به یاد هنرمند چیره دستی که ۹۰۰ مدرسه ساخت
امیر شهلا
عثمان محمدپرست، هنرمند مطرح موسیقی مقامی خراسان، اهلتسنّن بود، امّا ارادتی وثیق به اهلخانهی پیامبر داشت. همازاینرو، نام فرزنداناش را، نامِ فرزندانِ رسولِخدا گذاشت. از احمد و اللهیار و محمود تا حسین و رضا و جواد و از زهرا تا فاطمه.
عُثمانِسُنّی، ازسال۱۳۶۲، در کنار مجتبی کاشانیِ شیعه و نیکول فریدنیِ مسیحی، سنگبنایِ جامعهیاوری را نهادند. خیریّهای که برای بچّههای مناطقِ محرومِ جنوب خراسان، مدرسه میساخت.
عثمان، روستاهای بیآبوعلفی که خیلیهایشان حتّی، تویِ نقشهی جغرافیا نبودند را پیدا میکرد، نیکول با دوربیناش، اوجِ نابهسامانی و عمقِ فاجعهی آنجاها را عکس میانداخت و کاشانی، دستِ خیّرین تهرانی را میگرفت و به آن بیغولهها میآورد. اینجا که میرسیدند، عثمان با دوتاری که برای گرهگشایی از کار مردم کوک بود و کاشانی با شعرهایی که بیتبیتشان، بندبندِ احساس آدمها را میلرزاند، آنچنان شولا و غوغایی بهپا میکردند که در هر بار رفتن و برگشتنشان، چند مدرسه و خوابگاه و حمام تعهّد میشد.
عثمان که در همهی عمر، حتّی یکریال از دوتارش کاسبی نکرده، در این بازدیدها، برای خواندن و نواختناش شرط میگذاشت. او برای درآوردن صدای سازش، صِله میخواست و صِلهای کمتر از یکمدرسه یا کلاسدرس نمیپذیرفت.
ماحصل آن قمارهایِعاشقانه، ۹۰۰ بنایآموزشی است. مجتبی و نیکول، سالهای۱۳۸۳و۱۳۸۶ سر بر بسترِ خاک گذاشتند و عثمان، تنها بازمانده از مثلثِیاوری شد. او حالا اگرچه ویلچرنشین شدهبود، امّا همچنان با دوتارش، ناممکنها را ممکن مینمود.
و سرانجام در سال۱۳۹۸، دوتارِ ایران، به عنوان چهاردهمین اثر ناملموسِفرهنگی، در فهرست میراث جهانیِ ملل متّحد(یونسکو) ثبت شد و کیست که از کنارِ نقشِعثمان برای دیده و شنیده شدنِ اصیلترین سازِ ایرانی، به آسانی بگذرد و به احترام او، تمامقد نایستد؟!
عثمان، از گوشهای پرت و دورافتاده در خواف، خیلی بیشتر از دِیناش را در حقّ سرزمین مادری و مردمانِ پاکباز و همیشهعاشقاش ادا کرد تا پساز رفتناش، همچنان در آسمان نامآوران و خادمان واقعی مردم ایرانزمین بدرخشد و به یادگار، ماندگار و پابرجا باشد.
بدرود دوتاریِ مهربان و باوقار
عثمانمحمدپرست: ۱۳۰۷- ۱۴۰۱
دیدگاه تان را بنویسید