ارسال به دیگران پرینت

اوکراین | جنگ | روسیه

حمله به اوکراین؛ «من طرف ماهی‌هام!» | چرا نوع عینک ما بر داوری ما اثرگذار است؟

سال ها پیش برای محمد صالح‌علا در برنامۀ «صندلی داغ» فیلمی از ماهی‌گیران شمال نمایش دادند و خواستند دربارۀ آن جمله‌ای بگوید. بی‌درنگ گفت: «من طرف ماهی‌هام». چون هنرمند است نه رییس شیلات.

حمله به اوکراین؛ «من طرف ماهی‌هام!» |  چرا نوع عینک ما بر داوری ما اثرگذار است؟

حملۀ روسیه به اوکراین هر قدر برای منطقه و دنیا خطرناک و برای مردم اوکران مصیبت‌بار بوده فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در ایران را یک چند از بحث‌های سخیف و خاله زنکی به گفت‌و‌گوهای جدی سوق داده است.

   از "مرگ بر پوتین"‌گویانی که دیگران را به خاطر "مرگ بر این" و "مرگ بر آن" گفتن شماتت می‌کنند تا کسانی که می‌گویند وقتی ناتو بیخ گوش روسیه آمده مگر کار دیگری هم می‌توانست انجام دهد و انگار آقای لاوروف است که دارد توجیه می‌کند!

   از کسانی که امنیت را بر دموکراسی ارجح ‌می‌دانند تا آنها که انتظار دارند آمریکا جنگ سوم جهانی به راه می‌انداخت و می‌گویند دیدی پشت اوکراین را هم خالی کرد؟ حال آن که اگر پوتین در تلۀ غرب گرفتار آمده و آبروی خود را باخته باشد، برای مراحل بعد هم تدبیری اندیشیده اند و به جای جنگ نظامی روسیه را می‌خواهند منزوی کنند.

   از هواداران ترامپ که معتقدند اگر او در کاخ سفید بود کی و کجا پوتین چنین جرأتی به خود می‌داد تا منتقدانی که ترامپ را عامل پوتین در کاخ سفید می‌دانند. چون کا.‌گ.‌ب می‌دانست او سودای ریاست جمهوری دارد در قمارخانه‌های او به عمد باختند و ثروت‌مندتر شد تا کاخ سفید را به دست آورد و بین آمریکا و اروپا فاصله اندازد که انداخت.

   اما اگر جنگ، بد است و اگر حملۀ به کشور دیگری نکوهیده است و آدم‌ها برای زندگی پا به این دنیا می‌گذارند پس این همه چون و چرا از سر چیست؟

   آدم این همه زیبایی را دراوکراین می‌بیند از این که این بلا بر سر آنها باریده بیشتر غصه‌دار می‌شود.

   همین حرف هم البته خالی از قضاوت نیست. انگار اگر در آفریقا گرسته‌ها بمیرند قابل توجیه است اما دخترکان زیباروی اوکراینی نه. اما خودمان را که نباید گول بزنیم اوکراین بیشتر بوی زندگی می‌دهد و دست‌کم توجه رسانه‌ها طبعاً به جنگ در اروپا بیش از آسیا و آفریقا بیشتر است.

   داستان از این قرار است که قضاوت ما به عینک ما بستگی دارد. به عنوان مثل اگر همسر شما همکار شما باشد و وقتی وارد محل کار شدید نهیب رییس مجموعه و صدایی شبیه به آن را بشنوید که انگار دارد بر سر او فریاد می‌زند با دو عینک می‌توانید قضاوت کنید.

   با عینک اول ماجرا را صرفا کاری می‌بینید و می‌گذرید و منافع را مهم‌تر از واکنش می‌دانید ولی بسیار به ندرت این اتفاق می افتد چون عینک غالب، حمایت در هر شرایط و غلبۀ احساس است. وقتی به قصد حمایت وارد اتاق شوید اما ببینید صدا مربوط به همسرتان نیست و رییس دارد بر سر خانم همکار دیگری داد می‌زند موضوعی که آن‌قدر برای شما حساس و حیثیتی بوده و آماده ناگهان از اهمیت ساقط می‌شود و عذرخواهی می‌کنید و از اتاق خارج می‌شوید!

   چرا؟ مگر در اصل ماجرا که مشاجره دو نفر و فریاد مرد قدرت‌مند‌تر بر سر زنی سر‌به‌زیر بوده تفاوتی رخ داده؟ نه! همچنان رییس و مرئوس در حال بحث‌اند. عینک من و شما اما تغییر کرده است.

   مثلا اگر روسیه به جای اوکراین به جمهوری آذربایجان حمله کرده بود که با ما نسبت خونی و خویشی و دینی و تاریخی دارد قضاوت قطعا با عینک دیگری صورت می‌پذیرفت و کی جرأت داشت توجیه کند ولو الهام علی‌یف رسماًعضو ناتو شده بود.

   با عینک دموکراسی‌خواهی یا دموکراسی‌دوستی اما از حملۀ روسیه به اوکراین به هیچ عنوان نمی‌توان دفاع کرد. (این که نباید کی‌یف سر به سر مسکو می‌گذاشت و ناتو نباید هم‌مرز روسیه باشد بحث دیگری است).

    با عینک دموکراسی‌خواهی رییس جمهوری اوکراین که در انتخاباتی دموکراتیک بر سر کار آمده است، به زور نباید کنار زده شود. کمدین بوده یا آشپز هم توفیری ایجاد نمی‌کند. درصد آرای او نیز. مهم، انتخابات دموکراتیک است و گاه درصد پایین آرا به خاطر تعدد کاندیداهاست و هر چند مرحلۀ دوم برای جلب آرای بیشتر پیش‌بینی شده اما برخی که نامزدی ندارند ترجیح می دهند شرکت نکنند و رأی خود را به نام دیگری نمی‌نویسند.
 
      همۀ کسانی که حملۀ پوتین را محکوم کرده‌اند البته الزاما دموکراسی‌خواه نیستند. بلکه چون جمهوری اسلامی ناتو را هم مقصر دانسته موضع عکس می‌گیرند ولی این هم عینک دموکراسی‌خواهی نیست. کما این‌که چون جمهوری اسلامی از فلسطین دفاع می‌کند گاه به اسراییل حق می‌دهند!

    برای کسی که مخالف اعدام است تفاوتی ندارد نام اعدامی هویدا باشد یا زم. خفاش شب باشد یا سلطان سکه. با هر اعدام مخالف است. با عینک انقلابی اما از یکی باید دفاع کرد و از دیگری نه. با عینک مذهبی هم مستندی برای اعدام فردی که سکه جمع می‌کرده نمی‌یابد.

    برخی از عینک‌ها را خود ما انتخاب می‌کنیم اما بعضی ناخواسته بر چهرۀ ما نشسته است. مثلا اگر فرزندان دکتر سروش و مهندس بازرگان و استاد مطهری و دکتر شریعتی -که هر چهار نفر هم اهل فکر هستند- دربارۀ چهار موضوع که در آثار اینان آمده صحبت کنند شک نکنید عین مواضع پدر را تکرار می‌کنند چون با این عینک نگریسته‌اند ولی اگر موضوعی طرح شود که در هیچ یک از آثار سروش و بازرگان و مطهری و شریعتی نیامده باشد تازه عینک خودشان را به چهره می‌زنند و به موضوع نگاه می‌کنند.

   اشتباه نشود. صحبت از تعصب نیست. مثالی دیگر. از کنار صحنۀ تصادف دو خودرو می گذرید. سری تکان می دهید اما ناگهان متوجه می‌شوید یکی از آنها که گلاویز شده دوست شماست. میزان دخالت شما به اندازۀ رفاقت‌تان بستگی دارد. اگر خیلی صمیمی و جان‌جانی باشید از دوست‌تان کاملا حمایت می‌کنید بی آن‌که بخواهید بدانید بر حق است یا نه.

   چرا؟ چون عینک بی‌طرفی را برداشته و عینک رفاقت بر چهره زده‌اید.
 

   برای محمد صالح‌علا در برنامۀ «صندلی داغ» فیلمی از ماهی‌گیران شمال نمایش دادند و خواستند دربارۀ آن جمله‌ای بگوید. بی‌درنگ گفت: «من طرف ماهی‌هام». چون عینک او احساسات شاعرانه بود.

   او طرف ماهی‌هایی بود که داشتند در تور دست و پا می‌زدند. تکلیف او روشن بود. چون هنرمند و شاعر است نه رییس شیلات. باید طرف ماهی‌ها باشد.

   من هم تکلیف خودم را در این قضیه روشن کرده‌ام. با عینک دموکراسی حملۀ پوتین محکوم است و دوست دارم طرف ماهی ها باشم. اگر رییس شیلات بودم شاید موضع دیگری می‌گرفتم اما حالا که نیستم چرا طرف ماهی‌ها نباشم؟

   شاید اگر در جایگاه دیگری بودم ناچار بودم عینک دیگری به چشم بزنم اما از ویژگی های به رغم دشواری های آن همین است که می توانی جهان را از همان منظری ببینی که خودت دوست داری. با عینکی که خودت برای خودت انتخاب کرده‌ای نه دیگری و شرح این دیدار را با مخاطبان در میان می‌گذاری.

   قضاوت ما به عینکی که به چشم داریم بستگی داریم یا با آن چشمی که از آن دنیا را نگاه می‌کنیم و اگر عینک را عربی شدۀ «آیینک» پارسی بدانیم بازتابی از خود ما هم در آن است.

   نمی‌خواهم ادعا کنم تنها یک عینک داریم و همان دموکراسی است. چرا که گاه پای عزیزان که در میان می‌آید قضاوت به  گونه‌ای دیگر است. اما با عینک دموکراسی جای هیچ توجیهی برای دفاع از حملۀ روسیه باقی نمی‌ماند. با عینک توجیه اقتدارگرایی هم البته باید مراقب بود اگر یک وقت خدای ناکرده دامان خودمان راگرفت جای توضیح باقی باشد.

  این یک متن جدی و سیاسی است و نمی‌خواهد شعر سهراب را توصیه کند که چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. نه! جور دیگر هم نبیبند. اما اگر دموکراسی‌خواه‌اید و سنگ دموکراسی را به سینه می‌زنید نمی‌توانید از حملۀ روس‌ها ذوق کنید. چه آقای زلنسکی کمدین بوده باشد چه نانوا. چه سر‌به‌سر پوتین نباید می‌گذاشته چه باید تسلیم می‌شده.

 
 
 
 
 

   منطق دموکراسی با نظامی‌گری و قلدربازی میانه‌ای ندارد؛ هیچ میانه‌ای. پوتین، بی‌پرنسیب است. حاکم مطلق هم شود افسر رده بالا نبوده. در نوشته قبل آمد که شیفتۀ «ایوان ایلین» و مروج نوعی فاشیسم مسیحی است که می‌خواهد مسیحیت ارتدوکس را بر کاتولیک‌ها و پروتستان ها برتر بنشاند و مشخص است دیگران را چگونه می‌بیند. کمونیست سابق دیانت‌مدار شده هم داستانی است البته!

   از این رو خیلی از بحث‌ها که در فضای مجازی درمی‌گیرد به خاطر همین ندانستن پیشینه و منظر نگاه طرف مقابل است. سعدی می‌گوید:

  تو اول بگو با کیان زیستی
   من آن گه بگویم که تو کیستی

   در این فقره هم کاش می‌شد فهمید شخص، عینک دموکراسی‌خواهی به چهره دارد یا اقتدار‌گرایی. آموزه‌های حزب توده در ته ذهن او ماسیده یا از منظر بی‌بی‌سی و ایران‌اینترنشنال و من و تو دنیا را می‌بیند.

   پس باید پرسید اول بگو به دموکراسی و دولت دموکراتیک باور داری یا نه تا بعد با هم گفت‌و‌گو کنیم. اگر نداری که دَمِ پوتین هم گرم. سر تانک را هر طرف بخواهد کج می‌کند و هر چه آن زیر بود هم له شد که شد! سوار تانک باشی خوب است و زیر آن البته نه!

 

منبع : عصر ایران
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    • ناشناس ارسالی در

      همه اینها که گفتید درست، هر چند بیشتر شبیه کتب شعر و ادبیات و پند و اندرز بود، برادر و خواهر گرامی، در این دنیا نمی‌شود همه چیز را با یک سری از عینک‌های پیشنهادی شما دید، هر چند خوبند،
      منافع ملی و امنیت کشورها را با عینک نگاه نمی‌کنند، آنها را با عقل و منطق و زیرکی و قدرت نگاه می‌کنند شاید هم اگر شما تفسیر کنید این را هم عینک بنامید. و البته هر کس و ملتی به اندازه پیشینه، تجربه، سواد، سیاست و زیرکی و فرهنگ و منافع ملت خود مسائل را وارسی می‌کند، بقول معروف هر کس به اندازه حیطه و حیاط خود،
      شرایط این چنین رقم زده که ما هم چنین باشیم، حٱل بماند که بسیاری از کسانی که چیزی می‌گویند و می‌نویسند بیشتر از روی احساسات هست تاعقل، بقول شما طرف دوست خود را می‌گیرند، مثلا یا ساکن اکراین هستند یا دوستی و منافعی آنجا دارند و یا فقط شیفته همان موی و چشمان رنگیند، که بیشتر مثال تلویزیون رنگیست ولی برنامه و کار آن با تلویزیون سیاه و سفید یکیست،
      هر جا احساسات بر عقل غلبه کرد بدانید در سراشیبی هستید حتی شما دوست عزیز نویسنده،
      ممنون
      البته نظر خود را گفتم و در نهایت ادب به عقاید و نظرات شما احترام می‌گذارم ولی مخالفم و شماره عینک شما به چشم بنده نمی‌خورد، هر عینکی برای چشمهایی عزیز و خاص هست 🙏

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه