حمیدرضا سروری
زندگانی دینی و مذهبی مردم دکن در دورۀ دودمان بهمنی(1527-1347م) با حضور صوفیان و خانقاههای آنان گره خورده است. به طور کلی صوفیان در دورۀ بهمنیان چه در پایتخت نخست آنها یعنی شهر گلبرگه و چه در شهر بیدر اصلیترین رکن دین و سیاست و مدار همۀ کارهای سیاسی و اجتماعی به شمار میرفتند(معصومی،1389: 192-172). جایگاه صوفیان درتاریخ هندوستان بسیار حساس است. آنان بودند که در ابتدا اسلام و مردم هند را به یک دگر نزدیک کردند. از راه صوفیان و دیدگاه آنان بود که پیروان اسلام و آیین هندو توانستند دیدگاههای مشترک خود را پیدا کنند. برخی از صوفیان از سدۀ دوازدهم میلادی شروع به مهاجرت به هند کردند. سرشناسترین آنان سلسلههای چشتیه و سهروردیه را ایجاد کردند. سلسلۀ چشتیه در اجمیر، پنجاب، دهلی و اوتارپرادش شروع به فعالیت کرد. سلسلۀ سهروردیه هم در سند و مولتان. از دیگر سلسلههای صوفی در هند میتوان به نقشبندی و قادری هم اشاره کرد، نخستین فرد از سلسلۀ چشتیه که درسال 1165م. دراجمیر ساکن شد خواجه معینالدین حسن چشتی بود. یکی دیگر از صوفیان بسیار معروف خواجه نظام الدین اولیاء است که امیر خسرو دهلوی شاعر پارسی گوی هند از مریدان او بود. مهمترین شاگرد خواجه نظام الدین اولیاء،شیخ نصیرالدین محمود مشهور به چراغ دهلی بود(1355م).در دورۀ خواجه نظامالدین اولیاء و نصیرالدین چراغ دهلی، سلسلۀ چشتیه تا منطقۀ بنگال در شرق هند هم گسترش یافت و با تلاشهای شیخ سراجالدین به شهرگلبرگه رسید و از طریق خواجه محمد بنده نوازگیسودراز(1421م/825 ه)گسترش بیشتری یافت. خواجه محمد بنده نوازگیسودراز در دهلی به دنیا آمد و مدتی هم دردژ دولتآباد زندگی کرد. در آن زمان دولتآباد بخشی از قلمرو سلسلۀ تغلقیان هند بود، خواجه بنده نواز پس از آن به دهلی بازگشت و63 سال از دورۀ زندگی خود را در دهلی سپری نمود. فیروزشاه بهمنی1422-1397م. افرادی را نزد او فرستاد و او را دعوت کرد تا باقی زندگانی را درگلبرگه پایتخت بهمنیها سپری کند. خواجه محمد بنده نوازگیسو دراز هم دعوت فیروزشاه بهمنی را در90 سالگی پذیرفت. آمدن صوفیان از دهلی به فلات دکن طی سدههای چهاردهم و پانزدهم م. باعث ایجاد دگرگونیهای سیاسی و مذهبی در این ناحیه شد و پس از آن بود که دیگر حملۀ خلجیها و تغلقیان به دکن توجیه اخلاقی نداشت، شاهان بهمنی و از جمله فیروزشاه از این موقعیت نهایت استفاده را کردندEaton,2005:33-58)). ورود گیسودراز به گلبرگه با استقبال بینظیر سلطان و مردم مواجه گردید. او به سرعت توانست بر همۀ قشرهای گوناگون مردم تأثیر نهد و آنان را از طبقههای گوناگون به سوی خودش جلب کند. بسیاری از مریدان گیسودراز و نیز طالبان علم از شمال هند و شهرهای گوناگون دکن برای استفاده از علم و دانش او و نیز بهرهگیری از مقام مینوی او راهی گلبرگه شدند. رابطۀ فیروزشاه و گیسودراز در آغاز بسیار خوب و صمیمی بود. پادشاه توجه فراوانی به او داشت و کارهای مهم سیاسی و اجتماعی را با مشورت وی انجام میداد.گیسودراز هم پادشاه را مورد توجه و دعای خیر خویش قرار میداد. اما رابطۀ این دو پس از چندی رو به سردی گرایید. دلیلهای چندی برای این سردی رابطه بیان شده است. فیروزشاه پادشاهی عقلگرا بود و به فلسفه، نجوم و علوم عقلی توجه فراوانی داشت. دربار او محل درگیری و اختلاف دو گروه از دانشمندان یعنی اهل ظاهر و اهل باطن بود. با توجه به اینکه گیسودراز توجه چندانی به علوم عقلی نداشت احتمال میرود اختلاف این دو گروه و دشمنی برخی از دانشمندان عقلگرا مانند میرفضلالله اینجو باعث سردی روابط آن دو شده باشد. دلیل دیگر این اختلاف شهرت و محبوب بودن گیسودراز میان طبقههای گوناگون اجتماعی در دکن بود. برخی از ویژگیهای اخلاقی گیسودراز مانند میهماننوازی، پذیرش مردم از هر طبقه و نژادی در جرگۀ پیروان خویش، زبان گویا و مهارت او در آموزش و آشناییش با چند زبان باعث شده بود مورد توجه بسیاری قرار گیرد. مردم در همان زمان، برخی شکستهای فیروزشاه از سلطان دودمان هندوی ویجایانگر را به دلیل نارضایتی گیسودراز از او میدانستند. این موضوع خود دلیل بر نفوذ فوقالعاده گیسودراز در میان مردم و پشتیبانی افکار عمومی از اوست.
یکی از معروفترین لقبهایی که مردم به گیسودراز دادند لقب بنده نواز است. این لقب به دلیل میهماننوازی گیسودراز و توجهش به حال فقیران و زیردستان و نیز همۀ کسانی بود که به خانقاه او وارد میشدند. محبوبیت او باعث شده بود شهرت و قدرت سلطان و فقیهان دربار وی تحت الشعاع قرار گیرد. فراوانی مردم در خانقاه او که در نزدیکی قصر سلطان قرار داشت به اندازهای بود که فیروزشاه این شلوغی را مانع انجام کارهای دیوانی و درباری دانست و از گیسودراز خواست خانقاهش را به مکانی دیگر منتقل سازد. او حتی پس از مرگ از محبوبیت فراوان در میان مردم برخوردار بود به طوری که برخی از مردم دکن اعتقاد داشتند ثواب زیارت آرامگاه او با زیارت مکه برابر است.گیسودراز با ولیعهدی حسنخان فرزند فیروزشاه مخالفت کرد و او را شایستۀ پادشاهی ندانست. این موضوع مورد توجه برادر فیروزشاه، احمدخان که منصب امیرالامرایی داشت، قرارگرفت. احمدخان نیز پیش از این با گیسودراز رابطهای بسیار صمیمی داشت. در نبرد احمدخان و فیروزشاه برای تصاحب سلطنت، گیسودراز از احمدخان پشتیبانی کرد و او در واقع با یاری و پشتیبانی گیسودراز توانست بر برادر خویش پیروز شود و به قدرت دست یابد. رویگردانی گیسودراز از فیروزشاه یکی از دلیلهایی بود که باعث ناتوانی و سپس شکست او از احمداول شد. در نتیجه، او بیش از پیش مورد توجه احمداول قرار گرفت. سلطان خانقاه بزرگی برای گیسودراز ساخت و برای هزینههای آن اوقاف فراوانی قرار داد. احمداول خود در خانقاه گیسودراز حاضر میشد و گاه صوفیان و مریدان وی را با بخشش و اِنعام خویش مورد نوازش قرار میداد. سند یکی از زمینهایی که احمداول برای تأمین هزینههای خانقاه به گیسودراز واگذار کرد هم اکنون در کتابخانۀ آرامگاه وی درگلبرگه موجود است. درگذشت گیسودراز در سالهای نخست پادشاهی احمداول باعث شد که سلطان برای جبران نبود او با دعوت از خاندان شاه نعمتالله، صوفیانی دیگر را وارد تاریخ سیاسی و اجتماعی دکن سازد.
گیسودراز، علاوه بر رابطهای که با دو سلطان بزرگ بهمنیان، فیروزشاه و احمداول داشت، با اقدامهای علمی و تألیفهای خویش نیز با تربیت مریدان و گسیل داشتن خلفای فراوان به شهرهای گوناگون و نیز گسترش فعالیت خانقاهها در سراسر دکن رونق و سازمانی تازه به سلسلۀ چشتیه بخشید. او درگلبرگه و نیز سایر شهرهای دکن چهل و دو خلیفه برای خویش برگزید که هریک به نوبۀ خویش مشغول آموزش و تبلیغ عقیدههای چشتیه بود. دو فرزند او سید اکبر حسینی مؤلف کتاب تبصرۀ اصطلاحات الصوفیه و سید اصغر حسینی، شاه راجا، خواجه احمد دبیر، مولانا علاء الدین گوآلیاری، شیخ صدرالدین خواندمیری، سید کمالالدین غزنوی، قاضی اسحاق و شیخ علاءالدین انصاری از جمله سرشناسترین خلفای او بودند که نقش مهمی در اشاعۀ تعلیمهای چشتیه در دکن ایفا کردند. در واقع، گیسودراز را باید پرکارترین و مؤثرترین صوفی چشتیه در دکن به حساب آورد. او با تألیفات فراوان خویش باعث آشنایی دکن با فرهنگ و علوم مربوط به تصوف، آنگونه که در ایران و سایر سرزمینهای اسلامی رواج داشت، شد و تعلیمهای صوفیه به ویژه فرقۀ چشتیه از راه او وارد این منطقه از جهان اسلام شد. تألیف برخی آثار به زبان دکنی(اردوی قدیم) که زبان عامۀ مردم دکن در آن دوره بود، نیز پذیرش هندوها در خانقاه خویش و برگزاری جلسههای بحث و مناظره با آنان دربارۀ موضوعهای دینی و مذهبی، باعث رابطۀ هرچه بیشتر دو فرهنگ اسلامی و هندو در این دوره شد. هرچند درگذشت گیسودراز و سپس انتقال پایتخت به بیدر در فعالیتهای منظم چشتیه خلل به وجود آورد، اما گیسودراز دارای فرزندان و نوادگان و نیز مریدان زیادی بود که پس از او درگلبرگه و بیدر و نیز برخی از شهرهای دکن فعال بودند و مورد توجه و احترام سلطانهای بهمنی و نیز مردم قرار داشتند. برخی از نوادگان او از جمله سیدشاه سفیراالله برخلاف سنت خانوادگی خویش و با وجود توصیۀ گیسودراز وارد دستگاه اداری بهمنیان شدند (معصومی،1389: 185-181).
آرامگاه خواجه محمد بنده نواز گیسودراز امروز نیز مورد توجه و احترام مردم دکن به ویژه مسلمانان است و البته هندوهای زیادی را هم میتوان دید که هنوز به آرامگاه وی میآیند و به او احترام میگذارند. کنار آرامگاه وی پر از مغازههای شیرینی فروشیست و مردم با خرید شیرینی، حلوا و نارگیل مطابق با سنتهای بومی منطقه به نذر و خیرات میپردازند. آرامگاه خواجه محمد بنده نوازگیسودراز از نظر ساختار معماری و تاقنماهای بیرون بنا تا اندازهای شبیه آرامگاه فیروزشاه بهمنیست و جالب این که در نمای ورودی آن این بیت شعر زیبا به پارسی توجه آدمی را به شدت به سوی خود جلب میکند: زفرق تا به قدم هرکجا که مینگرم- کرشمه دامن دل میکشد که جا اینجاست. این شعر روی نقشمایههای زینتی ورودی آرامگاه نوشته شده است. نکتۀ عجیب این که زنان از ورود به فضای درونی آرامگاه خواجه بندهنواز و برخی از فرزندان او محرومند و تنها میتوانند از دم دروازۀ ورودی به او ادای احترام کنند! البته این موضوع تنها در اینجا دیده نمیشود بلکه در دیگر آرامگاههای صوفیان مسلمان در هند هم وضع این گونه است! نقشمایه معروف دورۀ ساسانی که در بناهای بهمنی به کار رفته در این جا هم خودنمایی میکند. تاقنمای درون حیاط آرامگاه و برخی دیگر از بناهای موجود در آرامگاه طی دورههای بعد و از جمله دورۀ عادلشاهیان به مجموعه افزوده شده است. روی تاقنمای این بخش نقش دو شیر روی یک فیل به شکل قرینه کار شده است. در بخشی از فضای درونی آرامگاه نیز نقاشیهای اسلیمی و گیاهی به چشم میخورد و در چند مورد نیز شکل خود آرامگاه تصویر شده است. در بخشی از آرامگاه چند بیت شعر در وصف خواجه بنده نواز سروده شده است که در نوع خود بسیار جالب توجه است.
انا لله و انا الیه راجعون
آن عاشق اله – مقبول بارگاه
آن معرفت پناه – فیضان دستگاه
چشم و چراغ چشت- سلطان خانقاه
مهتاب کر و فر- خورشید عز و جاه
پیشانیش فراخ- روشن چو مهر و ماه
طبعش فروغ بزم- روانش چراغ راه
گلبرگۀ شریف- بر شأن او گواه
گیسودراز بود- خوش قلب و خوش نگاه
زین عرصۀ حیات- رحلت نمود آه
گفتا دلم نفیس- سال وصال شاه
شاه حسین خیر- بنده نوازی آه
همه عاقبت به خیر- گفتا دل تباه
...نفیس الحسینی بنده نوازی(لاهور)
ابیات بلند دیگری در وصف خواجه بنده نواز و به پارسی و البته اردو روی سنگهای مرمر نوشته شده است. در یکی دو مورد این ابیات در دورۀ فرمانروایی دودمان آصفجاهی یا نظام حیدرآباد نوشته شده است. به جز آرامگاه خواجه محمد بنده نواز چند آرامگاه دیگر در مجموعه وجود دارد که از آن فرزندان، نوادگان و منسوبان به وی است.
منابع
Eaton,Richard.M.2005.A Social History of the Deccan ,1300-1761,The New Cambridge History of India I:8,Cambridge University Press,pp.33-58.
معصومی،محسن.1389.فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی دکن در دورۀ بهمنیان،تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.صص185-181.
ای بابا تو رو خدا اونجا رو دیگه خراب نکنید واسه یه تیکه نون مردم رو به جون هم نندازین
اون طرفه پل نیاز
بن بست راز....
پرنده بنده نواز