یزد و اصفهان دو شهر صنعتی ایران هستند. اصفهان با تولید فولاد، پتروشیمی و صنایع سنگین، بهعنوان قلب صنعتی ایران شناخته میشود. بیش از ۹ هزار واحد صنعتی فعال در این استان وجود دارد که اغلب نیاز مبرم به آب دارند. یزد نیز با تمرکز بر صنایع معدنی (فولاد، کاشی و سرامیک) و نساجی، به یکی دیگر از قطبهای صنعتی ایران تبدیل شده است. تاسیس کارخانههای بزرگ، این استان را به یکی از تولیدکنندگان مهم فولاد تبدیل کرده است. همچنین، صنعت کاشی و سرامیک یزد با بیش از ۵۰ درصد تولید کل کشور، جایگاه ویژهای در بازارهای داخلی و صادراتی دارند. اما سوال این است که آیا صنعتی شدن این دو استان بر اساس اصول بوده است؟ برخی معتقدند اصولاً این دو استان مناسب فعالیتهای صنعتی نیستند و هر دو باید در زمینه گردشگری تقویت میشدند. اما برخی خلاف این نظر را دارند و معتقدند منافع صنعتی شدن دو استان یزد و اصفهان بیشتر از ابرچالشی است که در حال حاضر هر دو استان را گرفتار کرده است.
این دو استان در چند دهه گذشته سهم بالایی در مدیریت اجرایی کشور داشتند و برخی معتقدند سیاستمدارانی که اهل این دو استان هستند در سالهای گذشته، با نفوذ در دستگاههای تصمیمگیرنده و از طریق در کنترل گرفتن فرآیند سیاستگذاری، تلاش کردند انواع رانت را به سمت حوزههای انتخابیه خود هدایت کنند. احداث کارخانههای بزرگ و نیازمند آب فراوان در اصفهان و یزد که قاعدتاً باید در جوار دریا یا مناطق پرآب ساخته میشد بزرگترین خطای این سیاستمداران اعلام شده است. یکی از بارزترین نتایج این رویکرد، تشدید تنشهای منطقهای بر سر منابع آبی است که نمونه آن را در اختلافات میان یزد و اصفهان شاهد هستیم. تمرکز صنایع آببر، مانند فولاد و پتروشیمی، در مناطقی که از نظر منابع آبی شکننده هستند، فشار مضاعفی بر اکوسیستمهای محلی وارد کرده و ظرفیت تابآوری آنها را به حداقل رسانده است. برای مثال در اصفهان، توسعه ذوبآهن و صنایع وابسته بدون ارزیابی دقیق از توان تامین آب زایندهرود، این رودخانه را که زمانی شریان حیاتی منطقه بود، به وضعیتی بحرانی سوق داده است. در یزد نیز، گسترش صنایع معدنی و کاشیسازی، با وجود محدودیتهای آبی شدید، به افزایش وابستگی به منابع انتقالی منجر شده و تعارضها با مناطق همجوار را تشدید کرده است. در این گزارش با مشورت انوش نوریاسفندیاری، کارشناس حوزه آب، به این موضوع پرداختیم که دو شهر یزد و اصفهان چگونه صنعتی شدند و این موضوع چه نقشی در بحران کمآبی در این نقاط داشته است.
ریشه عمیق کمآبی
کمآبی در یزد تنها به خشکسالیهای اخیر محدود نمیشود، بلکه ریشههای عمیقتری دارد. از نظر جغرافیایی، یزد در منطقهای کویری قرار دارد و منابع آبی محدودی در اختیار داشته است. اما توسعه صنعتی و کشاورزی در دهههای گذشته، این محدودیت را به یک بحران تبدیل کرده است. استقرار صنایع آببر مانند فولاد، معادن و پتروشیمی در یزد و اصفهان، فشار زیادی بر منابع آبی وارد کرده است. این صنایع برای تولید خود به حجم بالایی از آب نیاز دارند، در حالی که منابع زیرزمینی بهسرعت در حال کاهش هستند. علاوه بر این، تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها نیز وضعیت را وخیمتر کرده است. خشکسالیهای پیدرپی، همراه با برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، تعادل طبیعی منابع آبی را بر هم زده است.
پیشینه تاریخی
صنعتی شدن سریع در یزد و اصفهان یکی از عوامل اصلی تشدید کمآبی است. سیاستهای توسعهای که بدون توجه به ظرفیتهای زیستمحیطی این مناطق اجرا شدند، به استقرار صنایع سنگین در مناطقی منجر شده که از نظر آبی شکننده هستند. برای مثال، صنایع معدنی و فولاد در یزد بخش قابل توجهی از آب را مصرف میکنند، اما زیرساختهای لازم برای تامین پایدار آب یا بازچرخانی آن فراهم نشده است. این موضوع نهتنها در یزد، بلکه در اصفهان نیز دیده میشود، جایی که صنایع بزرگ بهطور همزمان با کشاورزی بر منابع آبی فشار میآورند.
ایران در دهههای اخیر با چالشهای متعددی در زمینه توسعه پایدار مواجه بوده است. از اواخر دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و بهویژه از دهه ۱۳۷۰، رویکردهای متفاوتی مانند جایگزینی واردات، توسعه صادرات غیرنفتی، اقتصاد دانشبنیان و حتی تکیه بر صدور مواد خام در سیاستگذاریهای کلان کشور مطرح شدهاند. با این حال، نبود یک چهارچوب نظری منسجم و پایدار در برنامهریزی توسعه، به اتلاف منابع، اجرای پروژههای مقطعی و نتایج ناهمگون انجامیده است. این نارساییها بهویژه در مناطق مرکزی و کویری ایران، مانند استانهای یزد و اصفهان، که بهطور تاریخی با محدودیت منابع آبی مواجه بودهاند، اثرات عمیقتری بر جای گذاشته است. صنعتی شدن شتابزده این مناطق، بدون توجه کافی به ظرفیتهای زیستمحیطی و پیامدهای بلندمدت، فشار مضاعفی بر منابع آب وارد کرده و این دو استان را به آستانه بحرانهای جدی سوق داده است.
اما برای درک بهتر چالشهای کنونی، لازم است نگاهی به تاریخچه صنعتی شدن این دو استان بیندازیم. یزد و اصفهان، به دلیل موقعیت جغرافیایی و پیشینه فرهنگی غنی، در طول تاریخ بهعنوان مراکز مهم تجارت، صنایع دستی و کشاورزی شناخته میشدند. در دوره قاجار و پیش از آن، اقتصاد این مناطق عمدتاً بر پایه تولید پارچه، قالیبافی، فلزکاری و کشاورزی سنتی استوار بود. برای مثال، اصفهان در دوره صفویه به دلیل تولید ابریشم و صنایع دستی مرتبط، یکی از قطبهای اقتصادی ایران محسوب میشد، در حالی که یزد با قناتهای پیشرفته و نظام کشاورزی مبتنی بر مدیریت آب، توانسته بود زندگی پایداری در دل کویر ایجاد کند.
با ورود مدرنیته و آغاز صنعتی شدن در دوره پهلوی اول، این دو شهر بهتدریج شاهد تحولاتی در ساختار اقتصادی خود شدند. در دهههای ۱۳۱۰ و ۱۳۲۰، تاسیس کارخانههای نساجی در اصفهان، مانند کارخانه ریسباف و ذوبآهن، نشاندهنده تلاش برای تبدیل این شهر به یک مرکز صنعتی بود. این روند پس از انقلاب صنعتی در ایران و در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ شدت گرفت، زمانی که سیاستهای توسعه صنعتی بهعنوان راهحلی برای کاهش وابستگی به نفت مطرح شد. در یزد نیز، کشف معادن غنی سنگآهن، سرب و روی در دهههای بعد از انقلاب، زمینهساز توسعه صنایع معدنی و فلزی شد.
اما این تحولات بدون برنامهریزی دقیق و ارزیابی ظرفیتهای زیستمحیطی انجام شد. در حالی که قناتها و سیستمهای سنتی مدیریت آب در این مناطق برای قرنها تعادل را حفظ کرده بودند، توسعه صنایع آببر مانند فولاد، پتروشیمی و سیمان، این تعادل را به هم زد. بهعنوان مثال، شرکت فولاد مبارکه اصفهان، که در سال ۱۳۷۱ به بهرهبرداری رسید، به یکی از بزرگترین مصرفکنندگان آب زایندهرود تبدیل شد، در حالی که یزد با استقرار واحدهای معدنی و صنعتی، شاهد کاهش شدید سطح آبهای زیرزمینی بود.
نبود استراتژی مشخص ریشه مشکلات صنعتی شدن
یکی از اساسیترین مشکلات توسعه صنعتی در ایران، نبود یک استراتژی مشخص و پایدار است. برنامههای پنجساله توسعه، که از دهه ۱۳۶۰ آغاز شدند، اغلب بر اساس نیازهای کوتاهمدت و بدون توجه به محدودیتهای زیستمحیطی تدوین شدهاند. در یزد و اصفهان، صنعتی شدن بهعنوان راهکاری برای جبران کاهش درآمدهای کشاورزی و ایجاد فرصتهای شغلی مطرح شد، اما این سیاستها بدون ارزیابی دقیق منابع آبی و ظرفیت اکولوژیک مناطق پیش رفتند.
بهعنوان مثال، بر اساس گزارشهای رسمی وزارت نیرو، استان اصفهان در دهه ۱۳۹۰ سالانه بیش از پنج میلیارد مترمکعب آب مصرف میکرد که بخش قابل توجهی از آن به صنایع اختصاص داشت. در حالی که زایندهرود، اصلیترین منبع تامین آب منطقه، به دلیل خشکسالی و برداشتهای بیرویه، در بسیاری از فصول سال خشک شده است. در یزد نیز، توسعه معادن و صنایع وابسته، سطح آبهای زیرزمینی را تا عمق ۲۰۰ متر کاهش داده و بسیاری از قناتهای تاریخی را از بین برده است.
این روند نهتنها منابع آبی را تحت فشار قرار داده، بلکه پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گستردهای به دنبال داشته است. مهاجرت روستاییان به شهرها، تخریب زمینهای کشاورزی و افزایش آلودگیهای زیستمحیطی از جمله این اثرات هستند. به گفته کارشناسان، اگر در زمان تصمیمگیری برای استقرار این صنایع، مطالعات امکانسنجی دقیقتری انجام میشد، شاید گزینههایی مانند توسعه صنایع کمآببر یا انتقال صنایع سنگین به مناطق ساحلی جنوب کشور در اولویت قرار میگرفت.
ظرفیتهای نادیده گرفتهشده
یزد و اصفهان، به دلیل برخورداری از میراث فرهنگی و تاریخی بینظیر، پتانسیل بالایی برای توسعه اقتصاد مبتنی بر فرهنگ و صنایع خلاق دارند. یزد در سال ۱۳۹۶ بهعنوان اولین شهر ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد و اصفهان نیز با آثاری مانند میدان نقشجهان و پلهای تاریخی، سالانه گردشگران بسیاری را جذب میکند. با این حال، این ظرفیتها در برنامهریزی توسعه این دو استان به حاشیه رانده شدهاند.
بر اساس گزارش سازمان میراث فرهنگی، گردشگری در سال ۱۳۹۸ بیش از هشت میلیون گردشگر خارجی به ایران جذب کرد که بخش قابل توجهی از آنها به یزد و اصفهان سفر کردند. این صنعت میتوانست با سرمایهگذاری مناسب، جایگزین پایداری برای توسعه صنعتی بیرویه باشد. برای مثال، توسعه کارگاههای صنایع دستی، برگزاری جشنوارههای بینالمللی و ایجاد زیرساختهای گردشگری پایدار، نهتنها نیاز به آب را کاهش میداد، بلکه فرصتهای شغلی بیشتری ایجاد میکرد. اما سیاستگذاریهای متمرکز بر صنعت و کشاورزی، این فرصتها را نادیده گرفت و مناطق روستایی و شهری را به سمت بهرهبرداری ناپایدار از منابع سوق داد.
کارگروه ملی سازگاری با کمآبی
در سال ۱۳۹۶، کارگروه ملی سازگاری با کمآبی با هدف مدیریت بحران آب و ایجاد هماهنگی میان دستگاههای مختلف تاسیس شد. این نهاد فرابخشی، اقداماتی مانند کاهش مصرف آب شرب در فضای سبز شهری، ترویج کشتهای کمآببر و استفاده از پساب تصفیهشده را در دستور کار قرار داد. همچنین، پایگاههای اطلاعاتی برای پایش منابع آب ایجاد شد و برنامههایی برای تغییر الگوی مصرف در بخش کشاورزی تدوین شد.
با این حال، بررسیها نشان میدهد که این کارگروه نتوانسته به اهداف اصلی خود دست یابد. بهعنوان مثال، طرح تغییر الگوی کشت در اصفهان، که قرار بود کشت برنج را محدود کند، به دلیل مقاومت کشاورزان و نبود حمایت مالی کافی، با موفقیت اجرا نشد. همچنین، تمرکز بیش از حد بر راهکارهای اداری و کمتوجهی به مشارکت جوامع محلی، اثربخشی این اقدامات را کاهش داده است.
ردپای نفوذ سیاسی
یکی از موانع اصلی در مسیر اصلاح روند توسعه در یزد و اصفهان، نفوذ گروههای سیاسی و اقتصادی است که از صنایع موجود سود میبرند. این دو استان، به دلیل تولیدات استراتژیک مانند فولاد، سنگآهن و محصولات پتروشیمی، نقش مهمی در اقتصاد ملی دارند. بسیاری از صنایع، با ایجاد شبکهای از مدیران و تصمیمگیرندگان، توانستهاند سیاستها را به نفع خود هدایت کنند.
به گفته کارشناسان، این گروهها با استفاده از منابع ارزی و نفوذ در نهادهای تصمیمگیر، مانع از اجرای اصلاحات ساختاری شدهاند. برای مثال، پیشنهاد انتقال برخی صنایع به مناطق ساحلی یا کاهش ظرفیت تولید، به دلیل فشارهای اقتصادی و سیاسی، هرگز به مرحله اجرا نرسیده است.
انتقال آب، راهکاری ناکارآمد و پرهزینه
یکی از راهکارهای پیشنهادی برای حل بحران کمآبی، انتقال آب از خلیج فارس یا دریای عمان به یزد و اصفهان بوده است که به گفته کارشناسان بسیار هزینهبر بوده و میتوان گفت فقط در یک اقتصاد رانتی مطرح میشود.
در این رابطه باید گفت انتقال آب با اصول توسعه پایدار سازگار نیست، زیرا تعادل زیستمحیطی مناطق مبدا را به خطر میاندازد. همچنین این پروژهها اغلب در چهارچوب اقتصاد رانتی تعریف میشوند و سود اصلی آنها به شرکتهای پیمانکار و گروههای خاص میرسد. در نهایت به نظر میرسد این مسائل به جای حل ریشهای مشکل، تنها بحران را به تعویق میاندازد. کارشناسان پیشنهاد میکنند که به جای انتقال آب، تمرکز بر بازچرخانی پساب و بهینهسازی مصرف در صنایع و کشاورزی قرار گیرد.
برای مدیریت بحران کمآبی و اصلاح روند صنعتی شدن، نیاز به راهکارهایی چندجانبه و سیستمی داریم. یکی از این راهحلها بازچرخانی آب است، به این معنی که صنایع بزرگ مانند فولاد و پتروشیمی باید ملزم به استفاده از پساب تصفیهشده شوند. برای مثال، در کشورهایی مانند آلمان، بیش از ۸۰ درصد آب مورد نیاز صنایع از بازچرخانی تامین میشود. همچنین سرمایهگذاری در صنایعی مانند فناوری اطلاعات، گردشگری و صنایع خلاق، میتواند جایگزین مناسبی برای صنایع سنگین باشد. علاوه بر این ایجاد شوراهای محلی با حضور نمایندگان کشاورزان، صنعتگران و شهروندان، به تصمیمگیریهای شفافتر و عادلانهتر کمک میکند. در کنار این مسائل برنامههای آموزشی برای تغییر الگوی مصرف آب در بخشهای خانگی، کشاورزی و صنعتی باید گسترش یابد و در نهایت ایجاد یک نهاد مستقل برای پایش عملکرد صنایع و اجرای قوانین زیستمحیطی ضروری است.
بنابراین در راستای ریشهیابی وضعیت موجود میتوان اینگونه گفت که صنعتی شدن یزد و اصفهان که از دهههای گذشته با شتاب پیش رفته، بدون توجه به محدودیتهای منابع آبی و اصول توسعه پایدار، این دو استان را با چالشهای جدی مواجه کرده است. پیشینه تاریخی این مناطق نشان میدهد که آنها زمانی با مدیریت هوشمندانه آب، تعادلی پایدار داشتند، اما توسعه صنعتی بیرویه این تعادل را بر هم زده است. نفوذ گروههای اقتصادی، فقدان برنامهریزی منسجم و تکیه بر راهکارهای ناپایدار مانند انتقال آب، از عوامل تشدیدکننده این بحران هستند. با این حال، ظرفیتهایی مانند اقتصاد فرهنگ، بازچرخانی آب و مشارکت اجتماعی میتوانند راهگشا باشند. همچنین تغییر رویکرد از اقدامات مقطعی به برنامهریزی بلندمدت و سیستمی ضروری است. تنها با چنین تحولی میتوان به آیندهای پایدار برای یزد و اصفهان امیدوار بود.صبا نوبری
دیدگاه تان را بنویسید