در نام بسیاری از قلمروهایی که پیرامون ایران نوروز را جشن میگیرند، پسوند «ستان» به کار رفته که پسوند مکان و دال بر بسیاری و فراوانی است: افغانستان، پاکستان و هندوستان (در شرق ایران) تاجیکستان، ترکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، تاتارستان در قلمروهای شمالی ایران. البته «ایران» به عنوان سرزمین اصلی نوروز، «آذربایجان» و «ترکیه» و «آلبانی»، «عراق» و «بحرین» (آن بخش از قلمرو شیعیان) از این قاعده مستثناست. به همین سبب این پدیده نوزایی طبیعت و خداییشدن دلها را «نوروزستان» نامیدهایم.
در سال 1384، در شماره مخصوص نوروز همشهری دیپلماتیک این اصطلاح را به کار بردم و شماره مخصوص تحت نام «نوروزستان» منتشر شد. محتوای این شماره که اغلب مطالب آن را یا خود تألیف یا از منابع خارجی گردآوری و ترجمه کرده بودم، در راستای بهرهگیری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای همگرایی منطقهای در قلمرو نوروز بود. در سال 1383 از سوی میراث فرهنگی و با همکاری کمیسیون ملی یونسکو مقدمات مستندسازی نوروز در جهان نوروز با شرکت کشورهای حوزه این آیین در تهران برگزار شده بود که مقدمهای شد برای ثبت نوروز در یونسکو به عنوان میراث بشری در سال 2008. اکنون میتوان از این عنصر فرهنگی و انسانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهره گرفت.
در گستره جغرافیایی ایران
نوروز آیینی است کهن و ماندگار با تاریخی شکوهمند که در گستره جغرافیایی جهان ایرانی، از شبهقاره هند و افغانستان در شرق تا بینالنهرین در غرب و از سینکیانگ و آسیای مرکزی در شمال شرق تا دامنههای شمالی قفقاز بزرگ در شمال و آسیای صغیر در شمال غربی و آلبانی در بالکان در اروپا را شامل میشود و دورتادور ایرانزمین را به عنوان خاستگاه تمدن ایرانی دربر میگیرد. این آیین کهن و ارزشمند با جشنها و آیینهای ارزشمند علاوه بر ایرانزمین در بین اویغورها، ترکمنها، ازبکها، قرهقالپاقها، قزاقها و قرقیزها، آذریها، ترکهای شمال قفقاز از جمله ترکان دربند در داغستان، افغانها، تاجیکها و کردهای ترکیه، عراق و سوریه و تاتها و تالشها و بلوچهای آسیای مرکزی و قفقاز و ترکهای آناتولی همه در باور به این آیین شکوهمند و در برگزاری آن با هم سهیماند و از مراسم چهارشنبهسوری تا سبزکردن گندم در تمامی این گستره عظیم تا پختن سمنو در جای جای این قلمرو در پیشباز به نوروز باستانی و عید نوزایی طبیعت و دگرگونی جان و تن و نبات و جماد به هم میپیوندند و تازه میشوند. این ویژگیهای رحمانی و الهی و فرهنگی و خدایی، راز ماندگاری این سنت از پیش از اسلام تا همین امروز و سالها و دههها و سدههای آینده است که آیینها، سنتها، باورها و جشنهای آن سرشار از معنویت و نوعدوستی و شکران نعمات الهی و دوستی و مهربانی و احترام به همنوع و زدودن کدورتها و پاک و تازه کردن دلها و الهیشدن قلبهاست.
نوروز از معدود آیینهایی است که در آن رابطه انسان و طبیعت و پاسداری از محیط زیست متجلی میشود. آیینهای نوروزی آنچنان در دل مردم نشاط میآفریند که از گذشته دور تاکنون نه تنها از بین نرفته بلکه بر شکوه آن افزوده شده است. کمتر آیینی را میتوان یافت که ضمن برخورداری از جنبههای مردمی توانسته باشد بر روح و جان مردم ریشه دواند. آیینی است توحیدی که هم ویژگیهای مردمی و انسانی در آن وجود دارد و هم آیین دینی و مذهبی پنداشته میشود. این آیینها که از دوره باستان در قلمرو ایرانزمین پدید آمد، پس از اسلام نیز به حیات روحانی خود ادامه داد. دین اسلام روشها، باورها و آیینهایی را که مخالف با اندیشههای اسلامی بود، در قلمرو خود منسوخ کرد. ولی نوروز از معدود آیینهایی بود که پابرجا ماند و ماندگار شد. راز این ماندگاری چیزی نبود جز ویژگیهای آیینی آن که مظاهر شرک و بتپرستی در آن نبود. هرچند سرزمین ایران سرزمین بتپرستی نبود، بلکه سرزمین توحیدی بود.
با نگاهی به آیینهای نوروز از جمله چارشنبه آخر سال، سفره هفتسین، مراسم تحویل سال، دید و بازدیدهای نوروزی، عیدیدادن، مراسم سیزدهبدر، همه به نحوی با روابط انسان و طبیعت و روابط بین انسانها گره خورده است.
در مراسم نوروز سبزکردن گندم در یک بشقاب جزء سنت معمول است که در تمام کشورهایی که در حوزه نوروز قرار دارند بدون هیچ گونه تفاوتی انجام میشود. سبزی گندم نشانه احترام به طبیعت و رستنی است. در آیین زرتشت آمده است «هر که گندم میکارد راستی میافشاند». قلمرو حوزه نوروز در کمربند کمآب کره زمین واقع شده است. در اینجا آب ارزش بسیار دارد. در آثار تمام شاعران و هنرمندان و نقاشان آب عنصر اساسی است. همینطور در کنار آب رستنی و گیاهان به ویژه گل و سبزی نمادین است. به همین سبب در آیین نوروزی در سفره هفتسین سبزی یا گندم سبزشده عنصر اساسی و نمادی از حیات دوباره طبیعت است. سمنو که یکی از عناصر اصلی سفره هفتسین است، از جوانه گندم تهیه میشود که سرشار از ویتامین ای (اکسیدانی قوی و بیاثرکننده رادیکالهای آزاد در بدن) است. سمنو علاوه بر آن دارای انواع ویتامینهای بی است که مصرف آن ضمن تأمین کالری برای حفظ جوانی، سلامتی و رفع افسردگی بسیار مفید بوده و ضد پیری است.
در حوزه نوروزستان که باشندگان آن را عمدتا مسلمانان تشکیل میدهند، گندم و در نهایت نان دارای ارزش مادی و معنوی بسیار است. بیجهت نیست که گندم سبز زینتبخش سفره هفتسین است. هم نعمت و هم سبزی است. از قول پیامبر اسلام گفته شده است که نان را گرامی بدارید و نیز فرموده است نگریستن به رنگ سبز بینایی را تقویت میکند. آیین نوروز چنان با اسلام درآمیخت و با آن عجین شد که امام ششم شیعیان آن را آیینی مبارک و مقدس برشمردند و پیروان خود را به برگزاری و بزرگداشت آن دعوت فرمودهاند.
در آثار تمام شاعران حوزه نوروز به نحوی به عید نوروز و آیینهای آن اشاره شده است. فردوسی طوسی، ناصرخسرو قبادیانی، حکیم عمر خیام، سعدی شیرازی، حافظ شیرازی، نظامی گنجوی، منوچهری دامغانی و بسیاری دیگر در وصف بهار و نوروز سخن گفتهاند. در کتیبههای داریوش گفته شده است که اهورامزدا این سرزمین را از خشکسالی و دروغ در امان نگه دارد. زحماتی که دهقان برای رویاندن گندم میکشد، در این گفته زرتشت نهفته است: «هرکسی که گندم میکارد راستی میافشاند».
مصادرههای همسایگان
اکنون که ازبکها سمرقند و بخارا و مشاهیر ایرانی را مصادره و خوارزمی، آن نابغه ریاضیدان را از آن خود میدانند و منکر ایرانیبودن آنها میشوند و جلوی گسترش زبان فارسی دری، زبان مادری مردم محلی را میگیرند، رودکی و ناصرخسرو را تاجیکها در تاجیکستان مصادره کردهاند و از آن خود میدانند و منکر ایرانیبودن آنها میشوند و فارابی را قزاقها مصادره میکنند (شگفت آنکه نام دانشگاه خود را الفارابی میگذارند)، چرا ما آرام نشستهایم؟ مولوی را ترکهای آناتولی و گاه بلخیهای افغانستان از آن خود میدانند و نظامی و خاقانی و خواجه نصیرالدین طوسی و فضلالله همدانی و بهمنیار و صائب را مدعیانی در جمهوری آذربایجان، به نام خود مصادره میکنند و آنها را ترک میدانند و سلسله صفوی را سلسله پادشاهی آذری قلمداد میکنند و برای قلمروهای کنونی خود تاریخ جعلی میسازند و منکر ایرانیبودن این سرزمینها میشوند و عربها استخری و خردادبه و بوعلی سینا را عرب میدانند، در این زمینه چه اندیشیدهایم؟ آیا نه اینکه اینها همه در گسترهای جغرافیایی در سرزمینی به نام «ایرانزمین» زیستهاند. برخی از جریانهای فکری در ارمنستان در اندیشه قلمروخواهی هستند و بخشهایی از ایران در شمال غربی تا جنوب ارومیه را «ارمنستان بزرگ» مینامند و وجود کلیسای سن طاطاوس (قره کلیسا) و سن استپانوس (کلیسا خرابه) در ایران را قلمرو ارامنه میدانند. برخی مورخان ارمنی اندیشه «ارمنستان بزرگ» را اشاعه میدهند و روی جلد کتابهای تاریخ دبیرستان (چاپ سال 2001) بهصورت رنگی نقشه ارمنستان بزرگ را چاپ و منتشر میکنند، دیگران در باکو، استانهای آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی، زنجان و قزوین را جزء «آذربایجان بزرگ» میدانند و نقشه آن روی کتاب تاریخ آذربایجان برای کلاسهای پنجم دبستان (چاپ چهارم، 2002) چاپ و منتشر میکنند. ما در ایران نباید به این موضوعات اساسی در پیرامون خود بیتفاوت باشیم، بلکه باید در یک جو آرام و اندیشمندانه و مستدل و گفتوگوی فرهنگی این موارد را با همسایگان به بحث بنشینیم و با آنها در یک محیط فرهنگی مشترک سهیم شویم و «نوروزستان»ی نوین بسازیم.کُردها اربیل، کرکوک، سلیمانیه، آذربایجان غربی، کرمانشاه و کردستان و ایلام را جزء «کردستان بزرگ» میشمارند، افغانها نیز هرات و مزارشریف و بلخ و استانهای خراسان و آسیای مرکزی را «خراسان» مینامند، ما چه کردهایم؟
حمله عراق به ایران برای تشکیل حکومتی عرب در خوزستان نباید فراموش شود. ذرهذره این سرزمین باید چون مردمک چشم نگهداری و پاسداری شود و تمام این کجاندیشیها با ابزارها و شیوههای مناسب پاسخ داده شود. چرا ما حتی از چاپ یک نقشه تاریخی ایران بزرگ به زبانهای مختلف پرهیز کردهایم؟ چیزی که میتوانست پاسخگوی بسیاری از این کجفهمیها و بیخبریها باشد، زیرا در سیاست خارجی ایراندوستی با همسایگان در اولویت قرار دارد.
با این فعالیتهای کژاندیشانه و بدفهمیها، ممکن است کودکان و جوانانی در کشورهای پیرامون ما بزرگ شوند و نشو و نما کنند و آینده کشورشان را رقم بزنند که به تنشهای سیاسی منجر شود. اگر با این ذهنیات خطا پرورش یابند، در آینده همسایگانی پرتنش خواهیم داشت که نسبت به ایران ادعای ارضی خواهند داشت. برای تدوین استراتژی ملی خود، لازم است قبل از انسجامیافتن این کجفهمیها و بهدنبال آن بروز تنشها و اختلافها و بهخطرافتادن وحدت ملی و تمامیت ارضی، در این موضوع برنامهریزی داشته باشیم. جمهوری اسلامی ایران درحالحاضر ابزارهایی دارد که میتواند در این زمینه به کار بگیرد. شاید در آینده نتوانیم از این ابزارها بهره بگیریم. بهتر است از هماکنون در این زمینه بیندیشیم.
عامل همگرایی منطقهای
در شرایط کنونی، نوروز میتواند در همبستگی ملی ایران در بین اقوام تشکیلدهنده ایرانزمین در جغرافیای سیاسی ایران به عنصر «وحدتبخش ملی و قومی» و در بیرون از ایران بین کشورهای حوزه نوروز بهعنوان عامل «همگرایی منطقهای» (سیاسی و فرهنگی) مورد استفاده قرار گیرد. در کشورهای پیرامونی ایران در حوزه «نوروزستان»، نوروز یک عنصر هویتساز و بهعنوان جشنی دولتی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و نمادی بیرونی دارد و در ایران بهعنوان آیینی ملی و خانوادگی در درون خانواده و سپس اجتماع
(مردم- مردم) عملکردی همهجانبه دارد. جشنها اصولا هویت ملی یا دینی هر ملتی را تشکیل میدهند و هر مراسمی بیانکننده علایق، سلیقهها و فرهنگ ملت و تعلقات قومی آن به شمار میرود.جشنهای سال نو امروزه در بین تمامی اقوام مختلف برگزار میشود و این جشنها در هر نقطه و منطقهای از زمین با دیگر نقاط متفاوت است و درصورتیکه مراسمی حرکت خود را از یک قالب ملی و منطقهای آغاز و به یک نماد بینالمللی تبدیل شود، میتوان دلیلش را وجود ارزشهای مشترک انسانی در آن دانست که منعکسکننده فطرت انسانها و تمایل آنها برای در کنار هم زیستن و صلح است.سازمان فرهنگی و هنری سازمان ملل متحد (یونسکو) در پاسخ به پیشنهاد کمیسیون ملی یونسکو در ایران در سال 1383 (کنفرانس بینالمللی کشورهای حوزه نوروز در تهران که نگارنده نیز در آن عضویت داشت) برای ثبت جهانی این میراث مشترک جهانی بهعنوان یک میراث بشری آغازکننده ثبت جهانی نوروز شد.
ظرفیتهای نوروز در دیپلماسی فرهنگی
پس از مرحله اول ثبت چندملیتی نوروز در فهرست میراث جهانی یونسکو در سال ۲۰۰۹ میلادی، مجمع عمومی سازمان ملل، در ۲۳ فوریه ۲۰۱۰، در قطعنامه ۲۵۳/۶۴، روز اول فروردین (۲۱ مارس) را «روز جهانی نوروز» نامید و آن را بهعنوان یک مناسبت بینالمللی به رسمیت شناخت.
ازآنجاییکه فرهنگ و تمدن ایرانی در این عرصهها از استواری و پایداری برخوردار است، میتوان با تکیه بر عناصر فرهنگی و آیینها و مراسمهایی که به نحوی بر شالوده فرهنگ ایرانی استوار است، نسبت به تقویت حضور سیاسی و فرهنگی ایران در این گستره اقدام کرد؛ برای نمونه میتوان از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نام برد که در تمام قفقاز و آسیای مرکزی و افغانستان با آن آشنا هستند و آن را میخوانند، چه به فارسی و چه ترجمههای آن به زبانهای گوناگون از گرجی، آذری، ارمنی، روسی و... . شاهنامه فردوسی در قرن دوازدهم میلادی در گرجستان به زبان گرجی در دربار ملکه تامار، امپراتریس گرجستان، ترجمه شده است. شاهنامه در قفقاز از ارزش معنوی و تقدس برخوردار است. مردم جمهوری آذربایجان و ارمنستان از آن الهام گرفتهاند و نامهای شاهنامهای در بین مردم به گستردگی رواج دارد. در سراسر آسیای مرکزی شاهنامه را میشناسند، چون بسیاری از رویدادهای داستانهای شاهنامه در آسیای مرکزی اتفاق افتاده است. در سالن ورودی فرودگاه جدید بیشکک، پایتخت قرقیزستان، تابلوی بزرگی از سیمرغ و زال با موزاییک کار شده است. تا چندی پیشتر شاهنامه از ملزومات خوانچه جهاز عروس در قزاقستان و ازبکستان بود.مراسم عید نوروز از غرب چین تا شرق بالکان از پیرامون دریای خزر و ورارود (ماوراءالنهر اسلامی و آسیای مرکزی کنونی) تا شرق شبهقاره و جمهوریهای مسلمان قفقاز و آسیای مرکزی و خلاصه در بسیاری از نقاط برپا داشته میشود. میتوان گفت نوروز در مسیر جاده ابریشم در جایی که اکنون مسلمانان در آن ساکن هستند، همهجا حضور دارد.نوروز یکی از عناصر فرهنگ ایرانی است که در چند دهه اخیر توانسته است بیش از هر زمانی در تاریخ گذشته به خارج از مرزهای سرزمین ایران بزرگ یا سرزمینهای حوزه فرهنگ ایرانی - یعنی آسیای مرکزی، قفقاز، آناطولی، بینالنهرین، یا خارج از حوزه فرهنگ ایرانی- پاکستان و بخشی از هند و آلبانی در بالکان - گسترش یابد. این فرایند را میتوان فرایند جهانیشدن مجدد نوروز نامید، زیرا پیش از این نیز در دورهای از تاریخ، نوروز گستره جهانی داشته است.
نوروز در 2 فراز
نوروز از جهاتی، جشنی منطقهای و سرزمینی شناخته میشود و بیش از هر چیز با نام سرزمین ایران پیوند خورده است؛ اما در واقعیت همواره گسترهای بیش از ایران داشته است. از این منظر میتوان دو مرحله اساسی در تاریخ نوروز را از هم تفکیک کرد. نخست، دوره باستانی که تقریبا در تمام جهان ایرانی متداول بوده است. با رواج مسیحیت، ظهور اسلام و افول دین زرتشت، گستره نوروز محدود میشود. دوم، دوره اخیر که همگام با فرایندهای جهانیشدن و مهاجرت اقوام ایرانی از ایران، افغانستان، تاجیکستان و آسیای مرکزی به کشورهای غربی و سراسر جهان، مجددا آیینهای نوروز نیز در سراسر جهان توسط این مهاجران برپا میشود و موجب آشنایی جهانیان با نوروز شده است، بهطوریکه سفره نوروزی در کاخ سفید نیز گسترده شده است.همانگونه که گفته شد، نوروز اهمیتی جهانی دارد. علاوه بر واژهنامهها، فرهنگها، کتابها، مجلات و دایرهالمعارفهای فارسی، در بیشتر دایرهالمعارفهای جهان مدخلی درباره نوروز وجود دارد؛ برای نمونه در دایرهالمعارف اسلام به زبان ترکی استانبولی مدخل بزرگی درباره نوروز به قلم آر لوی درج شده است (چاپ1964). در جلد 25 دایرهالمعارف ترک (چاپ 1977) علاوه بر مدخل عید نوروز درباره ترکیبات نوروز نیز مانند «بیات نوروز»، «نوروز بوسه لیک»، «نوروز بزرگ»، «نوروز حجاز»، «نوروز حسینی»، «نوروز عراق»، «نوروز اصفهان»، «نوروز کوچک»، «نوروز نوا»، «نوروز پرده سی»، «نوروز رهاوی»، «نوروز صبا»، «نوروز عشاق»، «نوروز زنگوله»، «نوروز عجم»، «نوروز عرب»، «نوروز هارا»، «نوروز رومی» (در فارسی نوروز آناتولی)، «نوروز سلطانی» و «نوروز راست» که همگی اصطلاحاتی در موسیقی ترک هستند، توضیحاتی ارائه داده است. همچنین از «نوروز راست» در موسیقی عرب نام برده شده است. افزون بر آن از اصطلاح «نوروزیه» که در زمینه هدیههای نوروزی به بزرگان از سوی پادشاهان داده میشد و نیز قصایدی که شعرا در ایام بهار به نام نوروزیه میسرودند، نام برده شده است.چه زیبا خواهد بود که در ایران که خاستگاه و زادگاه نوروز است، مکانها و معابر یا میدانهایی به نام نوروز نامگذاری شود. بیایید از تحریف نوروز جلوگیری کنیم. آنهایی که نوروز را «جشن بهار» و چارشنبهسوری را «چارشنبهسوزی» و سیزدهبدر را «جشن طبیعت» مینامند، از عظمت نوروز و ذات نوروز بیخبرند و درصدد حذف نوروز از خاستگاه آن هستند، زهی خیال باطل. نوروز در عمق روح و جان مردمان این سرزمین حضور دارد و سالیان سال حضور خواهد داشت و جهانیتر خواهد شد.توضیح: در سایت گوگل دومیلیون 260 هزار مدخل درباره «Nevruz»، یکمیلیونو 980 هزار مدخل درباره «Nowruz»، یکمیلیون 80 هزار مدخل درباره «Norooz» به زبان انگلیسی، 54میلیونو 200 هزار مورد درباره «نوروز» و 58 میلیون مورد درباره «عید نوروز» به زبان فارسی منتشر شده است. در جمهوری آذربایجان در سال 2008 به مناسبت ثبت جهانی نوروز در یونسکو، دایرهالمعارفی به نام «نوروز بایرامی، نوروز انسکلوپدیاسی» به زبان آذربایجانی با الفبای لاتین در قطع A4 با جلد گالینگور در 205 صفحه و کاغذ نفیس و چاپ رنگی در باکو منتشر شده است.
*کارشناس برجسته حوزه آسیای میانه و قفقاز
دیدگاه تان را بنویسید