بحرانزیها: مخالفان تندروی دولت و بازگشت به گسلهای قدیمی
این روزها بیش از هر زمان دیگری رفتار بحرانزی منتقدان دولت به جلوهای معنادار و علنی تبدیل شده است. طیفی از مخالفان سیاسی، که حیات خود را بر مبنای تلاطمها و بحرانهای اجتماعی بنا نهادهاند، به جای ارائه راهحل، به سمت بهرهبرداری از گسلهای قدیمی و ایجاد تنشهای جدید روی آوردهاند. در این مقاله، به تحلیل رفتار این جریانها و پیامدهای آن در فضای سیاسی و اجتماعی کشور پرداخته میشود.
این روزها بیش از هر زمان دیگری این وجه بحرانزی بودن منتقدان دولت کرد و جلوت معناداری پیدا کرده است. طیفی که حیات سیاسی خود را یا بر بستر تلاطمها و تکانههای موجود در هر جامعه و ساختاری بنا و استوار میکنند یا خود دستبهکار میشوند و بحرانسازی میکنند.
کنشگری در عرصه و سپهر غامض و پیچیده سیاست را اگر بخواهیم سادهسازی کنیم، در قالب دو محور کلان قابل اشاره و صورتبندی است؛ «کنشگری مبتنی بر رویکرد ایجابی» و دیگری «کنش در چارچوب رویکردهای سلبی.»
بهطور معمول، طیفهایی که گفتمانمحور، اندیشهگرا، قاعدهمدار و توسعهنگر هستند، گرایش به کنش ایجابی دارند؛ از آن جهت که مستظهر به عقبه و پشتوانه فکری و برنامهای هستند. در دیگر سو، طیفها و شخصیتهایی که محوریت کاریزماتیک ندارند، در زمینه گفتمانسازی و ایدهپردازی دچار ضعف و خلل هستند، امکان ظرفیتسازی مبتنی بر راهبرد منسجم ندارند و کارنامه قابلاتکا و مجذوبکننده نیز در رزومه سیاسی آنان قابلاعتنا و مشاهده نیست، به سمتوسوی کنشهای سلبی و تخریبی تمایل دارند؛ چراکه در حیطه ایجابی قابلیت هماوردی با رقبای سیاسی را ندارند.
بهطور طبیعی، کنشگران معتکف به چارچوب رویکرد سلبی برای عرضه خود در صحنه سیاسی نیازمند بستر و زمینههای افتراقی، تکانههای اجتماعی و سیاسی و هیاهو و التهاب انشقاقگرایانه هستند تا زمینهای برای عرضاندام داشته و بتوانند در پیامد خلأهای ایجادشده، زمینه میدانداری و عرضاندام ایجاد کنند که اگر همهچیز روی روال منطقی و قاعده طبیعی باشد، آنان جاذبه و حرفی برای گفتن ندارند.
پیشتر در یادداشتی به رویکرد منتقدان دولت در بازتکرار مدل رفتاری ١٣٩۶ توسط تندروهای منتقد دولت اشاره کرده بودم و این روزها بیش از هر زمان دیگری این وجه بحرانزی بودن منتقدان دولت کرد و جلوت معناداری پیدا کرده است. طیفی که حیات سیاسی خود را یا بر بستر تلاطمها و تکانههای موجود در هر جامعه و ساختاری بنا و استوار میکنند یا خود دستبهکار میشوند و بحرانسازی میکنند.
فارغ از اینکه افزایش قیمت دلار برآمده از چه مولفهها و متغیرهای اقتصادی است و نقش دولت مستقر در آن چیست و راهکار کجاست، سقوط ارزش پول ملی یک رویه چنددههای و مستمر در دولتهای مختلف با گرایشهای متفاوت بوده و افزایش اخیر در بازار ارز در قیاس با تکانههای قبلی چندان گلدرشت و درذوقزننده نیست؛ اما نکته جالب آنجاست که منتقدان دولت فعلی از همان لحظات اولیه آغازبهکار دولت که قیمت دلار هزار تومان افزایش مییافت با هشتگ «دلار چند» حامیان دولت را به صلابه میکشند و این روزها زمین و زمان را به هم دوختهاند و بیامان پمپاژ ناامیدی میکنند و سخن از استعفا و ناکارآمدی میزنند و از طرف دیگر، با صراحتی بیسابقه بر موج التهابآفرینی مینوازند؛ درحالیکه پیشتر اینگونه اعتراضات و انتقادات را کار عوامل دشمن میخواندند چون دولتی ناهمسو با آنان بر مصدر امور بود و نیک میدانستند که التهابزایی کمکی به حل مسئله نمیکند و از طرف دیگر، ریشه حل مسئله را نیز خوب میدانند که در حلوفصل مسئله تحریم و تنشزدایی در سیاست خارجی است که باز اگر دولت مستقر در آن توفیق یابد، برای آنان و بهزعم ایشان بازی باخت-باخت در حوزه رقابت سیاسی و طیفی و نیز در قبال منافع طیفی که کاسبان تحریم خوانده میشوند و بحرانزی هستند، رقم میخورد.
در سوی دیگر، این روزها در شبکههای اجتماعی و در قالب بیلبوردها و مراسم مختلف، شاهد توجه ویژه و دوچندان به سالروز ۹دی بودیم؛ مراسمی که در طول چند سال گذشته و بهخصوص در دولت سیزدهم چندان بروز و ظهور میدانی نداشت و در قالب مراسم رسمی بدان پرداخته میشد و بهسادگی از کنار آن گذر میکردند؛ اما امسال بهیکباره کاربران جریان موسوم به انقلابی، نهتنها حضوری پررنگ در گرامیداشت آن داشتند که با تاکید و تصریح روی مسائل حساسیتزا و انشقاقی سراغ بازگشایی پروندههای گذشته رفته و روی موضوعاتی مانور دهند و انگشت گذاشتند که حساسیتزاست و در مسیر دوقطبیسازیهای افتراقی-انشقاقی و زخمهای کهنه باقیمانده از سال۱۳۸۸ و سرمایه اجتماعیسوز آن است.
آنان با این اصرار و پافشاری روی موضوعات قدیمی چه هدفی دارند و چرا چنین سونامیوار و یکدست یادشان افتاده که پروندههای گذشته را دوباره در سطح جامعه گشوده و مطرح کنند و روی موارد حساسیتزا برای بخشی از جامعه مانور دهند؟
پاسخ ساده و صریح و شفاف است. از دلار و تورم و گرانی تا تحریم و فتنه، همه فرعیات و تنها دستمایه و ابزاری هستند در مسیر تنشزایی و التهابآفرینی در جامعهای که بیش و پیش از هر گزاره و گزینهای برای رتقوفتق بهینه امور نیازمند ثبات، آرامش و پرهیز از تنش برای حلوفصل مسائل و ابربحرانها در عرصه داخلی و سیاست خارجی است و نیازمند تغییر رویکرد و تدبیر استراتژی و راهبردهایی است که در فضای تلاطمی امکان تمرکز و صرف پتانسیلهای لازم را برای حلوفصل مسائل نخواهد داشت و درگیر در حواشی و مدیریت میدانی بحرانسازیهای تصنعی خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید