتر کند تا برای هزاره بعدی بماند.
دیدگاه تان را بنویسید