مافیای زباله
کامیل احمدی، پژوهشگر اجتماعی، در گفتوگو با «شرق» درباره کار کودکان مطرح کرد
شهرزاد همتی: این حقیقت است که در اقتصاد جهان، از کودکان سوءاستفاده میشود. این سوءاستفاده در سطح خرد و کلان وجود دارد. چه در بنگاهها و کارگاههای کوچک اقتصادی که روزانه با آن سروکار داریم و چه در کارخانههای بزرگ بخشی از نیروی کار را کودکان تشکیل میدهند. روزانه بسیاری از ما با این کودکان سروکار داریم. اغلب زبالهگردها و پیک بسیاری از سوپرمارکتها و میوهفروشیها کودکان مهاجر هستند. به نظر میرسد انجمنهای حقوق کودک در سالهای گذشته تلاش کردهاند حداقل بخشی از کودکان کار را زیر پر و بال خودشان بگیرند. اما اینکه چقدر موفق بودهاند جای سؤال دارد. به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودکان، کامیل احمدی پژوهشگر اجتماعی به سؤالات ما درباره کودکان کار پاسخ داد. مشروح این گفتوگو بیشتر به بخشی از کار کودکان میپردازد که از نظرها پنهان بوده؛ کارهای زیرزمینی که کودکان طعمه اصلی آن هستند.
آمار مشخصی از کار کودکان در ایران دارید؟ با تفکیک مثلا زبالهگردی یا زیرزمینی و... .
دادن آمار دقیق درخصوص کودکان کار بسیار مشکلی است. سعی شده است آماری از طرف فعالان این حوزه یا دولت و موافقان حوزه کار کودک ارائه شود، ولی به چند دلیل تا به حال این کار انجام نشده. یکی اینکه آمار رسمی حاکی از این است که حدود دو میلیون کودک کار میکنند و در آمار غیررسمی حدود چهار تا پنج میلیون هم قلمداد میشود. اما هیچکدام از اینها به شکل مستقل یا توسط پژوهش جامع آماری مورد تأیید قرار نگرفته. متأسفانه پژوهشی در این خصوص انجام نشده و از لحاظ آماری اطلاع دقیقی از تمام استانها و مراکز جمعیتی در ایران نداریم. دلیل دوم این است که درباره اینکه کودکان کار چه دستهای از کودکان هستند اختلاف نظر وجود دارد. یکی از اختلافات عمده این است که آیا کودکی که در خانه کار کرده و به امرار معاش خانواده کمک میکند، جزء کودکان کار است؟ آیا کودکانی که در مزارع کشاورزی، صنعت دامداری و کارگاههای خانگی و فرشبافی مشغول کار هستند، کودکان کار هستند یا خیر. به خاطر نوع نگاه متفاوتی که در این حوزه هست، به سختی میشود آمار دقیقی از کودکان کار یا تفکیک آنها ارائه کرد. درخصوص زبالهگردی موضوع فرق میکند. پژوهشی سال گذشته درخصوص زبالهگردی در تهران انجام شد به اسم «یغمای کودکی» که من افتخار هماهنگی مدیر و پژوهش را بر عهده داشتم. 24 منطقه تهران را پوشش دادیم و 12 منطقه تهران را کاملا با مصاحبهها مطالعه کردیم و 12 منطقه دیگر هم اسکن شد. طبق فرمولهای رایج علمی- پژوهشی دریافتیم بالغ بر 14 هزار زبالهگرد در تهران فعالیت میکنند و از این تعداد چهارهزارو 600 نفر یعنی یکسومشان کودکان زیر 18 سال هستند. از طرفی اختلاف نظر هم در مورد سن کودکی وجود دارد که کودک پایینتر یا بالاتر از 18 سال است، در کل دو هزار زبالهگرد قراردادی توسط شهرداریها برای جمعآوری و تفکیک زباله داریم و 14 هزار زبالهگرد غیرقانونی هستند که عمدتا از کشور افغانستان و ولایت هرات به ایران میآیند و به شکل سیستماتیک و سازمانیافته وارد چرخه زبالهگردی شدهاند.
آیا روی آسیبهای ناشی از کار کودکان پژوهشی کردهاید و میتوانید بخشی از آسیبها را برایمان بگویید؟
در کل کار کودکان اثر بسیار منفی و وسیعی بر روح، روان و جسم کودکان ایجاد میکند. جدا از اینکه فرصتهای تحصیلی و شغلی مناسب را در آینده از اینها میگیرد؛ مهمترین اصل این است که کرامت انسانی و حقوق اولیه کودکان را از آنها سلب میکند. هر گونه کار کودکی در انواع بدترین اشکال کار کودک به حساب آورده شده است؛ از قبیل کار در فضاهای عمومی مثل دستفروشی یا کار در چهارراهها و خیابانها که به شکل زنجیرهای و مافیایی توسط گروههای مختلف کودکان را استثمار میکنند، بیشترین آسیب را به کودکان وارد میکنند. کودکانی که در کار زبالهگردی هستند نیز آسیبهای متعددی مانند دیگر گروههای بدترین اشکال کار کودک میبینند اما بدتر این است که جسم و سلامت کودکان به خاطر نزدیکی با زبالهها و آلودهبودنشان در خطر است و مخصوصا اخیرا که اکثر زبالههای خانگی آلوده به ویروس کرونا و دستکشها و ماسکهای بهجامانده از مصرف روزانه شهروندان هستند. شکل دیگری از کار کودک که بدترین شکل کار کودک نام گرفته و از دیرباز مورد توجه فعالان حوزه کار کودک بوده است، کار در کارگاههای زیرزمینی است؛ یعنی کودکانی که کمترین تماس را با فضای عمومی دارند، کمتر دیده میشوند و در فضایی بسیار پنهان کار میکنند و نوع و شیوه کارشان متناسب با روحیه، سن و جسمشان نیست. کار در این کارگاهها به شدت مکانیزه، سیستماتیک و فرسایشی است و این کودکان کمترین تماس را با فضای بیرون در فضاهای بسیار بسته، آلوده، نمناک و تاریک دارند و بیبشترین آسیب را میبینند و کمترین حمایت را از جامعه یا فضای عمومی میبیند چون ممکن است کودک کاری که در محل دستفروشی و زبالهگردی مورد تعرض و خشونت قرار بگیرد، جامعه یا شهروندان حساسیت نشان دهند و برخورد کنند و این واکنش باعث میشود کودکان مورد خشونت قرار نگیرند اما این در مورد کودکان زیرزمینی متأسفانه صدق نمیکند و در فضای بسته امکان هرگونه رفتار نامناسبی با این کودکان وجود دارد.
اینکه از مافیای کار کودکان صحبت میشود درست است؟ این مافیا دقیقا چیست و چه هدفی را دنبال میکند؟
بعد از انقلاب صنعتی در دنیا گمانهزنیهایی درباره وجود مافیای کار کودکان شکل گرفت؛ بیشتر در جامعه توسعهیافته و جامعه غربی که خیلی از انسانها را وارد چرخه کار سیستماتیک و کارخانهای کردند و بعد از اینکه زنان هم وارد این چرخه شدند و در اوج کار صنعتی در این حوزه نیروی انسانی کم آوردند و متأسفانه کودکان هم به این چرخه بهصورت سیستماتیک وارد شدند. از آن زمان مافیای کار کودک همیشه مورد بحث بوده که شکلهای متفاوتی از مافیا وجود دارد که کودکان را استثمار میکند و به شکل گروهی و سازمانیافته از کودکان در بخشهای مختلف کار استفاده میشود. مثلا از دیرباز همیشه این اتهام وجود داشته که گروههای مخوفی هستند که کودکان را وارد چرخه سوءاستفادههای جنسی میکنند و آنها در بیزینسهای مختلف و بازار فشن و پوشاک و آرایش استثمار میشوند. اما پرآسیبترین شکلهای کار کودک دستههایی هستند که امروزه متأسفانه در فضای عمومی هم شاهد حضور کودکان در گروههای بزرگ و عظیم هستیم مثلا کودکانی که وارد چرخه دستفروشی، تکدیگری و حوزههایی از فضای عمومی شده و میشوند و این کودکان از خانوادههایی که سوءمصرف مواد مخدر دارند یا به خاطر فقر و کمسوادی یا دستههای خاصی از گروههایی هستند که کودکانشان را به شکلی اجاره میدهند و خانوادهها فرزندان را مجبور به کارهایی از این دست میکنند که جدای از حقوق اولیه کودکان، این کودکان مرتب مورد تحقیر قرار میگیرند و بهخاطر معصومیتی که کودک در فضای عمومی از نگاه شهروندان دارد، مورد دلسوزی شهروندان قرار میگیرد و کمک مالی میشود. در حقیقت کمک مالی که ما به این کودکان میکنیم مشوق بیشتر خانوادهها و باندهای مافیایی است که بیشتر و بیشتر کودکان را به این فضای پرسود تکدیگری وارد میکنند. دستههایی از مافیای کار کودک بروز و نمود دارد و مشاهده میشود که در منطقه وجود دارند و اینها گروههای کودکان غیرقانونیای هستند که مثلا به کشورها قاچاق میشوند. شاهد دستههایی از کودکان هستیم که مهاجران غیرقانونیاند که هماکنون در ایران هستند و گاهی حتی ممکن است فارسی بلد نباشند و مشخص است که از جای دیگر آورده شدهاند که حتی خانوادههایشان همراهشان نیستند. اینها میان خودشان قراردادهایی دارند که در ازای هر کودک مبلغی پرداخت شود، ساعت کار بسیار طولانیای دارند و صاحبکاران اینها را به شکل سازمانیافته در جاهای مشخصی پیاده کرده و دوباره در ساعت مشخصی سوار میکنند و از بچهها انتظار میرود در طول روز با اندکی تفاوت میزان مشخصی درآمد داشته باشند، در غیر این صورت، با آنها برخورد میشود. درخصوص کار کودک و مافیا، صحبتهای زیادی هست. هماکنون درباره زبالهگردی این گمانهزنی هست که آیا مافیایی وجود دارد که سیستم عظیم زبالهگردی را با گردش مالی دو تا سه هزار میلیارد تومان در سال میچرخاند. اما در حقیقت فکر نمیکنم به آن شکل خیلی یکدست مثلا در حوزه زبالهگردی مافیا وجود داشته باشد. زدوبندهای قراردادی وجود دارد که از پیمانکار برای شهرداریها یا چانهزنی برای قراردادها و گرفتن شرایط بهتر انجام میشود یا زبالهگردهای غیرقانونی که زیر 18 سال هستند و از این تخلفات چشمپوشی میشود و مشخص است که رانتی وجود دارد اما اینکه از مافیای عظیم و درهمتنیده صحبت شود اثباتش سخت است.
زمان کودکی ما کار کودک در تابستان و تعطیلات فضیلت بود، الان کلا مدل فرهنگی نگاه به کودکان تغییر کرده است. چقدر استفاده کودکان در کار به فرهنگ برمیگردد؟
از دیرباز همیشه رایج بوده که کودکان از سنین کم به همراه والدینشان در جوامع روستایی و شهرستانهای کوچک کار کردهاند و وارد کارهای خانگی و کشاورزی شدهاند. معمولا در خانوادهها رایج بوده که دار قالی برپا بوده و دخترها قالی بافته و پسرها با پدر در کارهای خارج از خانه همراه میشدند. بشخصه به یاد دارم بیشتر تابستانها یا با پدرم سر کار بودم یا دستفروشی میکردم و در کارهای کشاورزی کمک میکردم و خاطرات بسیار خوبی از کارهای فصلی دارم که جدا از مهارتهایی که در این حیطه آموختم و آموختیم، نگاه جامعتری را در کنار مدرسه و زندگی در اجتماع به دست آوردم و همنسلان من هم این تجارب را داشتند. کار ما با کار کودکان درحالحاضر تفاوت دارد. کار کودک زمانی است که به شکل سیستماتیک و مکانیزهشده کودکان مجبور به کارکردن در ساعات طولانی باشند و بدتر اینکه کودکان مورد استفاده و استثمار دیگری قرار بگیرند. همیشه این اختلاف نظر هست که کار کودک در حیطه خانواده و کمک به امرار معاش کار کودک به حساب میآید یا نه. سازمان جهانی کار INO و حتی سازمان وزارت کار ایران، کار را برای کودکان از سنی به بالا طی شرایطی مجاز دانسته است. مثلا نوجوان 15 سال به بالا در شرایطی که کار شبانه نباشد، کار یدی و سخت نباشد، امتیازات کار قانونی نیمهوقت را داشته باشد و بیمه داشته باشد، مجاز است؛ یعنی حتی در آن چارچوب هم کارهای غیررسمی را میتوان به کارهای رسمی تبدیل کرد و خیلی از حمایتهای قانونی را که در شکلهایی از کار کودک وجود ندارد، از شکل غیررسمی وارد کار رسمی کرد و خیلی از این آسیبها را مورد نظارت قرار داد. زمانی که در حیطه پژوهش به خانوادهها میگویید کار کودک به آنها آسیب میزند، واقعا از لحاظ فرهنگی موردقبولشان نیست و فکر میکنند کودکان باید کار کنند که ورزیده شوند و دختران بتوانند بعد از ازدواج خانوادهشان را اداره کنند. این نگاه سنتی باعث میشود نوعی چراغ سبز نشاندادن به خانوادهها برای واردکردن کودکان به چرخه کودکان باشد. البته در کارهای خانگی هم موارد متعددی میبینید که کودکان مورد آزار و خشونت والدینشان هستند و در این چارچوب کار خانگی، اگر با جزئیات دقت کنید، کودکان هیچکدام از امتیازات کارگر را ندارند، چون در چارچوب خانه کار میکنند و چون برای کمک به امرار معاش است این وظیفه به عهده کودک است و کودک نهتنها درآمدی کسب نمیکند، بلکه هیچیک از امتیازات قانونی را هم ندارد و چهبسا مورد اذیت و کارکشی غیرمعمول در ساعات طولانی از طرف والدین یا کارگاههای خانگی توسط دیگر کارگران قرار میگیرد و قطعا دایره نظارت دستگاههای قانونی و حکومتی وزارت کار نسبت به این گروه از کودکان محدود است. زیرا در چارچوب خانواده و جامعه روستایی انجام میشود و نمیشود بر اینها نظارت کرد و هرگونه اعتراض و شکایت هم راه به جایی نمیبرد چون رابطه فرزندی و خویشاوندی کاملا این کار را توجیه میکند و قانونگذار نمیتواند دخالت چندانی در این زمینه داشته باشد.
در کارهای زیرزمینی چقدر کودکان قربانی تجاوز جنسی میشوند؟
سوءاستفاده جنسی از کودکان موضوعی است که گاهی در گزارشها میشنویم اما واقعا پژوهشی مختص به این موضوع انجام نشده و تا زمانی که چنین پژوهشی به شکل دقیق این اتفاق را بررسی نکند، میتوانیم به گزارشهای خبری و شکایتها اکتفا کنیم
اما کودکانی که در کارگاههای زیرزمینی کار میکنند از آنجا که خودبهخود ماهیت پنهانی دارد این شائبه را ایجاد میکند که در این فضا امکان سوءاستفاده جنسی محتملتر است تا فضاهای دیگر؛ مثلا در کارگاههای زیر زمینی که واقعا در زیر زمین کار میکنند، به اقتضای بازار این کارگاهها ایجاد میشوند؛ مثلا در تهران و حوالی بازار تهران یا در حومه شهر تهران، ورامین، ری و کرج به شکل قارچگونهای کارگاه زیرزمینی بروز میکند و به اقتضای بازار جنس تولید کرده و خط تولید ایجاد میکنند و به همین سرعت ناپدید میشوند، چون اینها کارگاههای موقتی هستند که بهدلیل ماهیت پنهان و ترس از نظارت مدام مکانشان را تغییر میدهند و نوع کارشان در گردش و موبایلی است. جدای از اینکه هیچکدام از قاعدههای قانونی کار را رعایت نمیکنند، اگر به کودکان هم تعرض شود، صدایشان به جایی نمیرسد، چون محیط بسته و کوچک است و در این فضا اگر نیت بر سوءاستفاده یا اعمال زور و خشونت باشد، این فضا مناسبتر است تا کودک کاری که سر چهارراه دستفروشی یا در خیابان زبالهگردی میکند. این کودکان متأسفانه گاهی با خشونت کلامی شهروندان مواجه هستند؛ اما اگر این خشونتها به تعرض جنسی برسد، خوشبختانه شهروندان واکنش نشان میدهند و معمولا این اتفاق غیرممکن است. اگرچه درباره زبالهگردها این شائبه وجود دارد که کودکان با همراهان مجرد یا فامیل درجه یک در گاراژها یا کورههای آجرپزی اسکان دارند و آیا به آنها تعرض میشود یا نه، چون تحقیق خاصی در این زمینه انجام نشده، نمیتوان درموردش صحبت کرد اما همیشه مواردی بوده که گاهی گزارش شده و در این بستر فضای پیدایش چنین ارتباطهای ناسالمی بیشتر است تا کاری که در محیط عمومی توسط بچهها انجام میشود.
دلیل استفاده از کودکان در کار چیست؟
در حقیقت کودکان نیروی انسانی خیلی ارزانی هستند. در کل نیروی انسانی ارزانی به حساب میآیند، در سن پرجنبوجوشی هستند و انرژی زیادی دارند که میتوان مهارش کرد و از آن بهرههای خوب اقتصادی در خطوط تولید برد. کودکان بهدلیل دست ورزیده و کوچکشان میتوانند آموزش ببینند و برای کارهای ظریف بهتر از بزرگسالان عمل میکنند. کودکان معمولا بیپناه هستند و به حقوقشان آگاه نیستند و بهآسانی میتوانند توجیه شوند که مناسبات به این شکل است، عادت میکنند و در نهایت وارد سیستم کاریای میشوند که میتوان تا سالها از آنها استفاده کرد. صدایشان هم به جایی نمیرسد. از نگاه دیگر کودکان چون جنبه برانگیختگی دلسوزی و معصومیت را برای ما دارند، به نسبت اینکه ایران جامعه شهری است و نگاه خاصی به کودک و کمک به کودکان دارد، نگاه اعتقادی و نذری برای کمک به افراد مستمند دارد، همه اینها کمک میکند به اینکه کودک طعمه خوبی برای سودجویان باشد که بتوانند احساسات مردم را برانگیخته کنند. برای همین است که به شکلی میبینید کودکان را هدفمند در معرض دید عموم در پشت چراغهای چهارراهها یا زیارتگاههای مذهبی و توریستی و در ایدههای مختلف فالگیری، فروش گل، دستفروشی، فروش جوراب و پاککردن شیشه ماشینها قرار میدهند. کودکان همیشه میتوانند برای این گروههای سازمانی بهتر کسب درآمد کنند و بهخاطر سن کم و نشاطی که دارند از فضای بیرون و ارتباط آزادی که میتوانند با خارج داشته باشند، بهنوعی لذت میبرند و چهبسا نوعی بلوغ و حس بزرگسالی به آنها میدهد که مورد توجه قرار میگیرند. جدا از اثرات سوئی که در ادامه این کار متوجهشان میشود که این کودکان بهشدت پرخاشگر میشوند و بسیاری از آداب را یاد نمیگیرند و مسائل دیگری که در روند کار اتفاق میافتد. در نهایت گروه کودکان برای این افراد همیشه مزایای بسیاری داشته که گروه بزرگسال با محدودیتهایشان ندارند و اتفاقا سود بیشتری نسبت به بزرگسالان دارند.
به نظرتان آیا ارادهای برای جلوگیری از کار کودک وجود دارد؟
متأسفانه خیر. در هیچیک از دولتها واقعا نمیخواهند ببینند کودک کار میکند، جدای از آن چهره کریه و زشتی که حضور کودکان به شکل استثمارشده ایجاد کرده است، بخشهایی از دولتها همیشه سعی کردهاند به موضوع کار کودک بپردازند و همیشه این اتفاق را تقبیح کردهاند. سازمان بهزیستی، وزارت کار، حتی در قوه قضائیه و ارگانهای انتظامی همیشه درباره کار کودک و جلوگیری و پیشگیری از واردشدن آسیبها به کودکان صحبت کرده و وارد عمل شدهاند، بودجه اختصاص دادهاند و طرحهای مختلفی را اجرا کردهاند. ایران از این قاعده کلی در جهان مستثنا نیست که نبود رویه برای برخورد با متخلفان این حوزه است؛ اینکه باید با کودکان کار چه کار کرد. علت وجود کودکان کار فقر است. اینکه با فقر چطور باید برخورد کرد. سیستمها و وزارتخانهها نگاههای متفاوتی دارند و گاهی کارگروههای متعددی ایجاد میشود اما در نهایت هرکدام راهکارهای خودشان را تجویز میکنند و میبینید طرحهایی شکستخورده است که هر چند سال یک بار خبری و اجرا میشود، طرحهایی که جمعآوری کودکان کار را در دستور کار قرار میدهد، باعث انزجار جامعه مدنی و عمومی و اعتراض میشود.
احساس میکنم کودک به معنای کودک درک نشده و راههای جلوگیری از موضوع کار کودک در سطوح بالا دیده میشود و میخواهند صورتمسئله را پاک کنند و به خاطر محدودیتها و چندجنبهایبودن قضیه به ریشههای اصلی نمیپردازند و اینکه مرکز پیدایش کار کودک فقر است، در توان وزارتخانهها یا سازمانها نیست که به این موضوع خیلی مهم و اساسی بپردازند. به همین دلیل به شکلهای فوری و آنی وارد قضیه میشوند و میخواهند صورتمسئله را پاک کنند که همیشه اوضاع بدتر میشود. مثل مسکنی که درد را به صورت موقت تسکین میدهد و دوباره روال قبل را طی میکند. به همین خاطر فکر میکنم اراده وجود دارد ولی وحدت رویه نیست و دانش کافی برای فهم و هضم اینکه چرا کودک وارد چرخه کار میشود وجود ندارد. برخی از افراد همیشه در دولتها هستند که نگاهشان با نگاه جامعهشناسی و علمی درآمیخته است ولی واقعا بیشتر مسئولان امر فقط به این اتفاق نگاه پروژهای اجرائی دارند و نمیتوانند به این درک کافی از موضوع برسند. وقتی دولت عوض میشود و سیستم جدیدی سر کار میآید، اولویتها عوض میشود و مشکل کار کودک در سطح دنیا باعث رنج همه سیستمها شده است. اگر ابتدا به دنبال راهکار باشیم، مسئله کار کودک باید از جوانب مختلف در نظر گرفته شود و عزم جدی از طرف دولتها را در سطوح بالای نظام میطلبد زیرا خیلی از اینها به اصلاح زیرساختهای اقتصادی گروه هدف برمیگردد، به خانوادههایی که درگیر هستند و کودکان در آن رشد میکنند و به همین دلیل آنچه شاهدش هستیم بیشتر دادن مسکن به بیمار است تا علاج بیماری؛ یعنی پرداختن به ریشههای بیماری. یکی از معدود راهکارها میتواند این باشد که به تدریج کار کودک را کم کنیم و آسیبهای این حوزه را کاهش دهیم و بعد به قطع کلی کار کودک بپردازیم. نظام آموزشی ما هم حتی با آن درگیر است. نبودن اجبار تحصیلی از یک مقطع به بالا همیشه مورد نقد بوده. فقط جمعآوری و نگهداشتن کودکانی که در عرصه کار حضور دارند در کمپ به شکل موقت چاره کار نیست و باید ریشهیابی شود؛ حتی مناطقی که این کودکان از آنجا میآیند. خانوادههایی که دچار فقر هستند یا سوء مصرف مواد مخدر دارند و کودکانی که بدسرپرست هستند باعث بهوجودآمدن کودکان کار میشوند. برای پرداختن به کار کودک باید به خانواده کودک و محل سکونتشان، توسعه اقتصادی در نگاه کلی به جایی که کودک از آنجا رشد میکند، برگشت.
بیشترین کاری که کودکان در آن گمارده میشوند در چه بخشی است؟
کودکان همیشه طعمههای بسیار لذیذ و سودآوری برای سودجویان اقتصادی بودهاند و همیشه مورد مصارف تبلیغی و کمپینی قرار گرفتهاند که برای کالاهای خاص در دنیای کودکان شکل میگیرد. قوانین سفت و سخت و محکمی در این خصوص در کشورهای توسعهیافته وجود دارد ولی سوءاستفادهها از کودکان همیشه رایج بوده. یکی از رایجترین سوءاستفادهها، سوءاستفاده جنسی از کودکان است که در قالب تهیه و توزیع عکس، تصویر و فیلم در صنعت پورنوگرافی در جهان شاهد هستیم و میبینیم چقدر دنیا نسبت به این موضوع حساس است و پلیس مرتبط با این جرائم و قوانین بسیار سخت در سطح بینالملل ایجاد شده. ایران هم از این قاعده مستثنا نیست و در حوزه پاسداشت کرامت کودکان در حوزه سوءاستفاده جنسی در فضای عمومی بخشی از پلیس فتا نسبت به این موضوع خوب عمل میکند گرچه هنوز باید کارهای زیادی در این خصوص انجام شود زیرا پیچیدگیهای تکنولوژی امروزه، راههای زیادی را برای سوءاستفاده از تصاویر و محتویات تولیدشده جنسی کودکان ایجاد و مسائل را پیچیده میکند. در عرصه مجازی هماکنون اشکالات زیادی در این حوزه داریم و کل دنیا با این مشکل چالش دارند. در فضای مجازی هنوز قوانین مشخصی را در مورد استفاده کودکان از فضای مجازی نداریم. کودک میتواند مثل یک بزرگسال به همه منابع، سایتها و صفحات مجازی دسترسی داشته باشد که این موضوع بسیار جدی است و باید در حوزه سیاستگذاری به این موضوع ورود شود. در خیلی از کشورها میبینیم که استفاده موبایل برای کودکان کمتر از سن خاصی ممنوع است و سیمکارت به آنها داده نمیشود. حتی با وجود اینکه موبایل برای کودکان در برخی کشورها مجاز است امکان دسترسی به صفحات اینترنتی را محدود کرده و برخی از سایتها فیلتر هستند و نظارت بسیار شدیدی بر کودکان و دسترسی بچهها به سایتهای عمومی وجود دارد. متأسفانه در ایران فعلا چنین موضوعی در دستور کار نیست و استفاده کودکان در پیجهای عمومی که بزرگسالان حضور دارند، امکان سوءاستفادههای متعددی را از کودکان در سنین نوجوانی که سن خاصی است فراهم میکند و مدام توسط آگهیهای تجاری به طریق جنسی و خشونتی تحریک میشوند. همینطور لباس و وسایل آرایشی و دنیای فشن که بر کودکان تأثیرگذار است و در معرض آسیب درخصوص فضای مجازی هستند. گاه افرادی از کودکانشان در فضای مجازی برای مدل و فشن استفاده میکنند که باعث شده خیلی از پیجها به اسم کودکان باز میشود و فالوئرهای بسیار زیادی دارند و کودکان مجبور میشوند وارد حیطههای ورزش، آکروباتیک، رقص، مدلینگ و... شوند و به دنیای بسیار پیچیده و مجلل فشن، مد و بزرگسالی پرت میشوند که اثرات بسیار زیادی بر کودکان دارد. همواره شنیدهایم کودکانی که وارد صنعت فیلم و سینما میشوند کودکیشان را از دست میدهند و وارد دنیایی غیرواقعی میشوند. متأسفانه هماکنون شاهد هستیم بیشتر کودکان ما به خاطر عدم نظارت خانوادهها و استفاده و دسترسی بسیار آسان کودکان به فضای مجازی و نبود حداقل سنی برای استفاده آزاد از اینترنت و گوشیهای هوشمند در معرض آسیبهای بسیار جدی قرار میگیرند و با دنیایی غیرواقعی روبهرو میشوند و سطح انتظار کودکان از والدین و اجتماع بسیار بالا خواهد بود و در نهایت به معضل بسیار بزرگ اجتماعی در نسلهای بعدی تبدیل خواهد شد.
دیدگاه تان را بنویسید