همانقدر که ازدواجنکردن دههشصتیها در چشم جامعه مشکلی بزرگ بود و جمعیت این دهه را با انگشت نشان میدادند که این گروه عامل مشکلات یک نسل هستند، حالا هم دهه هفتاد و هشتاد و بسیاری از رفتارهایشان بهخصوص درمورد ازدواج و طلاق مورد توجه قرار گرفته است.
از قضا آنچه درمورد ازدواج و طلاق متولدان این نسل شاهد هستیم، در آن سوی بام متولدان دهههای قبل است؛ یعنی هم ازدواج زیادی بینشان رایج است و هم زود ازدواجکردن را در دستور کار زندگیشان گذاشتهاند. تا اینجای کار مشکل چندانی ندارد؛ اما داستان از آنجا نگرانی برخی را برانگیخته که همپای آمار ازدواج متولدان این سالها، آمار طلاق هم رشد صعودی عجیبی دارد. عمر زندگی مشترک این ازدواجها کمتر از یک یا دو سال است و به دلیل سن کم و نرسیدن بسیاری از این گروههای سنی به نقطهای از استقلال شغلی و مالی دوباره به خانه پدریشان برمیگردند و خیلی زود وارد پروسه ازدواج مجدد هم میشوند.
بهعنوان یک دههشصتی میتوانم بگویم از تغییر بسیاری از رویکردها در نسل جدید خوشحال و امیدوار میشوم؛ اما این امیدواری تا جایی است که منجر به آسیب به خودشان و زندگی خود و اطرافیان و شاید فرزندانی که در این ازدواجهای عجولانه به دنیا میآیند نشود؛ اما آمارهایی که از دادگاههای خانواده و بازار داغ وکالت برای طلاق شنیده میشود، دلسردکننده هستند و بیشترین سهم این بازار برای دهه هفتاد و هشتادیها است. آنطور که آمار و کارشناسان حقوقی و قضائی میگویند، مهمترین دلیل در به سرانجام نرسیدن زندگی مشترک در این گروههای سنی، همین سن پایین آنها و گاه اختلاف سنی زوجین (ازدواج دهه هشتاد با دهه شصت)، تحصیلات زوجین و مشکلات مالی و اقتصادی (عموما امکان تأمین معاش ندارند و وابسته به خانواده هستند) است؛ اما قطعا دلایل بسیار دیگری در این تصمیم تأثیر دارد.
قبل از هر قضاوتی درباره این گروههای سنی لازم است گفته شود که همه دولتهای مسئول در این چند دهه و خانوادههایی که تا حد زیادی، تکرار اشکالات و اشتباهات نسل قبل خود بودهاند، هیچگونه برنامهریزی برای گروههای سنی مختلف و نیازهای آنها در هر برحه زمانی نداشتهاند و هر آنچه بهعنوان رفتار نسلها تعریف میشود، به نوعی بازتاب کمبودها، محدودیتها و اعمال قوانین مختلف دولتها و خانوادهها بوده است. نکته دیگر این است که بعد از بلاهایی که بر سر نسل ۵۰ و ۶۰ آمد، این داستان برای نسلهای ۷۰ و ۸۰ و حالا هم ۹۰ ادامه پیدا کرده و ناامیدی بیشتر اینکه والدین این کودکهمسرهای امروز، همان نسلهای بلادیده ۵۰ و ۶۰ هستند.
براساس آمار سازمان ثبت احوال، ازدواج دختران کمتر از ١٥ساله در سال ٨٣، نزدیک به ٣٠هزارو ٣٠٠ مورد بوده است که این رقم در سال ٩٣ به ٤٠هزارو ٤٠٤ مورد افزایش یافته است. همچنین هزارو ٥٧٢ مادر کمتر از ١٥ساله در سال ٨٣ به ثبت رسیده که در سال ٩٣ این رقم به هزارو ٧١٣ نفر افزایش یافته است. این آمار شاید برای آن گروه از متولیان امور کشور که طرفدار ازدواج زودهنگام و کودکمادر هستند، جذاب هم باشد و بگویند اشکالی در این روند نمیبینند؛ اما وقتی آمار طلاق همین گروه سنی را جلویشان بگذاریم، فرافکنیهای مختلفی را شروع میکنند و دست آخر دستورهایی برای محدود و سختشدن روند صدور طلاق اتخاذ میشود؛ به این گمان که با تأخیر در صدور طلاق قطعی این نوجوانان به زندگیشان برمیگردند!
آمارها دروغ نمیگویند
براساس نتایج سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ و پیشبینیهای جمعیتی متکی بر آن، تعداد رویداد ازدواج و طلاق در پاییز ۱۴۰۰ به ترتیب برابر ۱۴۴ هزارو ۶۷۹ و ۵۰ هزارو ۳۵۷ مورد بوده است که نسبت به فصل قبل به ترتیب ۷.۲ و ۱.۱ درصد و نسبت به فصل مشابه سال قبل به ترتیب ۱۰.۲ و ۵.۱ درصد افزایش یافته است. به طور کلی، میانگین سن در اولین ازدواج در مناطق شهری همواره بالاتر از مناطق روستایی بوده است. در پاییز ۱۴۰۰، میانگین سن در اولین ازدواج در مردان ۲۷.۸ سال و در زنان ۲۳.۶ سال بوده است. همچنین میانگین سن در زمان ازدواج برای پاییز ۱۴۰۰ در مردان ۳۰.۳ سال و در زنان ۲۵.۲ سال بوده است.
در پاییز ۱۴۰۰ به ترتیب تعداد سه هزار و هشتهزارو ۲۳۵ مورد ازدواج پسر و دختر کمتر از ۱۵ سال سن ثبت شده است. بیشترین ازدواج مردان در بازه سنی ۲۰ تا ۲۹ سال برابر ۸۱ هزارو ۴۱۷ مورد بوده است. این رقم برای زنان نیز در بازه سنی ۲۰ تا ۲۹ سال برابر ۶۰ هزارو ۸۸۱ مورد بوده است.
به طور کلی روند رو به رشد میزان طلاق از نیمه دهه ۸۰ پیشرونده بوده است. به طور نمونه درحالیکه آمار کلی طلاق در سال ۸۴، بیش از ۸۴هزارو ۲۴۱ مورد بوده است، تنها یک سال بعد در سال ۸۵ با ۱۰ هزار مورد افزایش به ۹۴هزارو ۳۹ مورد میرسد و به این روند افزایشی ادامه میدهد تا در سال ۸۶ به ۹۹هزارو ۸۵۲ مورد میرسد و در نهایت در سال ۸۷ مقاومت عدد صد هزار را هم میشکند و به ۱۱۰هزارو ۵۱۰ مورد میرسد.
براساس آمار ثبت احوال و مرکز آمار ایران، آمار طلاق در سال ۱۳۸۸ به عدد ۱۲۵هزارو ۷۴۷ مورد، در سال ۱۳۸۹ به ۱۳۷هزارو ۲۰۰ مورد و در سال ۱۳۹۰ به ۱۴۲هزارو ۸۴۱ مورد میرسد و این روند افزایشی تا امروز ادامه دارد. آمار طلاق که در دهه ۶۰ و تا نیمه دهه ۷۰ در میانگین عدد ۳۰ تا ۳۷ هزار مورد مانده بود، از حدود سال ۱۳۷۶ شتاب درخورتوجهی گرفت. اگر یک دهه ۷۰ – ۷۱ یا ۷۲ را در نظر بگیریم که در ۱۵سالگی ازدواج کرده و طلاق گرفته است، باید به آمار سالهای ۸۵ به بعد نگاه کنیم و روند رشد این طلاقها بررسی شود، سهم ازدواجهای زودهنگام و ناکام این گروههای سنی بهخوبی دیده میشود که متأسفانه همچنان هم ادامه دارد و به دهه هشتاد هم رسیده است.
براساس این گزارش شاید تا سال گذشته کمتر فضاهای عمومی و رسانهها با موضوع افزایش آمار طلاق در میان دهه هفتاد و هشتاد آشنا بودند و علاوه بر فضاهای تخصصی جمعیتی، این گروههای دوستانه و فامیلی بودند که هر روز خبر ازدواج یا طلاق یک دختر یا پسر نوجوان را میشنیدند. با این حال این دو گروه سنی، به شکلی مستقیم و شوکهکننده اثر حضورشان را بر آمارها گذاشتهاند. براساس آمار، میانگین سن طلاق برای زنان در کل کشور حدود ۳۳ سال بوده است؛ اما به شکل جزئیتر باید گفت میانگین سن طلاق در متولدان دهه ۵۰ حدود ۳۱ سال بوده و در دهه ۶۰ حدود ۳۰ سال بوده است. با این حال میانگین سن طلاق برای متولدان نیمه اول و دوم دهه ۷۰ به ترتیب ۲۲ سال و ۱۸ سال و برای نیمه اول دهه ۸۰ به حدود ۱۵ سال رسیده است. این روند مستقیما با کیفیت ازدواج و مدتزمان زندگی مشترک ارتباط دارد و این افراد کمترین زمان زندگی مشترک را داشتهاند.
با چه جمعیتی طرف حساب هستیم؟
مسئلهای که در مورد ازدواج زودهنگام و طلاق گروههای سنی دهه ۷۰ و ۸۰ مطرح میشود این است که آیا غیر از موضوع ازدواج و طلاق این نسل (منظور جمعیت درگیر با مقوله طلاق است و مخاطب این جملات همه گروه جمعیتی نیستند)، در امور دیگر زندگی خود هم موفق بودهاند؟ آیا در زمینه تحصیلات و موقعیت شغلی و ارتباط با خانواه و اجتماع شبیه نسلهای قبل و بعد خود هستند؟ موفق بودهاند و توانستهاند الگو و عملکرد خوبی از خود نشان دهند؟
در این مورد کارشناسان حوزه روانشناسی و آسیبهای اجتماعی به موضوع بلوغ زودهنگام و تنش و تضادی که نسل در این دو دهه داشته است اشاره دارند. بسیاری معتقدند با وجود گسترش رسانههای جمعی و افزایش زمینههای ارتباطات اجتماعی و منابع اطلاعاتی موجود در جامعه، کودکان بسیار زودتر از زمان معمول به بلوغ فکری و جسمی میرسند. ظرفیتهای غریزی در همین سنین نوجوانی و شروع دوران جوانی در بیشترین سطح خود قرار دارد و بسیاری برای تأمین این نیاز به سمت روابط جنسی و در نهایت ازدواج کشیده میشوند. از آنجایی هم که برای این دو نسل برعکس دهه ۵۰ و ۶۰ زمینههای تأمین این نیاز جز از طریق ازدواج فراهم بوده، بخش زیادی از آنها واردشدن در رابطه را به ازدواج زودهنگام ترجیح دادهاند.
نکته دیگر در مورد این گروه از جوانان متولد دهه ۷۰ و ۸۰، عدم استقلال مالی نسبت به خانواده و همسرشان است. اگرچه بخش قابل توجهی از این جوانان شاغل و موفق هستند، اما روند کلی استقلال مالی این گروه فاصله زیادی با نسلهای قبل دارد و نمونههایی که با کمک والدین ازدواج کردهاند و بعد از ازدواج هم کماکان وابسته به کمک والدین هستند زیاد دیده شده است. بسیاری از پسران این گروه سنی با پول والدین مراسم ازدواج را برگزار کرده و توان بهدوشکشیدن بار هزینههای زندگی و نیازهای همسر بدون کمک مالی والدین را ندارند و به عبارتی بارشان روی دوش والدین میافتد. در این شرایط اگر زن که او هم از همین دهه ۷۰ یا ۸۰ است درخواستهای جدید و با هزینههای قابل توجه داشته باشد و مرد نتواند تأمین کند، منجر به اختلاف و تنش بین زن و مرد و چه بسا طلاق خواهد شد.
ویژگی دیگر این است که بسیاری از دختران و پسران نوجوان قبل از کسب تجربیات زندگی به دنبال رهایی از قید و بند خانواده و تسلط والدین، به ازدواج زودهنگام روی میآورند. نداشتن تجربه زندگی در محیطهای اجتماعی، تحمل کم در مقابل مشکلات زندگی و کمبودها خیلی زود آنها را سرخورده و ناکام میگذارد و در نهایت ازدواج منجر به طلاق زودهنگام خواهد شد. این موضوع به خصوص در میان دختران که احساس تسلط و کنترل بیشتری از سوی خانوادهها دارند، بیشتر اتفاق میافتد و پس از ازدواج و رفتن زیر یک سقف مشترک متوجه میشوند که نه تنها فردی که انتخاب کردهاند، توان تأمین نیازهای آنها را ندارد، بلکه میزان آزادی و عملکرد آنها به واسطه مسئولیتشان در زندگی کمتر هم شده است. به همین دلیل است که ترجیح میدهند از زیر این بار شانه خالی کنند.
یکی دیگر از ویژگیهای متفاوت این نسل امکان ریسک بیشتر در زندگی به واسطه قرارگرفتن در سن نوجوانی و جوانی است که به آنها انگیزه و فرصت ریسک بیشتری را میدهد. دختری که در سن ۱۵ سالگی یا کمتر ازدواج کرده و تجربه یک ازدواج و یک طلاق را در زندگی دارد، در شروع ۱۸ سالگی خود را در ابتدای مسیر میبیند و احساس شکست یا خسران کمتری نسبت به افرادی دارد که در سنین بالاتر طلاق میگیرند. موارد بسیار زیادی از دختران در آمارهای ثبت احوال وجود دارد که در ۱۸ سالگی و در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند ازدواج دومشان را ثبت میکنند. جالبتر اینکه ممکن است این ازدواج و طلاقهای زودهنگام برای گروههای دیگری در جامعه نگرانکننده باشد، اما برای خود این افراد تبدیل به اتفاق معمول و حتی در برخی موارد یک مد شده است.
موضوع دیگر این است که این گروه سنی کم سن و سال که به سرعت به دنبال ازدواج و طلاق است، در چه سطحی از تحصیلات و موقعیتهای شغلی قرار دارد و اینکه منبع درآمدی برای گذران زندگی دارد و مستقل است یا نیاز به کمک والدین دارد؟ طبق سرشماری سال ۹۵ که میتوان اعداد آن را به نسبتی تا امروز نسبت داد، ۲۶ درصد زنان بدون همسر به دلیل طلاق شاغل و هفت درصد آنها بیکار هستند و نزدیک به نیمی از آنها خانهدار هستند و توضیحی در مورد منابع درآمدی خود ندادهاند. شش درصد محصل بودهاند و شش درصد دارای درآمد بدون شغل و هفت درصد هم مابقی و سایر قید شده است.
مطلقههای زیر ۱۸ سال و تحت تکفل پدر
مراجع قضائی و خانواده همواره با زنانی مواجه بودهاند که برای طلاق اول یا دوم خود مراجعه کردهاند، اما همراه والدین خود هستند چراکه هنوز زیر ۱۸ سال هستند و حتی پس از طلاق و حداقل تا پایان ۱۸ سالگی باید تحت تکفل پدر باقی بمانند. این عدد در گذشته رقم بیشتری داشته که اگرچه در چند سال اخیر روند کاهشی دارد، اما همچنان تعداد طلاقهای زیر ۱۸ سال قابل توجه است. اگر حداقل پنج سال اخیر را مرور کنیم متوجه تغییر آمار میشویم. در سال ۹۶ تعداد دختران کمتر از ۱۵ سال طلاقگرفته هزار و ۴۸ مورد بوده که این رقم در سال ۹۹ به ۷۳۴ مورد رسیده و تا پایان پاییز ۱۴۰۰ بیش از ۶۱۰ مورد بوده است. همچنین تعداد زنان طلاقگرفته در گروه سنی ۱۵ تا ۱۹ سال در سال ۹۶، بیش از ۱۶ هزار و ۷۹۰ مورد بوده که این عدد در سال ۹۹ به ۱۴ هزار و ۲۱۶ مورد رسیده است. این عدد تا پایان پاییز ۱۴۰۰ به ۱۰ هزار و ۵۵۵ مورد رسیده است.
در واقع این تعداد قابل توجه از دختران گروه سنی بین ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ که عموما بین سه گروه سنی کمتر از ۱۵ سال، ۱۵ تا ۱۹ سال و ۲۰ تا ۲۴ سال ازدواج کردهاند، تبدیل به شگفتی آمار طلاق در نیمه دوم دهه ۸۰ تا امروز شدهاند.
در آمارها مشاهده میشود که هرچه زن در هنگام ازدواج جوانتر باشد، سرعت ازدواج مجدد او پس از طلاق بیشتر است؛ به عنوان مثال متولدین نیمه اول دهه ۸۰ در سال ۹۷ پس از حدود پنج ماه از گذشت طلاق، ازدواج کردهاند؛ درحالی که برای زنان مسنتر این زمان بیش از یک سال بوده است. طبق آمار بهزیستی، ازدواج مجدد در متولدین دهه ۷۰ بیشتر از متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ است؛ همانطور که طلاق در بین آنها بیشتر مشاهده میشود.
درباره آسیبهایی که این ازدواجهای زودهنگام و طلاقها دارند، موضوعات زیادی مطرح است و اگرچه نسل جدید وقوع طلاق را آنقدرها جدی نمیگیرد، اما واقعیتهای جامعه میگوید این ازدواج و طلاق پس از آن، کماکان آسیب بیشتری را برای دختران به همراه دارد. کمترین مورد در این مسئله دوری از فضای تحصیل با حذف از مدرسه و احتمالا داشتن فرزند است که دیگر تحت تکفل مرد قرار میگیرد و این دختران که خودشان به نوعی کودک همسر و کودک مادر محسوب میشوند، دچار مشکلات روحی و عاطفی هستند. همه این موضوعات در شرایطی است که مشکلات مالی نداشته باشند و در خانه پدری به زندگی ادامه دهند و دوباره تحت تکفل پدر قرار گیرند.
دلایلی برای همه نسلها
روند طلاق در سه دهه اخیر همواره افزایشی بوده است و در هر دورهای برخی از دلایل بیشترین سهم را در وقوع پدیده طلاق دارند. با این وجود، بحرانهای اجتماعی و اقتصادی بهخصوص در مناطق شهری همواره در صدر دلایل قرار دارند. روند وقوع طلاق در آستانه انقلاب اسلامی و چند سال منتهی به قبل و بعد از آن ثابت میماند، اما با شروع تحولات در جامعه و از حدود سال ۱۳۷۳ روند طلاقها افزایشی میشود.
پژوهشهای طلاق ایران چند موضوع را مدنظر دارند؛ کنترل آسیبهای اجتماعی خصوصا مواد مخدر، توجه به سطح رفاه اجتماعی و اثرگذاری و اثرپذیری تغییرات اجتماعی. در این میان تحقیقات زیادی در داخل و خارج از کشور وجود دارد که سن ازدواج و اختلاف سنی زوجین را به عنوان رایجترین عامل مؤثر بر طلاق عنوان میکنند. در اغلب بررسیهای انجامشده یکی از عوامل مهم اجتماعی در بروز طلاق، سن ازدواج بوده است. پس از مورد سن و تفاوت سنی نیز سطح تحصیلات و تفاوت تحصیلی زوجین قید شده است. میتوان گفت درباره چند مفهموم مهم همچون پیوند خانوادگی، روابط زناشویی، تعهد و صمیمیت بین زوجین، هویت اجتماعی و فردی به اندازه کافی آموزش و شناخت ندارند و ورود یکباره و عجلهای آنها به زندگی مشترک، باری بر دوش آنها گذاشته که خیلی زود میخواهند از زیر آن خارج شوند. عموم این دختران و پسران درک کامل و درستی از زندگی مشترک و ازدواج ندارند و با نگاهی فانتزی و رؤیایی وارد زندگی میشوند، اما در ادامه با واقعیتهای دیگری روبهرو هستند که برای مقابله با آنها آموزش ندیده و توانایی و انگیزه مقاومت در برابر آنها را هم ندارند.
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس، درباره عوامل مختلفی که در مورد طلاق در جامعه بهخصوص در نسلهای جدید دخالت دارد، به «شرق» گفت بیش از ۱۷ مورد از عوامل وجود دارد و افزود: هر گروه نسلی ارزشگذاریهای خاص خودشان را دارند و در جامعه امروز ۱۰ سال اختلاف نسلی، تفاوت درخور توجهی را در رفتار و طرز تفکر افراد ایجاد میکند و همین تفاوتها امروز ما را نگران کرده و تبدیل به اشکالاتی اساسی شدهاند. در واقع تنها ازدواج زودهنگام و طلاق این گروههای نوجوان نیست که ما را نگران میکند و بسیاری دیگر از رفتارها باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
او تأکید دارد که بسیاری معتقدند این تغییرات بخشی از یک جریان تحول و واقعیت در جامعه است که باید آن را بپذیریم و به این منظور چنین تحولاتی را یک دوره گذار میدانند و افزود: به نظر میرسد بعد از موضوع مهم بیکاری و مؤلفههای اقتصادی و معیشتی، چند خصوصیت نسل جدید اثرگذاری بیشتری در فرایند طلاق زودهنگام آنها، آنهم در سنین بسیار کم و با طول دوره ازدواج بسیار کوتاه داشته است. این گروه نسلی نشان دادهاند درباره اهداف، امیال و خواستههای شخصی خودشان خودخواهانهتر برخورد میکنند و در عین حال در فرایند مسئولیتپذیری، نمره کمتری دارند.
او افزود: عجولبودن، قانعنبودن، تنوع طلبی، کاهش توجه به ارزشهای دینی و عرفی در جامعه و ضعف در وظیفهمداری، مؤلفههای رفتاری هستند که در این دو نسل بیشتر وجه بیرونی دارد و روی تصمیماتشان در زندگی و ازجمله ازدواج و طلاق اثرگذار بوده است.
قراییمقدم با بیان اینکه امروز خواستههای جوانان نسل جدید و بهخصوص دختران از زندگی، اجتماع و خانواده متفاوت است و به دنبال شکل متفاوتی از روابط اجتماعی، فضاهای عمومی هستند، افزود: برای بخش شایان توجهی از این گروه سنی، از همان ابتدا از سوی جامعه یا والدین، داشتن روابط اجتماعی آزاد و رابطه و دوستی قبل از ازدواج آزاد گذاشته شده و اگر تنها این عامل را در فاکتورهای مختلف ازدواج در نظر بگیریم، متوجه تفاوتهای درخور توجه با یک یا دو نسل قبل میشویم.
این جامعهشناس در ادامه گفت: یکی از دیگر احتمالات درباره افزایش ازدواج زودهنگام و افزایش طلاق در دو گروه سنی دهه ۷۰ و ۸۰، نوع رویکرد و عملکرد والدین آنها به فرزندانشان است. ممکن است والدین این گروه سنی که از دهه ۶۰ یا ۵۰ هستند، به دلیل تجربه کاهش تعداد پسرهای متقاضی ازدواج، افزایش سن ازدواج و عدم تمایل مردان به ازدواج که خودشان با آن مواجه بودند، دختران خود را زودتر ترغیب به ازدواج یا روابط آزاد قبل از ازدواج کرده باشند و به نوعی تلاش کردهاند آنچه را خودشان تجربه کردند، فرزندانشان دیگر تجربه نکنند یا برعکس!
او افزود: در عین حال، زندگی نسلهای قبل از دهه ۷۰ و ۸۰ با فشارهای اجتماعی ناشی از ارزشهای دینی، اجتماعی و عرفی و فاقد دنیای تکنولوژی و روابط آزاد بوده است و همین یک مورد میتواند تفاوت زیادی بین این نسلها ایجاد کند. اگرچه نمیتوان این موضوع را به طور قطعی یکی از دلایل طلاق این دو گروه سنی دانست، اما روابط آزاد تأثیر زیادی در نوع نگاه جوانان به ازدواج دارد. افزایش تفریحات بیرون از خانه و وجود روابط آزاد و افزایش نگاهی مادیگرایانه ازجمله دلایل دیگر طلاق در این گروههای سنی است؛ حتی دیده شده که برخی از ازدواجها با هدف گرفتن مهریه و با مدتزمان ازدواج کمتر از یک سال بودهاند.
قراییمقدم میگوید افزایش آگاهیهای اجتماعی بهخصوص برای زنان، شاغلشدن و حضور بیشتر زنان در اجتماع میتواند از دلایل تأثیرگذار بر روند افزایش طلاق باشد. او افزود: البته تحقیقات زیادی وجود دارد که زنان تحصیلکرده تمایل و گرایش کمتری به طلاق دارند؛ چراکه عموما ازدواجی آگاهانه و از روی انتخاب خودشان داشتهاند.
او در عین حال تأکید دارد که همچنان موضوعات اقتصادی در صدر دلایل طلاق به طور مستقیم و غیرمستقیم هستند و افزود: در شرایطی که بخش درخور توجهی از جامعه در شرایط اقتصادی نامناسبی هستند و بیکاری و مشکلات معیشتی بیداد میکند، سطح دغدغههای جوانان امروز با دو نسل قبل تفاوت زیادی پیدا میکند. وقتی نوع زندگی، امکانات و داشتههای یک نسل اینگونه متفاوت است، انتخابهای متفاوتی نیز خواهند داشت و نمیتوان جوانان دهههای ۷۰ و ۸۰ و انتخابها و رفتارهایشان را با دهههای ۵۰ و ۶۰ مقایسه کرد.
دیدگاه تان را بنویسید