ارسال به دیگران پرینت

زینب شکری؛

به مهر سلام کنیم یا به بی‌مهری؟! | مدرسه ما را در آغوش محبت می‌گیرد تا بال بگیریم یا...

مدرسه، نام قشنگی دارد لااقل می‌توان به همان یک حرف "سین" که در درون خود دارد دل خوش کرد که از سلام و سلامتی می‌آید.

به مهر سلام کنیم یا به بی‌مهری؟! | مدرسه ما را در آغوش محبت می‌گیرد تا بال بگیریم یا...

زینب شکری

فعال اجتماعی

مدرسه، نام قشنگی دارد لااقل می‌توان به همان یک حرف "سین" که در درون خود دارد دل خوش کرد که از سلام و سلامتی می‌آید.

خاطره من از این اسم قشنگ از هبوط یا سقوط یا چیزی شبیه به این‌ها حرف می‌زند. ۲۴سال پیش معلم گرانقدر پایه پنجم ابتدایی من که الان به دوره دوم دبستان تغییر نام پیدا کرده است؛ که چه تغییر شگرف و بی‌مثالی‌ست در نظام آموزشی! بماند، از ما خواست تا برای روز معلم انشایی با عنوان" نامه‌ای به معلم خود بنویسید" را بنویسیم. قرار بر این شد تا خود معلم با صدای خودش آن را بخواند و ما برای اولین بار شنونده‌ی نوشته‌های خودمان باشیم. حدود ۲۰دانش‌آموز در کلاس بودیم‌ و معلم شروع کرد به خواندن انشاها. خواند و خواند و ذوق کرد و عشق ورزید به محبت زلال ما دختران ۱۱ساله کلاسش تا رسید به انشای من‌. یادم هست با همان شور و لحن شاد از خواندن انشاهای قبلی کلامش را آغاز کرد تا کم‌‌کم تغییر لحن و تغییر اجزای صورت،کلامش را منطقع کرد تا بغضش را فروخورد بلکه بتواند انشا را ادامه دهد. انشای من اینگونه بود که؛ من او را با همه عشق شفاف و بدون زنگار کودکی دیده بودم و از خستگی‌های ظهرِ آخرین زنگ روز کاری تا سرمای صبح‌های اول وقت سرد زمستان و... برایش گفته بودم که می‌فهمم برایم و برایمان چقدر با ارزشی؛ معلم من خانمی بازنشسته حدود گروه سنی ۶۰سال بود. کسی که شاید گذر عمر کاری کرده باشد که کمتر بتواند روحش با کلمات نوازش پیدا کند که شاید نوشته‌ی یک دانش‌آموز به ندرت بتواند قطره‌ی اشک از گوشه‌ی چشمانش جاری کند اما انشای من این کار را کرد. او را گریاند، او را ساکت کرد و او را وادار کرد تا پنجره کلاس را باز کند، نفسی بکشد تا بغض زیبایش فروکش کند. همه تصاویر آن روز بعد این سال‌ها چنان برایم باکیفیت است که انگار دارم دوباره آن لحظه را زیست می‌کنم.

این خاطره زیبا بود اما سکوت معلم ممتد بود. سکوت او به قدر ۷سال بعدی دوران تحصیل مدرسه طولانی شد چون هیچ معلمی حتی همان عزیز دوست‌داشتنی به من نگفت تو اینقدر زیبا می‌نویسی که می‌توانی روزی نویسنده شوی یا هیچ معلمی نگفت در کنار اثبات حوصله‌سربرِ درس گسسته در مقطع دبیرستان، گاهی برایم و برای کلاسم بنویسم. من، قلم و نوشتن سال‌ها دور ماندیم به جرم تحصیل یا تحمیل نمی‌دانم!

اما حالا که آغاز سال تحصیلی است دوست دارم بنویسم تا اگر معلم عزیزی، اگر پدر و مادر محترمی نوشته‌ی من را خواند بگویم، این کمترین از شما می‌خواهد در کنار نمرات بالا و نتایج درخشان به فکر مهر‌ه‌ی تنهامانده‌ی ستون آینده‌ی فرزندان‌مان که همان استعداد و کشف آن است باشیم. دنیا به همه‌ی شغل‌ها نیاز دارد و دنیا بیش از هر چیز به انسان‌های شاد و رها نیازمند است.

مهرتان بدون بی‌مهری!

 

به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه