«عالیه شکربیگی» رئیس کارگروه خانواده سالم معاونت ریاست جمهوری در امور زنان و خانواده و جامعهشناس در واکنش به قتل دختر بچه ۱۳ ساله به نام رومینا توسط پدرش در یکی از شهرستانهای گیلان گفت: این نوع از خشونت در خانواده میتواند چند دلیل داشته باشد؛ اول اینکه بحث ناموس و تعصب نسبت به زنان و دختران هنوز در آراء و افکار پارهای از مردان، پدران، و برادران همچنان وجود دارد و این افراد مادر، خواهر و همسر را نماد هویت ناموسی خودشان میدانند. اگر این فرد که هویت ناموسی آنها را شکل داده است، مرتکب کار خطایی شود و به نوعی از این هویت تخطی کند، باعث میشود تا به بالاترین سطح خشونت یعنی کشتن آن زن بیانجامد.
بیشتر قتلهای خانوادگی رسانهای نمیشود
وی گفت: اینگونه قتلهای خانوادگی در برخی از مواقع رسانهای میشود و در بیشتر موارد این قتلها رسانهای نمیشود. سن ۱۳ سالگی اوج دوران نوجوانی و در حقیقت اوج دوران سرکشی نوجوان است و خانواده در این دوران باید توجه بیشتری به فرزندان و این گروه سنی از نوجوانان داشته باشد تا نوجوانان به سلامت از این دوره عبور کنند.
این جامعهشناس با اشاره به ساختار خانواده گفت: موضوع مهم این است که باید ساختار خانواده در این جریان حتما بررسی شود تا ببینیم شرایط خانواده چگونه بوده است و مسئلهای که در اینجا مطرح است، این است که در بستر خانواده آرامش، همدلی، همبستگی، اعتماد و همه ویژگی هایی که بتواند خانه را یک محل امن برای فرزندان تبدیل کند آیا از این خانه رخت بر بسته است؟ البته ما نمیدانیم که پدر خانواده از چه سطحی از سواد برخوردار بوده است و یا شغل و وضعیت درآمدی او به چه صورتی بوده است تا بتوانیم یک تحلیل درست از این وضعیت ارائه دهیم.
شکربیگی با تاکید بر اینکه باید علت بروز این قتل توسط پدر به دقت بررسی شود، گفت: باید ببینیم که آیا فشار اقتصادی یا تعصب ناموسی علت این قتل بوده است یا این پدر دچار خشم و جنون آنی شده است که دست به این اقدام زده است، همانطور که میدانید، پدر و مادر ارزشی که برای فرزندان قائل هستند، بیشتر از آن چیزی است که برای خودشان قائل هستند و خوبیها و خوشیها را اول برای فرزندانشان و بعد برای خودشان میخواهند. بنابراین باید هم وضعیت خانواده و هم ارتباطی که این دختر نوجوان با فردی که به همراه آن فرار کرده است، بررسی شود تا بتوانیم تحلیل درستی از این ماجرا داشته باشیم.
رومینا باید به اورژانس اجتماعی تحویل داده میشد
او ادامه داد: اما هر اتفاقی هم که افتاده باشد، باید بگوییم که خشونت به هر زبانی محکوم است؛ یعنی اگر این دختر خطایی مرتکب شده و از خانه فرار کرده است، باز هم نباید اقدامی در این سطح از خشونت انجام میشد. در قانون سازوکاری به عنوان اورژانس اجتماعی تعریف شده است و باید این دختر به اورژانس اجتماعی تحویل داده میشد به ویژه اینکه دختر مطمئن بوده در صورت بازگشت به خانه عقوبت بدی در انتظارش خواهد بود، اما به این موضوع توجه نمیشود و دختر به خانهای برمیگردد که در اندیشه آن دختر قتلگاه بوده و در نهایت همین اتفاق هم میافتد و اظهارات این دختر نوجوان برای عدم بازگشت به منزل گویای شناخت این دختر از پدرش بوده است.
او تصریح کرد: بنابراین معتقدم در این مورد قانون هم کمکاری کرده است.درست است که در جامعه ما قانون پدر و تقیدهای پدری بالاتر از تقیدهای مادری در خانواده است، اما زمانی که این دختر اعلام میکند که پدر او را میکشد، قانون باید حمایت لازم را از این دختر انجام میداد تا از این اتفاق جلوگیری میشد.
مدتهاست "زبان خشونت" در تعاملات و مراودات وجود دارد
این جامعهشناس با بیان اینکه باید همه جوانب خانواده در خصوص ارتکاب به این قتل بررسی شود، تصریح کرد: نکته مهم دیگر این است که این پدر بعد از کشتن دخترش مجلس ترحیم برای دخترش برگزار میکند و برای او عزاداری میکند. در مجلس ترحیم با اقتدار اسامی مردان فامیل را میآورد، وقتی افکار و رفتار این فرد تحلیل محتوا میشود، متوجه میشویم که این اقدام گویای این است که این فرد اساسا زن را به عنوان حریم خصوصی خود تلقی میکند و حاضر نیست، این حریم خصوصی به حریم عمومی راه پیدا کند؛ بنابراین این موضوع گویای این است که زبان خشونت برای این فردی که پدر بوده و در حال حاضر انگ قاتل را بر پیشانی خود دارد، مهم بوده است. البته مدتهاست که زبان خشونت در تعاملات و مراودات خود را نشان میدهد، اما در پارهای از مواقع نیز رسانهای میشود مانند این پدیده که رسانهای شده است، اما در بیشتر مواقع در خفا این اتفاقات شکل میگیرد.
شکربیگی با تاکید براینکه خشونت به عنوان یک امر اجتماعی، خانوادگی و فردی علیه زنان در همه جوامع دیده میشود، بیان کرد: در همه جوامع شاهد خشونت علیه زنان هستیم، اما از جامعهای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر نوع و کارکرد خشونت علیه زنان متفاوت میشود به طور مثال در جامعهای وقتی مردی میمیرد، همسرش را نیز با او به خاک میسپارند. در جامعه ما نیز خانوادههایی هستند که برای حضور زن در عرصه عمومی محلی از اعراب قائل نیستند و معتقدند که زن باید در عرصه خصوصی باشد و اگر زمانی هم چنین اتفاقی بیفتد، پدر و مردان خانواده آن زن یا دختر را محاکمه کرده و خودشان مجازات را اجرا میکنند.
وعده "حقوق شهروندی" فقط روی کاغذ ماند
وی با اشاره به منشور حقوق شهروندی گفت: موضوع دیگری که در این ماجرا نیز باید به آن توجه شود، موضوع منشور حقوق شهروندی است که آقای روحانی در ابتدای دوران ریاست جمهوری خودشان اعلام کردند، اما این حقوق شهروندی فقط روی کاغذ ماند و به خانوادهها آموزش داده نشد تا اگر زمانی هم چنین اتفاق بیافتد، پدر نباید خودش تصمیم بگیرد و حکم صادر کند و آن را هم اجرا کند. این گویای عدم آگاهی از حقوق زنان و حقوق شهروندی در اجتماع و جامعه ما است. وقتی دختر ۱۳ سالهای اشتباهی را مرتکب شده، میشد یک هفته این دختر را در اورژانس اجتماعی نگه داشت و با خانواده دختر صحبت کرد تا شرایط آرام شده و مهیای ورود این دختر به خانواده شود.
این جامعهشناس تاکید کرد: متاسفانه از سطح خانواده تا جامعه و در حقیقت ساختارها شاهد نوعی عدم پایبندی به قانون هستیم و در برخی موارد از اجرای قانون تخطی میشود. در مجموع یا باید کاستی و نارسایی در قانون وجود داشته باشد یا قانون در همه زمینهها باشد، اما اجرا نشود و به اعتقاد من اگر قانون به طور کامل اجرا شود، شاهد این همه خشونت علیه زنان، کودکان و یا حتی خشونت علیه مردان نیستیم.
اگر پدر رومینا مشاوره میشد، هیچگاه دخترش را نمیکشت
وی با ابراز تاسف از اینکه در حال حاضر شاهد همه نوع خشونت در اجتماع هستیم، گفت: البته بخشی از خشونتهایی که در اجتماع ما رواج دارد، به ساختارهای حکومتی باز میگردد، اما باید خانوادهها را در امر تربیت مدنظر قرار داد. همچنین نهاد آموزشی باید به امر تعلیم و تعلم توجه کند. در حقیقت وقتی یک سیستم به درستی کار نمیکند و دچار نارسایی میشود، نتیجه آن اخلال در سیستم است و این همان چیزی است که ما در حال حاضر در خانواده و جامعه شاهد هستیم، چرا باید یک پدر، دختر ۱۳ ساله خود را به قتل برساند، قطعا این پدر به دختر خود علاقهمند بوده و قطعا دچار جنون آنی شده است و چه بسا اگر این پدر تحت مشاوره قرار میگرفت، هیچ گاه این اتفاق نمیافتاد.
شکربیگی تصریح کرد: اگر قوانین به درستی اجرا شود، قطعا از بسیاری از خشونتها در جامعه ما جلوگیری میشود. سازمان بهزیستس و دیگر نهادهای مسئول میتوانستند، کودک را تا زمان عادی شدن شرایط و دریافت مشاوره به اورژانس اجتماعی تحویل دهند، اینها راهکارهای فرضی است که میتوانستیم انجام دهیم، به نظرم باید به این راهکارها برای جلوگیری از قتلهای بعدی توجه داشته باشیم. وقتی یک قتلی اتفاق میافتد، جامعه دچار التهاب شده و وجدان جمعی جامعه دچار ناراحتی میشود، اما مسئله تمام میشود تا یک قتل دیگر علیه زنان و فرزندان اتفاق بیفتد.
در خانوادههای ایرانی زبان گفتگو وجود ندارد
وی با بیان اینکه باید بتوانیم خشونت را که زبان زور و قدرت است را به زبان گفتگو تبدیل کنیم، تصریح کرد: متاسفانه در خانوادههای ما زبان گفتگو وجود ندارد، اگر این پدر با فرزند خود صحبت میکرد چه بسا به این مرحله نمیرسیدیم. چقدر این پدر توانسته به حرفهای دخترش گوش کند و چقدر دختر وقتی با خانواده صحبت کرده است از دل سخن گفته است و چه میزان دختر به یادگیری از خانوادهاش گرایش داشته است. اینها از اصول گفتگوست.متاسفانه حلقه مفقوده در ارتباطات ما فقدان گفتگو است، فقدان گفتگو نه تنها در خانواده بلکه در سازمانهای متولی هم وجود ندارد اگر گفتگویی با مددکاران اجتماعی در این رابطه میشد، چه بسا از طریق این گفتگوها میتوانستند از وقوع این قتل جلوگیری کنند. وقتی رسانهها و مطبوعات به عنوان کانونهای فرهنگی از اصول گفتگو غفلت میکنند، طبیعی است که ما باید در جامعه شاهد چنین اتفاقاتی باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید