به گزارش پایگاه خبری خانه فوتبال: عشق به امام حسین(ع) همچون مغناطیسی هرساله در زمانی معلوم (اربعین) آزادگان جهان را به دور خودش جمع میکند؛ علی سلیمانی بازیگر سینما و تلویزیون که او را بیشتر با سریالهای «سقوط یک فرشته» و «وضعیت سفید» و یا در سینما با «اشنوگل» و «بیپولی» میشناسند چند سالی است در راهپیمایی اربعین حسینی شرکت میکند؛
سرزمینی که پیر و جوان، زن و مرد، رنگینپوست و سفیدپوست، قومیتها و ملیتهای مختلف همه و همه به عشق امام حسین(ع) در این مسیر طولانی اما عاشقانه همقدم میشوند. این زائران میآیند و هر طور که میشود و رنج کیلومترها سفر را به جان میخرند تا جذب مغناطیس این راه شوند؛ در این مسیر هنرمندان هم با سایر دوستداران امام حسین(ع) خودشان را به این راهپیمایی عظیم میرسانند.
علی سلیمانی این روزها در سریال «87 متر» کیانوش عیاری به ایفای نقش میپردازد و در حال آماده کردن مقدمات یک نمایش اربعینی است که از بیست و دوم مهرماه روی صحنه میرود، به خبرنگار خبرگزاری تسنیم، گفت: پیادهروی اربعین تجربهای است که خیلی نمیتوان دربارهاش صحبت کرد؛ خیلی درونی و متافیزیکی است؛ همیشه با خودم در این مسیر میگویم "بُعد منزل نبود در سفر روحانی"؛ چون به واقع بعد فاصله نیست. سفر فیزیکی است اما خستگی راه ندارد! سفر درونی است و از خود به امام حسین(ع) و از خود به دیگران این تأثیرگذاری القاء و انتقال پیدا میکند.
وی تأکید کرد: ماجرای راهپیمایی اربعین خیلی بیرونی و خیلی درونی است؛ به این معنی که هرکسی از ظنّ خود شذد یار من و از ظنّ خود بهره ببرد؛ این قدر در این مسیر توشه و بهرهمندی وجود دارد که هرکس به بضاعت درونی و اعتقادیاش برمیدارد.
سلیمانی با اشاره به اینکه از سال 90 هر سال خودم را به راهپیمایی اربعین میرسانم، افزود: از سال 90 هر سال خودم را به کاروان راهپیمایان اربعین حسینی میرسانم؛ سر سریالی هستم که اگر یک فاصله سه چهار روزه اتفاق بیفتد کولهام را برمیدارم تا از قافله راهپیمایان حسینی عقب نمانم.
وی در خصوص نمایش اربعینی که کارگردانی میکند، گفت: این روزها مقدمات کار یک نمایش را برای اربعین حسینی آماده میکنیم که در تالار مهر حوزه هنری روی صحنه برود. این نمایش را خودم کارگردانی میکنم و محسن سلیمانی فارسانی، سهیلا جوادی، صبا سلیمانی، حسین میرزائیان و محمد ادیب هم بازیگران این نمایش هستند.
این بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون در پاسخ به این سوال که چرا آثار نمایشی مناسبی برای ظرفیت عظیم و شکوه بالنده راهپیمایی اربعین حسینی ساخته نشده و نمیشود، تأکید کرد: بزرگترین آسیبشناسی این ماجرا، آن است که آنقدر برای کار اربعین ممیزی میخوریم که نویسنده و کارگردان عطایش را به لقایش میدهند. در این 10، 11 سالی که راه باز شده و در راهپیمایی اربعین شرکت میکنیم یک سریال و فیلم خوب ندیدهایم و نمایش خوبی روی صحنه نرفته است؛ به خاطر همین ممیزیها هرکسی وارد این عرصه نمیشود. خط قرمزها زیادند و بزرگترین آسیبشناسی این است که دست و بال نویسندگان را باز نگه دارید.
وی با اشاره به اینکه هرچه سفر تقدیم تو باد، سفر یعنی سفر حسین ولاغیر به خاطرهای از حضور لائیکها در راهپیمایی اربعین حسینی، خاطرنشان کرد: یک خاطرهای همیشه دارم که تأثیرگذار است؛ سال 92 دومین باری بود که کولهام را برمیداشتم و اربعینی میشدم! شیطنتی کردم برای سایت جهانی «لانگواک- پیادهروی طولانی» پیغامی گذاشتم که هرکسی میخواهد پیادهروی کند به این آدرس بیاید: نجف، خیابان ابراهیمآبادی.
سلیمانی با بیان اینکه نمیدانستیم میآیند و آدرس درست است، اضافه کرد: من روی هوا یک آدرسی دادم اما واقعاً نجف یک خیابان ابراهیمی داشت؛ آنها آمدند یکی از برزیل، فنلاند، فرانسه و... همه لائیک بودند؛ لائیک به معنای بیدینی و نه بیخدایی؛ خدا را قبول دارند ولی دینی را تبلیغ نمیکنند؛ واقعاً باور نمیکردم اما رفتم و دیدم دختر و پسری که به لحاظ ظاهری مقید نیستند اما حالا در میان راهپیمایان اربعین حسینی بودند. خودشان هم از این همه شکوه پیادهروی تعجب کرده بودند و در این موج قرار گرفتند.
وی افزود: 16 نفری بودند؛ 7 خانم و 9 آقا؛ میپرسیدند اینها به کجا میروند؛ من در جواب گفتم به سمت قبر پسر پیامبر میروند. پرسیدند کدام پیامبر و گفتم محمد! باز هم برایشان سوال پیش آمد مگر چند سال است که از دنیا رفته و آنقدر با شکوه به دیدارش میروند؛ گفتم 1400 سال پیش این اتفاق افتاده و پیادهروی میکنیم چون عاشقش هستیم. موجی که با چشم خودشان میدیدند یک نفر گریه میکند یکی نوحهخوانی و یکی هم از مهمانان و پیادهروندگان پذیرایی میکند.
سلیمانی با اشاره به یک سوالی که همه را تکان داد، گفت: یک سوالی پرسیدند که همه را به حالت بغض واداشت؛ یکی از آن خارجیها پرسید: یعنی حسین کیست؟ توضیح دادم این حسین از مکه به کوفه رفت و آن ماجرای عاشورا و غربت و شهادت و ظلم یزید و مابقی ماجرا... ترجمه من یک ساعت و نیم طول کشید و همه این 17 نفر گریه میکردند؛ در حالیکه لائیک بودند و مذهبی نداشتند؛ آنقدر تحت تأثیر قرار گرفتند و به من گفتند تو برو ما اینجا کار داریم و به سمت کربلا رفتند. ما هم با این انگیزه عاشقی و دلدادگی وارد این موج میشویم وامیدواریم امام حسین(ع) قدمهای ما را قبول کند و باید به داد ما برسند؛ زمانیکه دستمان از همهجا کوتاه است.
دیدگاه تان را بنویسید