رفتار غذایی
کیفیت رژیم غذایی تعیینکننده اصلی سلامتی است. بهعنوان مثال، مصرف میوه و سبزیجات از مزایای سلامتی زیادی برخوردار است، از جمله کاهش خطر ابتلا به سرطان و بیماریهای قلبی عروقی. تاثیر تغذیه فراتر از سلامت است: درآمد و انتخاب مواد غذایی ارتباط تنگاتنگی دارند و نابرابری درآمدی، نگرانی در مورد نابرابری تغذیه را افزایش میدهد. این ارتباط بخشی از یک چرخه معیوب است که در آن تغذیه ضعیف منجر به پیامدهای سلامتی نامساعد میشود و نابرابری درآمدهای موجود را بدتر میکند؛ بنابراین، درک انگیزههای تصمیمات انتخاب مواد غذایی نهتنها برای سیاستهای بهداشتی بلکه برای سیاست عمومی گستردهتر در مورد فرصت و نابرابری ضروری است. در اقتصاد، روانشناسی و تحقیقات رفتار مصرفکننده، تغذیه با انتخاب بین زمانی گره خورده است. تصمیم انتخاب مواد غذایی را که اودونوغو و رابین (1999) مطرح کردند در نظر بگیرید. تصمیمگیری هنگام مصرف چیپس سیبزمینی که آیا فرد را مجبور میکند تا به مقایسه مطلوبیت مصرفکننده با پیامدهای سلامتی طولانیمدت بپردازد یا خیر. با استفاده از ترجیحات زمانی (و جریانهای مطلوبیت شناختهشده)، انتخاب مواد غذایی باید نرخ تنزیل بین زمانی را نشان دهد. با این حال همانطور که اودونوغو و رابین (1999)، مشکلات خود را شفاف میکنند، این تجزیهوتحلیل را پیچیده میکنند؛ بنابراین درک صبر (در قالب نرخ تنزیل) و تمرکز فعلی (در قالب تصمیمگیری که در افقهای زمانی متناقض است)، ضروری است. انتخاب مواد غذایی در کنار سیگار کشیدن، رفتن به باشگاه و سایر رفتارهای بهداشتی بهعنوان نمونههای متعارف این مساله ظاهر میشود. با این حال، با وجود این فرض که انتخاب مواد غذایی تحت تاثیر ترجیحات زمانی هستند، کار تجربی کمی برای ایجاد ارتباط مستقیم بین اقدامات صبر و تمرکز فعلی یک فرد و انتخاب غذایی او بهویژه در یک محیط طبیعی وجود داشته است. این مطالعه، یک ارتباط مستقیم میان رفتارهای کلیدی انتخاب مواد غذایی و معیارهای انگیزشی از صبر و تمرکز فعلی را با استفاده از یک واحد استنباط جدید دوپرسشی پیدا میکند. برای این منظور خریداران کمدرآمد از سراسر کشور بهعنوان بخشی از یک مطالعه گستردهتر که در مورد انتخاب مواد غذایی بررسی میشود، گردآوری شدند. خریداران رفتارهای انتخاب غذا را در نظرسنجیهای متعدد با مداخلات آزمایشگاهی و بدون مداخله نشان دادند. علاوه بر این، خریدارانی که تحت معالجه خاصی بودند یارانههای سالم برای میوه و سبزیجات دریافت کردند و بین یارانههای سالم و یارانههای ناسالم برای کالاهای پختهشده انتخاب کردند. تمام خرید مواد غذایی در زمان و مکان انتخاب خریدار اتفاق افتاد. تمرکز محققان بر روی سه تصمیم در مورد انتخاب غذا که خریداران موردنظر اتخاذ کردند، بود: 1- چه غذاهایی را خریداری و مصرف کنند، 2- چگونه میتوان هزینه غذا را در پاسخ به دریافت یارانه برای غذای سالم تغییر داد و 3- انتخاب یارانههای سالم یا ناسالم. نتایج نشان داد که رفتارها در این سه تصمیم انتخاب غذا با معیارهای انگیزشی ترجیحات زمانی در جهت مورد انتظار مرتبط است. درحالیکه معیارهای صبر و تمرکز فعلی هر دو پیشبینیکننده رفتارها هستند، یافتهها نشان میدهد که معیار دومی پیشبینیکنندههای قوی تصمیمگیریهای انتخاب غذا هستند. این امر بر اهمیت شناسایی تمرکز فعلی در معیارهای ترجیحات زمانی هنگام در نظر گرفتن رابطه آنها با تصمیمات تغذیهای تاکید میکند. بهطور خاص نتایج بیانگر این هستند که خریداران صبور 1- مقدار و سهم بیشتری از میوهها و سبزیجات را میخرند و مصرف میکنند، 2- برنامهریزی بهتری برای مصرفشان دارند (با خرید میوه و سبزیجاتی که با هزینههای آنها سازگارتر است) و 3- احتمال بیشتری دارد تا یارانههای سالم را بهجای یارانههای ناسالم انتخاب کنند. از سوی دیگر، خریداران بر اساس تمرکز فعلی 1- میوه و سبزیجات کمتری خریداری و مصرف میکنند. 2- در برنامهریزی مصرف خود مشکل دارند (با مصرف کم میوه و سبزیجات نسبت به هزینههایشان)، اما 3- آنها در پاسخ به اینکه یارانه سالم دریافت میکنند، هزینههای خود را برای غذاهای سالم بیشتر افزایش میدهند. برخلاف شواهد مستقیم این تحقیق که ترجیحات زمانی و انتخابهای غذایی را به هم مرتبط میکند، ادبیات موجود عمدتاً از شواهد غیرمستقیم تشکیل شده است. بهطور کلی ادبیات در این زمینه از دو رویکرد اولیه استفاده میکند که هر کدام محدودیتهای خاصی دارند. تحت رویکرد اول، محققان ارتباط بین معیارهای صبر یا سوگیری فعلی و پیامدهای سلامت طولانیمدت از رژیم غذایی مانند شاخص توده بدن (BMI)، چاقی یا دیابت را شناسایی میکنند. تحت رویکرد دوم، محققان از تصمیم خود برای انتخاب غذا برای شناسایی بیحوصلگی یا سوگیری فعلی استفاده میکنند. اما رویکرد سوم، تحقیقات قبلی را ارائه میدهد که بهطور مستقیم معیارهای اولویت زمانی و انتخاب غذا را به هم مرتبط میکند. مزیت رویکرد اول، تمرکز بر نتایج نزدیک به سیاست است. به عنوان مثال، ساتر و همکاران (2013)، از اقدامات آزمایشگاهی تشویقی برای صبر در کودکان استفاده کردند و دریافتند کودکان صبور، نتایج سلامتی بهتر دارند از جمله اینکه BMI پایینتر دارند. فرض ضمنی این است که این تا حدی از طریق رژیم غذایی عمل میکند. با این حال، این رویکرد مستقیماً این پیوند را شناسایی نمیکند و بررسی نمیکند که آیا صبر یا تمرکز فعلی بر نتیجه مربوطه تاثیر میگذارد یا خیر. رویکرد دوم، معکوسهای ترجیحی واضح در حوزه انتخاب غذا را مشخص میکند. برای مثال، رید و لیوون (1998) دریافتند که مردم هنگام برنامهریزی قبلی برای مصرف، انتخابهای سالمتری انجام میدهند و مردم اغلب در صورت داشتن فرصت، انتخابهای سالمتری را که قبلاً انجام دادهاند، برمیگردانند. این ترجیحات زمانی را به انتخاب غذا مرتبط میکند، با این فرض که غذاهای سالم فواید و هزینههای فوری را نسبت به غذاهای ناسالم به تعویق میاندازد. سه نقص در این رویکرد وجود دارد. اولاً، تحقیقات در این زمینه ثابت نکرده است که معکوس شدن ترجیح نسبت به یک نوع انتخاب غذا، موارد دیگر را پیشبینی میکند؛ بنابراین، تعمیمپذیری ممکن است محدود باشد. دوم، اندازهگیری اولویتهای زمانی از انتخابهای غذایی نسبت به استخراج قابل حمل و بدون زمینه دشوار است. سوم، کاررا و همکاران (2018)، تاکید میکنند که عدم قطعیت (به جای سوگیری فعلی) میتواند باعث وارونگی ترجیحات مشابه بین مصرف برنامهریزیشده و واقعی شود. رویکرد سوم، سایر ادبیات را در دسته رویکرد مستقیم به همراه این مقاله برجسته میکند. سامک و همکاران (2021) پیوند ترجیحات زمانی اندازهگیریشده –استنباطشده با استفاده از رویکرد مشترک فهرست قیمت چندگانه (MPL) و انتخاب غذا- از طریق گزارشهای شخصی را ارزیابی کردند. این مطالعه هیچ ارتباطی میان این دو پیدا نمیکند، اگر چه معیارهای بدون انگیزه ترجیحات زمانی پیشبینیکننده هستند. ویت و همکاران (2021) هیچ ارتباطی میان صبر و انتخاب میانوعدههای سالم یا ناسالم پیدا نمیکنند. پیکو و براسای (2009) نیز در روانشناسی به این موضوع میپردازند که چگونه اهمالکاری اندازهگیریشده از طریق نظرسنجی و درنظرگرفتن پیامدهای آتی با رفتارهای غذایی سالم مورد نظر و رژیم غذایی گزارششده ارتباط دارد. در نهایت، کار بارتلز و همکاران (2023)، در روانشناسی و بازاریابی به بررسی رابطه میان معیارهای بدون انگیزه و ترجیحات زمانی و تغذیه سالم گزارششده میپردازد و شواهد متفاوتی را پیدا میکنند. این مطالعه خود را از این شاخه از ادبیات از طریق نوع دادههای مورد استفاده در هر دو طرف معادله متمایز میکند. این مقاله با استفاده از معیارهایی روابطی را بررسی میکند که به آنچه در علم اقتصاد بهعنوان «استاندارد طلا» در نظر گرفته میشود نزدیکتر است: معیارهای انگیزشی اولویت زمانی و انتخابهای غذایی در دنیای واقعی و نتیجهبخش. فراتر از ایجاد استنباط اولویت زمانی مختصر و قابلحمل، سهم اصلی این مقاله این است که نشان دهد پارادایم «اکنون در مقابل بعد» ترجیحات زمانی -اندازهگیریشده در یک حوزه غیرغذایی با انگیزههای واقعی- در واقع میتواند برای خرید و مصرف غذای سالم در هر دو محیط طبیعی و تجربی اعمال شود. ارتباطهایی که میان ترجیحات زمانی و رفتار انتخاب غذا شناسایی میشود، دستورالعملهایی را برای سیاستهای طراحیشده برای بهبود کیفیت رژیم غذایی ارائه میدهند. بهطور خاص، نتایج نشان میدهد که این سیاستها باید با همان تنش میان اهداف بلندمدت و رضایت فوری مواجه شوند که در پارادایم «اکنون در مقابل بعد» وجود دارد. علاوه بر تایید چهارچوب انتخاب بین زمانی رفتار تغذیه، نتایج نشان میدهد که یارانههای هدفمند ممکن است خریداران را برای تصمیمگیری متمرکز بر آینده در این زمینه توانمند کند.
طراحی تحقیق
دادههای مطالعه حاضر در کنار یک مطالعه تجربی در مورد یارانههای غذایی جمعآوری شد. با توضیح دادههای مورد استفاده در مطالعه حاضر، به جنبههای مرتبط مطالعه تجربی اشاره میشود. دادههای این مقاله از طریق گوشیهای هوشمند خریداران با استفاده از Field Agent -یک پلتفرم تحقیقات بازار- جمعآوری شد. این پلتفرم مبتنی بر برنامه برای تحقیقات مصرفکننده با منبع جمعیت طراحی شده است که میتواند در هر جایی با تمرکز ویژه بر جمعآوری دادهها در مکانهای خردهفروشی در سراسر کشور انجام شود. کاربران برنامه با استفاده از گوشیهای هوشمند هزینه خرید خود را پرداخت میکنند. خریداران برای تکمیل نظرسنجیها و قرار دادن تصاویر رسیدهای خرید مواد غذایی خود پول دریافت میکردند. ماهیت توزیعشده پلتفرم Field Agent این امکان را فراهم میکند تا دادههای خرید مواد غذایی را در یک محیط طبیعی -در فروشگاه مواد غذایی مورد نظر خریدار و در زمان انتخاب خریدار- جمعآوری کرد.
فرآیند جذب
جذب در مارس 2018 آغاز شد و تمام جمعآوری دادهها تا جولای 2018 تکمیل شد. خریداران در هشت فرآیند جداگانه جذب شدند و مشارکت در مطالعه چندین هفته به طول انجامید. در مجموع برای این مطالعه، 807 خریدار استخدام شدند. برای این منظور، خریداران منحصراً کمدرآمد از مجموعه بیش از یک میلیون کاربر ثبتشده Field Agent در ایالاتمتحده جذب شدند. قبل از ثبتنام در مطالعه، همه خریداران ابتدا یک نظرسنجی غربالگری درآمد را تکمیل کردند. خریدارانی که درآمد ناخالص خانوار کمتر از 185 درصد خط فقر فدرال را گزارش کردند، واجد شرایط بودند. این تضمین کرد که همه خریداران حداقل شرایط درآمدی برای یارانههای WIC را دارند. سپس از خریداران واجد شرایط دعوت شد تا با تکمیل نظرسنجی پایه، ثبتنام خود را در این مطالعه به پایان برسانند.
فرآیندهای تجربی
همه خریداران در این مطالعه در فرآیند فوقالذکر در مورد یارانه مواد غذایی ثبتنام کردند. در این مطالعه تجربی، خریداران تحت آزمایش برای 30 درصد از خرید میوه و سبزی یارانه «سالم» یا برای 30 درصد از خرید محصولات پخته، یارانه «ناسالم» دریافت کردند. پرداخت یارانه به میزان 10 دلار برای هر بار خرید محدود شد و خریدها حداقل پنج روز از هم فاصله داشتند. در مرحله بعد، هر خریدار تا چهار بار خرید مجزا با همان رفتار در هربار در آزمایش شرکت کرد. در این آزمایش، خریداران به صورت تصادفی به دو گروه کنترل بدون یارانه و گروه یارانه تقسیم شدند. در گروه یارانهای، خریداران بهطور تصادفی به گروهی که برای دریافت یارانه سالم محدود شده بودند و گروهی که دارای انتخاب بین یارانه سالم و ناسالم بودند، تقسیم شدند. از 807 خریدار استخدامشده در این مطالعه، 239 نفر فقط به نظرسنجی پایه پاسخ دادند و به آزمایش ادامه ندادند. 105 خریدار در گروه کنترل بدون یارانه قرار گرفتند. 463 خریدار برای دریافت یارانه تعیین شدند. از میان این خریداران یارانهای، 356 نفر از یارانههای سالم و ناسالم در هر بار خرید انتخاب شدند. 107 خریدار یارانهای دیگر محدود به دریافت یارانه سالم بودند. همه خریداران بدون توجه به نوع یارانه خود، رسیدهای خرید مواد غذایی را در یک جدول زمانی بارگذاری کردند. خریداران برای هر نظرسنجی که ارسال میکردند، علاوه بر پرداخت یارانهها، یک دلار به دست میآوردند. 30 دلار پاداش برای تکمیل کل مطالعه وجود داشت. پنج روز پس از چهارمین و آخرین دفعه خرید، خریداران نظرسنجی پایانی را تکمیل کردند. نظرسنجی پایانی بسیاری از نقاط داده پایه را تکرار کرد. دو معیار مدنظر این تحقیق از طریق پاسخ خریداران به دو سوال شناسایی شدند. اولین معیار، صبر، از پاسخهای استانداردشده به سوال اول که دارای میانگین صفر و انحراف معیار یک بود، به دست آمد. معیار دوم، رفتار تنزیلی غیرثابت را نشان میداد. بهویژه که این رفتار اندازهگیری میکند که در حضور گزینهای برای رضایت فوری، چقدر صبر فرد کاهش مییابد. بهطور کلی در این تحقیق میزان خرید غذای سالم و مصرف غذای سالم اندازهگیری شد تا رابطه بین ترجیحات زمانی و انتخاب غذا برآورد شود. یافتهها نشان داد خریدارانی که تمرکزشان در حال حاضر است، کمتر برای غذاهای سالم خرج میکنند و وعدههای کمتری از آنها را مصرف میکنند، در مقایسه با خریدهایی که انجام میدهند، غذاهای سالم کمتری مصرف میکنند و کمتر احتمال دارد که یارانههای سالم را انتخاب کنند. همچنین شواهد بیانگر این بود که یارانههای سالم میتوانند با این انگیزهها مقابله کنند، بهعلاوه خریداران صبور احتمال بیشتری دارد که غذاهای سالم مصرف کنند، برنامهریزی بهتری داشته باشند و غذاهای سالم بیشتری را نسبت به خریدشان مصرف کنند و به احتمال زیاد در صورت انتخاب، به غذاهای سالم یارانه تخصیص میدهند.
آزاده خرمیمقدم / نویسنده نشریه
دیدگاه تان را بنویسید