حتما قبل از ازدواج با همسرتان شرط و شروطهایی را با یکدیگر بنا نهادهاید و آن را بهصورت تعهداتی قانونی در سند رسمی ازدواجتان ذکر کرده و با امضایتان آن را رسمیت بخشیدید؛ شروطی که با عنوان شروط ضمن عقد ازدواج مشهورند. مثلا حق طلاق، حق تحصیل یا انتخاب محل سکونت، یا حق حضانت فرزند پس از طلاق و...؛ بخشی از اینها در عقدنامههایی که سر سفره عقد امضا کردید یا خواهید کرد موجود است و بخشی دیگر از این شروط را میتوانید تا جایی که منع قانونی نداشته باشد در عقدنامه اضافه کنید. علاوه بر اینها ممکن است بین شما و همسرتان شرط و شروطی وجود داشته باشد بدون اینکه در جایی مکتوب یا درج شده باشد ولی به رسم تعهد اخلاقی سالهاست آن شرط را بهجا آورده باشید. شرطی که شاید انجام آن در طول سالها اگرچه سخت ولی قابل تحمل بوده است. ولی در زمان کنونی اجرایش دیگر برایتان میسر نباشد. شما چه اقدامی خواهید کرد؟ مثلا منِ حقیر. تنها شرط ازدواج همسرم با من این بود که ایشان بههیچوجه صبحها برای تهیه نان از خانه خارج نشوند. چرا؟ چون میخواستند نیم ساعت بیشتر در خواب ناز بهسر ببرند. حتی ظهرها و شبها نیز به امید آوردن نان نباشم. این را هم اضافه کردند چون به خوردن صبحانه علاقهای ندارند، پس تهیه نان برایشان الزامی نیست. همچنین تأکید کردند اگر خودتان اهل صبحانه هستید، خودتان هم باید نان تهیه کنید. یا با یک نانوایی قرارداد تهیه نان صبحگاهی ببندید. از آنجا که بنده یک عمر بدون صرف صبحانه و نان تازهای که پدر و برادرانم تهیه میکردند، پایم را از خانه بیرون نگذاشته بودم و از طرفی نمیخواستم با رد این شرط بر بخت خود لگد بزنم، بنابراین پذیرفتم و قبول کردم که همسر آیندهام، نهتنها هیچ صبحی نان به خانه نخواهد آورد، بلکه هیچ روزی مرتکب این عمل نخواهد شد. چند سالی برادران همسرم این زحمت را عهدهدار بودند. پس از اسبابکشی از نزد آنها به گرمای دستگاهی به نام مایکروفر دلخوش کردم و سالهاست نانهایی که وقت و بیوقت در طول روز میخرم هر صبح به عشق نان تازه خانه پدری در مایکروفر میگذارم. اما آن زمان سخت که به آن اشاره کردم اکنون فرارسیده است. از روزی که کروناویروس به شهرهای مختلف کشور رسید و هر روز بهگونهای تلخ خودنمایی میکند، از روزی که تعطیلیهای متعدد را رقم میزند و از روزی که قرار شد بیشتر در خانه بمانیم و از روزی که در نانوایی پشت منزلمان در میان چند مشتری ایستاده بودم و با وسواس به چهره مشتریها و شاطرها خیره شده بودم و دنبال ردی از ویروس کرونا بودم، تصمیم گرفتم به وفاداری به شرط همسرم خاتمه دهم و آن را لغو کنم. حالا به این میاندیشم این ویروس تا کجا که رخنه نمیکند و آسیبهای جدی وارد نمیکند. حتی وقتی آلوده نمیکند تأثیر ویرانگرش را میگذارد. با وجود این، حضور کروناویروس در کنار تمام تخریبها و قربانیهایش یک پیام کلی دارد. چیزی که از آن غافل بودیم؛ اینکه چقدر حاضریم به وقت نیاز برای هم ایثار کنیم و به خاطر حفظ چیزهایی که در یک خانواده لحظهلحظههای عمرمان را برایش صرف کردیم ازخودگذشتگی کنیم؟ این سؤال بزرگی است. سؤالی که نسل ما بعد از جنگ، بعد از سرازیری در رفاه شهری، هرگز از خود نپرسیده یا جدی آن را مطرح نکرده است. حالا پاسخ به این پرسش هرچه که باشد مفهوم یک عمر کنار هم بودنمان را معنا میبخشد... .
دیدگاه تان را بنویسید