قاسم محبعلی
- دیر زمانی از تحولات اخیر افغانستان نگذشته بود که ما شاهد بحرانی جدید و از نوع دیگر در گوشه دیگری از سرزمین ایران هستیم . واقعیت این است که هنوز آثار ناشی از خروج نا به هنگام و بحث برانگیز آمریکا از آفغانستان و سپردن قدرت به طالبان برای ما چندان روشن نیست. تحولی که وضعیت و آینده مبهمی برای منافع ملی ، امنیت و فراتر از آن فرهنگ و تمدن ایرانی ، کشور و مردم افغانستان ، مناسبات منطقه ای و بین المللی در پی آورده و حکومت، جامعه سیاسی و مدنی ایران را به شدت و در جهت هایی بعضا متفاوت به خود مشغول کرده است . با این حال ظاهرا شکل گیری بحرانی دیگر درمرز های شمال غربی کشور فعلا آن را تحت الشعاع خود قرار داده است.
- بحران قفقاز و آنچه در آنجا می گذرد نیز دارای زمینه ها و ریشه های تاریخی و بعضا نوین می باشد . آذربایجان و ارمنستان دو جمهوری جدا شده از شوروی سابق ، کشورهایی محاط درخشکی هستند که در بین سه همسایه بزرگتر یعنی ایران ، روسیه و ترکیه محصور شده اند و تنها راه دیگر آنان به آبراه های بین المللی و آزاد جمهوری گرجستان برای رسیدن به دریای سیاه می باشد.
- تقسیم جغرافیای فعلی این دوکشور در دوره شوروی سابق صورت گرفته و ریشه های اختلافات سرزمینی به نوعی به دوره سلطه روس ها باز می گردد ولی بعد از استقلال آنها در دهه 90 میلادی زمینه بروز پیدا می کند. آذربایجان یک کشور دوتکه شده است که بخش خودمختار نخجوان توسط باریکه ای که ارمنستان را به ایران متصل می کند از خاک سرزمین اصلی جدا می شود.
- در جنگ پیشین ارمنستان موفق به اشغال بخش های قابل توجهی از سرزمین ها آذری علاوه بر سرزمین های ارمنی نشین می گردد. اما در جنگ اخیر وضعیتی کاملا متفاوت رخ می دهد و این طرف آذری بوده که موفق می شود علاوه بر سرزمین ها آذری بخش هایی از سکونت گاه های ارمنی نشین را نیز تصرف نماید . اما مداخله روسیه و میانجگیری پوتین باعث شد که قره باغ همچنان بخشی از ارمنستان باقی مانده توسط دالان لاچین با ارمنستان مرتبط شود . دالانی که تداوم آن توسط روسیه تضمین و امنیت آن توسط نظامیان روسی تامین می گردد . اما مشکل ارتباط نخجوان و خاک آذربایجان حل نشده باقی می ماند .
- در این مورد اخبار بعضا متناقض منتشر شده و گمانه زنی های مختلفی صورت گرفته است . یکی از انان ایجاد دالانی و یا کریدوری مشابه دالان لاچین می باشد . دیگری تصرف باریکه ای حدودا 45 کیلومتری مرز ارمنستان با ایران از سوی آذربایجان و متصل شدن دو بخش اذربایجان به یکدیگر است.
- این تحول خصوصا ایجاد کریدور در داخل خاک ارمنستان از نظر حقوقی توافقی بین دوکشور محسوب می شود و طبعا نمی تواند مشخصا مورد اعتراض ایران قرار گیرد اما در واقع در همان شکل نیز یک تحول مهم وقابل توجه در مسیر های ارتباطی این منطقه رقم خواهد زد . تا کنون هم نخجوان و هم ترکیه برای ارتباط زمینی وحتی هوایی با آذربایجان الزاما می بایستی از ایران عبور کنند . اما درآن صورت علاوه بر آذربایجان ترکیه نیز دیگر نیازی به استفاده از خاک ما نداشته و می تواند مستقیما با باکو و از این طریق با آن سوی دریای مازندران و قفقاز شمالی و روسیه ارتباط زمینی پیدا نماید. آذربایجان نیز از این طریق به ترکیه و اروپا دارای راه ارتباطی می گردد. حاصل آن کاهش اهمیت ترانزیتی و طبعا اهمیت ژئوپلیتیکی ایران خواهد بود .
- اما مشکل و تهدید بزرگتر برای ایران تصرف باریکه مرزی ایران و ارمنستان تلقی می گردد،که نه تنها آثار ناشی از ایجاد دالان مذکور را دارد بلکه یک تغییر عمده جغرافیایی محسوب شده و ارمنستان را از لیست همسایگان تاریخی و فعلی ایران خارج خواهد ساخت .ارمنستان بین ترکیه و آذربایجان ساندویچ شده و مزیت ارتباط با ایران را که برای آن استقلال و امنیت ملی ان کشور اهمیت حیاتی دارد ، از دست خواهد داد و ایران نیز از مزیت راه ارتباطی نه تنها با این کشور و همچنین فرصت راهی جایگزین با راه ترکیه برای رسیدن به دریای سیاه واروپا محروم خواهد شد. نتیجه هر بیشتر به اهمیت ژئو پلتیکی یک همسایه دیگر ایران یعنی ترکیه افزوده شده و آذربایجان را نیز تقربیا از ایران بی نیاز خواهد ساخت .
دیدگاه تان را بنویسید