55آنلاین-در سال های اخیر و ماه های اخیر، معمولاً قیمت برخی کالاها به صورت مقطعی و جهشی، افزایش پیدا می کند و نگرانی هایی را بین خانوارهایی ایرانی ایجاد می کند و هر چقدر این کالاها، جزو کالاها و اقلام اساسی باشند، این نگرانی ها تشدید می شود.
در دوره یک ساله اخیر، قیمت اقلامی همچون گوجه فرنگی، حبوبات و تخم مرغ و مرغ به شدت افزایش یافته و این افزایش ها افزایش های جهشی و شدید بوده و نه افزایش در حد چند درصد و با شیب ملایم. از جمله این که در نیمه دوم سال 1398، قیمت گوجه فرنگی، چند برابر شد و از قیمت آن کمتر از حدود 5 هزار تومان به حدود 15 هزار تومان رسید و بعداً مقداری از این افزایش جهشی قیمت، کاسته شد.
افزایش قیمت یک محصول در حد 100 درصد و بیش از آن، قدرت خانوارهای ایرانی و مخصوصاً اقشار کم درآمد را هدف قرار می دهد. یک بحث این است که چه تدابیری می توان اندیشید که محصولی همچون گوجه فرنگی و تخم مرغ و مرغ با قیمت مناسب به دست خانوارها برسد، اما یک بحث هم این است که وقتی قیمت چنین محصولی رشد قیمتی بیش از 100 درصد دارد، چرا خانوارها با اصرار و ولع، اقدام به خرید می کنند.
در این خصوص «55 آنلاین» به منظور بررسی رفتار جامعه ایرانی نسبت به خرید محصولات شدیداً گران شده، با دکتر حبیب آقابخشی، گفت و گو کرده و در این گفت و گو سعی شده تحلیلی جامعه شناختی ارائه شود.
حبیب آقابخشی، در سال های قبل از انقلاب، تحصیلات دکترای جامعه شناسی را در هند نیمه تمام گذاشته و بعدها دکترای جامعه شناسی خود را از واحد علوم و تحقیقات دانشکاه آزاد اسلامی اخذ کرد و دوره فلوشیب آسیب شناسی اجتماعی را در سال 1372 و در دانشگاه دوبلین گذرانده است. گفت و گوی «55 آنلاین» با این جامعه شناس و استاد دانشگاه را می خوانید.
*****
*در یک سال گذشته، شاهد بودیم همزمان با حوادث مربوط به افزایش قیمت بنزین، به طور مشخص قیمت گوجه فرنگی یک جهش داشت و قیمت یک کیلوی آن تا نزدیک 15 هزار تومان پیش رفت و بعداً کاهش پیدا کرد. در هفته های اخیر هم، قیمت تخم مرغ و مرغ همین سرنوشت را پیدا کرده اند.
بعد از این که قیمت اقلامی و محصولاتی مثل گوجه فرنگی و تخم مرغ از اوج برمی گردد و یک مقدار کاهشی شده و هنوز با قیمت اولیه فاصله زیادی دارد، باز مشتری هایی دارد و مردم اصرار دارند که با همین قیمت هم بخرند به جای این که نخرند تا قیمت پایین بیاید.
-خود من در همان سال گذشته، گوجه فرنگی با قیمت 11 هزار تومان خریدم. من هم رطب خورده هستم.
*می خواهیم آسیب شناسی شود که چرا وقتی چنین فضایی شکل می گیرد مردم با خرید خودشان باعث می شوند تقاضا برای محصول گران شده ایجاد شود و یک کالا و محصول با چند برابر قیمت به بازار بیاید و خیلی وقت می برد که قیمت آن محصول به همان قیمت اولیه برگردد؟
-من این پدیده را می توانم در دو سطح یعنی سطح فردی و ویژگی های فردی مردم ایران و سطح ساختار جامعه که به حکومت ایران مربوط می شود، تحلیل کنم. ایرانی ها، این ویژگی را دارند و از سال های پیش این موضوع را تجربه کرده اند و تجربه شان به عنوان واقعیت، برای خودشان تلقی می شود.
من به یاد دارم حدود سی سال پیش، رئیس جمهور وقت گفت مرغ نخرید قیمت مرغ در حد 95 تومان است. همان موقع، من احساس می کردم منظور دولت این است که می خواهد قیمت مرغ را گران کند.
وقتی که گفته شد مردم مرغ گران نخرید ما داریم آن را ارزان می کنیم، من به برخی خانواده ها که تنگدست بودند گفتم شما یک یا دو تا مرغ بخرید. گفتند نه گفته اند قیمت مرغ ارزان می شود. من گفتم این طور فکر نمی کنم که قیمت مرغ کاهش پیدا کند.
*آن افزایش قیمت مرغ در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی بوده؟
-دقیقاً. البته پیش از انقلاب، قیمت مرغ 15 تومان بود.
*این که رئیس جمهور وقت به مردم توصیه کرده که مرغ گران نخرند مرغ ارزان می شود، آیا به این دلیل بوده که مردم نگران نشوند و به کمبود احتمالی دامن نزنند؟
-اگر منظورشان این بود، باید قول شان را عملی می کردند. قول شان را عملی می کردند یعنی این که چیزی را که گفته بودند باید انجام می دادند، اما تحقق این قول ها رخ نمی داد و مردم با دو چشم سرشان و با خِرد و عقل شان می دیدند هر دفعه که می گفتند این اتفاق می افتد، درست برعکس آن اتفاق می افتاد.
بنابراین، تجربه مردم و شهروندان ما، از نگاه و برخورد دو جانبه دولت که ما ارزان می کنیم اما در عمل گران می شود و گران می کنند، این است که جامعه به واقعیت پی می بَرد. این پدیده، جزو واقعیت هایی می شود که ما در جامعه متوجه آن می شویم.
در مورد سطح کلان جامعه یا سطح ساختار جامعه، بحث ما درباره مسئولان و مدیران ارشد جامعه از جمله رئیس جمهور تا سطح مدیران مرتبط با خط مشی های کلان جامعه است. من اعتقاد دارم که بنا به دلایل مختلف، مردم ایران کاملاً دریافته اند نباید به مسئولان اعتماد کرد.
یعنی به عبارتی، سرمایه اجتماعی بین سطح خُرد که مربوط به شهروندان می شود و سطح کلان یا حاکمان، فروریخته است. منظور من از سرمایه اجتماعی، بحث های مربوط به اعتماد و بی اعتمادی است. بی اعتمادی یعنی این که وقتی سرمایه اجتماعی فرو می ریزد من به عنوان شهروند، می گویم نباید به سخنان مسئولان اعتماد کنم.
*سرمایه اجتماعی مولفه های مختلفی دارد از جمله اعتماد و اعتماد بین مردم و دولت. وقتی سرمایه اجتماعی، این طور آسیب ببیند تبعات این وضع چه هست یعنی توسعه کشور و رشد اقتصادی کشور چه لطمه ای می خورد؟
-اول این که شهروندان، در اثر فروریختن اعتماد بین مردم و دولت، دچار بی تفاوتی می شوند. این بی تفاوتی، حتی در سطح گروه های اجتماعی، آثار منفی خودش را نشان می دهد.
برای مثال، اگر واقعاً من بتوانم برای توسعه جامعه خودم، سرمایه گذاری کنم این کار را انجام نمی دهم. به دلیل این که می دانم فردا چیزی را از دست می دهم. کافی است برای درک این موضوع، به وضعیت بانک ها نگاه کنید.
این اتفاقات، خیلی به توضیح زیادی نیاز ندارد. آفت هایی که وجود دارد باعث می شود جلوی توسعه کشور گرفته شود و میزان تولید کاهش پیدا کند. در زمانی که تولید، کاهش پیدا می کند دو اتفاق رخ می دهد.
یک اتفاق این است که مردم در ورطه فقر فرو می روند. چون تا تولید بالا نرود، ما نمی توانیم محصولاتی مثل گوجه فرنگی را با همان قیمتی که قبلاً تولید می شد، تولید کنیم. به دلیل این که کمترین میزان تولید را داریم.
تولید کننده می گوید دیگر تولید نمی کند و مثلا به کار پُر سود دلالی و خرید و فروش ارز روی می آورد. بنابراین، آفت فروریختن سرمایه اجتماعی، این است که توسعه موزون و اقتصاد، به شدت دچار رکود می شود.
من معتقدم حاکمان ما امروز باید به خودشان بیایند و راه هایی را که تا امروز رفته اند باید مورد بازنگری قرار بدهند. دوم این که باید نقد پذیر باشند. به بیان دیگر، باید در اتاق فکرشان، فقط آدم های طرفدار خودشان ننشانند.
اگر فرضاً من به عنوان حاکم، انتقاد پذیر نباشم آفت این وضع، همان فروریختن سرمایه اجتماعی و همچنین ایجاد جو بسیار خشم آگین نسبت به فعالیت هایی که صورت می گیرد و بی اعتمادی کامل است یعنی هر سخنی که شنیده می شود، ما به عنوان شهروند در سطوح میانه و فردی، می گوییم ممکن است برعکس این سخن، درست باشد.
*اشاره کردید که خودتان هم از این محصولات گران شده خریده اید. شما تحلیلگر و جامعه شناس هستید و در بُعد شخصی هم نیازهای روزمره دارید. چه خودتان و چه دیگران، چطور این محصولی که چند برابر شده را می خرید و می خرند و این خرید به نوعی باعث می شود دارنده محصول عملاً تشویق شود که محصولش را با همان قیمت بالاتر بفروشد؟
-اتفاق کاملاً خارق العاده ای افتاده است. وقتی که شما به عنوان مدیر اجرایی کلان کشور یا در سطوح بالاتر هستید پنج شنبه شب یا شب جمعه، بدون این که افراد جامعه را شهروند بدانید خودتان تصمیم می گیرید و آن کار را انجام می دهید، بدیهی است که من به شما اعتماد نمی کنم.
من فکر می کنم سطح تولید پایین آمده است و کسی دست به تولید نمی زند. البته منظور من از تولید، فقط تولید گوجه فرنگی و محصولات کشاورزی و صنعتی نیست. برای مثال، سطح تولید علمی من هم، به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه در رشته آسیب شناسی اجتماعی، به شدت پایین می آید و چیزی را که به دانشجویان منتقل می کنم سطح پایین است.
دانشجو در کلاس درس، کاملاً بی تفاوت است. یعنی بی اعتمادی به همه جا گسترش پیدا می کند. در حالی که در یک جامعه سالم، مردم به طور کامل به حساب می آیند، اما هیچ به حساب آمدن، آفت هایی را برای خود مسئولان کلان هم دارد.
*مردم که با این وضعیت اقتصادی کنونی دست و پنجه نرم می کنند آیا باید به این گرانی دامن بزنند و حتماً ضرورت دارد این محصول چند برابر گران شده را خریداری کنند؟
-موقعی مردم دست به خرید نمی زنند که حاکمان، اعتماد سازی کنند و در جامعه، کاری کنند که مردم به آنها اعتماد پیدا کنند. در آن حالت، وقتی به ما به عنوان یک شهروند می گویند فلان خودرو، کیفیت ندارد و نخرید، ما صبر می کنیم انبارهای آن شرکت پُر شود تا قیمت را پایین بیاورد یا گوجه فرنگی از بین برود تا به قیمت واقعی به دست شهروندان برسد.
تا زمانی در جامعه ما، مسئولان کلان حکومتی، دوباره این اعتماد را مثل سال 1357 ایجاد نکنند راهی وجود ندارد برای این که شهروندان، رفتار عادی و سالم داشته باشند.
*در سال های اخیر افزایش چند برابری قیمت برخی محصولات و اجناس اتفاق افتاده است و همچنین افزایش شدید و ناگهانی قیمت خودرو را هم داشته ایم. برخی چهره ها مثل آقای علی کریمی، فوتبالیست معروف سابق که در جامعه محبوبیت دارند، در شبکه های اجتماعی اعلام کردند که مردم خرید خودرو را تحریم کنند تا قیمت پایین بیاید.
برخلاف این نوع کمپین ها، قیمت خودرو به قیمت های چند سال برنگشت و الان خودرویی مثل پراید چند برابر سال هیا قبل شده. آیا این چهره ها و شخصیت های ایرانی، در عمل شناخت دقیقی از رفتار مردم ندارند؟
-آفت این وضع، این است که بی تفاوتی حاکم می شود و درد این است. برای مثال، من به افرادی مثل آقای علی کریمی، آقای علی دایی و آقای زیباکلام، باور دارم و می دانم پاکدست هستند، اما در فضای بی اعتمادی، نسبت به سخنان این افراد، بی تفاوت می شوم و به زندگی خودم می چسبم.
یک راه وجود دارد و ممکن است راه های دیگری هم باشد. راه کوتاه مدت این است که در رسانه ها، دروغ گفته نشود ولی الان خیلی دروغ گفته می شود. آفت دروغ این است که فرضاً وقتی من بی تفاوت شوم، دیگر به صحبت های علی کریمی و علی دایی توجه نمی کنم.
اخلاق، یک چیز است و قانون و مقررات یک چیز دیگر. قانون و مقررات، حداقل اخلاق است یعنی حداقل اخلاق، مقررات است. متاسفانه شهروند ما حاضر نیست به هیچ مقرراتی، پایبندی داشته باشد.
*در کشورهای دیگر از جمله کشورهای توسعه یافته، آیا مطالعه و بررسی خاصی انجام داده اید که مردم در چنین مواردی چطور رفتار می کنند؟
-من یک مورد عینی در سال 1354 که در هندوستان حضور داشتم، دیده ام و آن را توضیح می دهم و البته درود می فرستم به جامعه دموکراتیک هند. من چند سال در کشور هند بودم. یک روز صبح رفتم شیر بخرم و مثلا دیدم یک ریال به قیمت هر بطری شیر اضافه شده.
مردم یکی، یکی می آمدند و می پرسیدند. فروشنده قیمت را می گفت اما مردم نمی خریدند. فروشنده به من گفت که فرد جلوی شما، موضوع افزایش قیمت را به شما گفت ولی من به فروشنده گفتم که من می خواهم از زبان خودتان بشنوم. فروشنده گفت اینقدر به قیمت شیر اضافه شده. بعد من به فروشنده گفتم که نمی خواهم.
چون در آنجا افراد جامعه، شهروند به حساب می آیند، قضیه فرق می کند. به هر حال، من برای همه مردم ایران، آرزوی سلامت و سرفرازی می کنم. امیدوارم آرامش دلپذیری بر جامعه ما حاکم شود.
دیدگاه تان را بنویسید