رفتار خانواده سمی
برای اطلاع از رفتار خانواده سمی با ما در ادامه همراه باشید.
کج خلقی، اضطراب، پنهان کردن احساسات واقعی و اعتماد به نفس پایین – متأسفانه برخی والدین همه ی این ویژگی های منفی را به فرزندان خود انتقال می دهند. خودبیتی و بی تفاوتی آن ها نسبت به احساسات فرزندان شان تأثیر عظیمی بر کودکی آن ها دارد. در نتیجه، کودک شروع به انتفاد از خود می کند، احساس درماندگی می کند و در زندگی اجتماعی خود با مشکل رو به رو می شود.
۱- می ترسید دیگران شما را بازی دهند
این امر زمانی رخ می دهد که در یک خانواده سمی از شیوه ی بازی دادن (Manipulation) برای کنترل اعضای خانواده استفاده می شود. انجام مداوم این رفتار طبیعی نیست و تبدیل به آزار عاطفی می شود. این امر می تواند باعث کم شدن اعتمادتان به دیگران شود و شما را از برقراری رابطه با دیگران بازدارد. احساس مداوم بازی داده شدن از سوی خانواده ی خود می تواند باعث شکل گیری شخصیت دوری گزین یا اجتنابی در فرد نیز شود.
۲- در تعاملات اجتماعی و اعتماد به دیگران با مشکل رو به رو هستید
وقتی کسی در یک شرایط پرتنش، با انواع آزارهای روانی مانند بازی دادن (Manipulation) بزرگ شده باشد، این امر اثر خود را بر روی او می گذارد. برخی والدین ممکن است نتوانسته باشند حمایت لازم را از فرزند خود داشته باشند و در حالتی دیگر، ممکن است شخص در خانواده ای زندگی کرده باشد که در آن احساس می کرده همیشه باید مراقب باشد. بعدها کنار گذاشتن احساساتی که در چنین شرایطی دائماً مجبور به تجربه ی آن ها هستید، دشوار خواهد بود. و در نهایت ممکن است در اعتماد به دیگران و در میان گذاشتن افکار و احساسات خود با آن ها با مشکل رو به رو شوید.
مشکلات دلبستگی دشوارند. تجربه ی مداوم آزار فیزیکی و عاطفی، بدرفتاری و غفلت، سبب می شود فرد تعریف خود را از روابط پیدا کند. این افراد ممکن است درک نکنند که یک ارتباط سالم و محبت آمیز چگونه است. آن ها همیشه به طور ناخودآگاه این انتظار را دارند که اطرافیان شان از کاه کوه بسازند، پرتوقع باشند، به خاطر چیزی سرزنش شان کنند یا آن ها را از خود ناامید کنند.
۳- با شکست هایتان سخت کنار می آیید
کسانی که در یک محیط سمی رشد کرده اند ممکن است دائماً احساس کنند که همیشه به اندازه ی کافی خوب نیستند یا حتی بی ارزش اند. ممکن است والدین شان همیشه انتظارات بالایی از آن ها داشتند و اگر توقع شان را برآورده نمی کردند، آن ها را سرزنش می کردند. این افراد اعتماد به نفس پایینی پیدا می کنند و خودمراقبتی ندارند. به همین دلیل کوچک ترین اشتباه یا شکستی می تواند آن ها را وحشت زده و بدخلق کند.
۴- از خود هویت شخصی ندارید
«اعتماد به نفس» خانوادگی مثبت عنصری اساسی در بحث سلامت روان است. این امر به اهمیت احساس دوست داشته شدن و تعلق داشتن است. اگر رابطه ی والدین با فرزند آزارگرانه باشد، ممکن است فرزند رفته رفته با دنیای درونی خود، هویت و اعتماد به نفسش دچار مشکل شود. این امر پیامدهای منفی ای همچون اضطراب و حتی افسردگی دارد.
۵- خیلی از خود انتقاد می کنید
کمبود اعتماد به نفسی که والدین سمی عامل ایجاد آن هستند، باعث می شود فرزند احساس کند احمق و بی ارزش است و لیاقت به دست آوردن چیز بهتری را ندارد. این افراد در هر کاری خود را مورد انتقاد قرار می دهندو دودل و مردد می شوند. آن ها پذیرفته اند که به خوبی دیگران نیستند، امری که به لحاظ روانی آن ها را آزار می دهد، اما قدرت تغییر این وضعیت را ندارند، چون حمایت روانی لازم را دریافت نمی کنند.
۶- احساسات خود را در اولویت قرار نمی دهید
والدینی که فرزندان خود را به شکل کلامی یا فیزیکی مورد آزار قرار می دهند، به احساسات آن ها بی توجه اند. به علاوه، اگر فرزندشان سعی کند احساسات خود را بروز دهد، این امر می تواند منجر به بدرفتاری بیشتر خانواده شود. در نتیجه، فرزند به پنهان کردن رنج، ناخشنودی و خشم خود عادت می کند. او بعدها در زندگی خود ممکن است احساسات دیگران را بر احساسات خود ارجح بداند.
سرکوب احساسات به خودشناسی فرد هم آسیب می زند. برای این افراد سخت است که متوجه شوند که هستند، چه احساسی دارند و در زندگی خود به دنبال چه هستند. به همین دلیل، نمی توانند در جنبه هایی از زندگی که برایشان اهمیت دارد رشد کنند، چون به لحاظ روانی همیشه به دلیل دودلی و فقدان صمیمیت در گذشته، از پیشرفت بازمی مانند.
۷- همیشه احساس درماندگی می کنید
والدین سمی گاهی از پذیرفتن بزرگ شدن فرزندشان خودداری می کنند. فرقی نمی کند که فرزندشان چند ساله باشد، این پدر و مادرها ممکن است همیشه سعی کنند که با فرزند خود مانند یک نوزاد ناتوان رفتار کنند. آن ها می خواهند کنترل را در اختیار داشته باشند و در صورت مواجهه با هر گونه مقاومتی، طوری رفتار می کنند که دلخور شده اند تا به فرزند خود احساس گناه دهند.
اگر فرزندی اجازه ی تصمیم گیری درباره ی مسائل مربوط به خود را نداشته باشد، حریم شخصی اش مور د تجاوز قرار گیرد و احساس استقلال نکند، این امر می تواند به سلامت روان او آسیب بزند. چنین فردی ممکن است درگیر اضطراب شود، از تجربه ی چیزهای جدید ترس داشته باشد و نتواند در جامعه پذیرفته شود.
۸- بیشتر اوقات اضطراب دارید
فرزندان خانواده های سمی اغلب به اختلالات اضطرابی دچارند. این اتفاق به دلیل بی ثباتی خانواده، بدرفتاری روانی و فیزیکی و نبود احساس امنیت رخ می دهد. برای فرزندانی که به اضطراب دچارند، تمرکز کار دشواری است و ممکن است احساس کج خلقی، بی قراری، نگرانی و تنش کنند.