[نیره خادمی] «خدا بیامرزد آقا نور، آقا بصیری، و سیدحسن را، وقتی که نقال داشتم تا درگاه قهوهخانه مشتری نشسته بود اما حالا اگر نقال هم باشد، گوش نمیدهند.» نقل از شیخ رضایی صاحب قهوهخانه تلمبه در روزنامه کیهان به تاریخ چهارشنبه ١٨ تیر ١٣٥٤ منتشر شده است.
«پنجاه، شصت نقال خِبره در تهران هست که یا بیکارند یا جلوی دادگستری مشغول عریضهنویسی شدهاند، اگر نقالی را حفظ نکنند، گرز رستم بدون نقال در هوا معلق خواهد ماند.» این را هم مرشد ولیالله ترابی ٢٥ مرداد همان سال به روزنامه کیهان گفته و در سالهای بعد از آن هم همیشه از نبود مکان مناسب برای نقالی گلایه کرده است: «جای قهوهخانهها را سفرهخانه گرفتهاند، تماشاگران سفرهخانهها تماشاگران اصیلی نیستند و درک خوبی از نقالی ندارند.» همچنان هم در بر همان پاشنه چرخیده و این هنر اصیل ایرانی را به سمت نابودی برده است.
همان معدود نقال، پردهخوان و شاهنامهخوانی که از قدیم باقی ماندهاند هم، یا از نبود مخاطب میگویند یا از نبود یک مکان مناسب برای نقالی و پردهخوانی.
کرونا و نقالی در اینستاگرام
نقالان و پردهخوانان تا یکی دوسال پیش هفتگی یا ماهانه برای اجرای برنامه دعوت میشدند و حالا عدد آن شاید به کمتر از انگشتان دست در یکسال برسد. در این شرایط شیوع ویروس کرونا همزمان با ایام نوروز و بعد از اعیاد مذهبی که در واقع مهمترین ایام برای پردهخوانان و نقالان است، ضربه دیگری بر پیکر پیر و خسته این آیین و هنر ایرانی زد. البته نقالان و پردهخوانها هنوز از پای ننشستند، آنها از یک هفته پیش به پیشنهاد مرشد محسن میرزا علی، فرزند مرشد حسن میرزا علی روی دیوار خانهشان پرده کشیدهاند، گرز و شمشیر و عصا به دست گرفتهاند، داستان حماسی شاهنامه یا قصههای کهن ایرانی و مذهبی را جلوی دوربین تلفنهای همراه نقل میکنند و بعد با هشتگ شبنشانی در اینستاگرام به اشتراک میگذارند.
اگر به ما کار بدهند، دیرتر میمیریم
تمام زورش را روی چوبدستی گذاشته و نیمخیز میشود: «به نام دوست گشاییم دفتر دل را/ به فر عشق فروزان کنیم محفل را...» مرشد محمد احدی یکی از نقالان و پردهخوانان کهنهکاری است که به دلیل شیوع ویروس کرونا از همان روز نخست خانهنشین شده است.
او که از چند روز پیش با انتشار فیلمهای چند دقیقهای از پردهخوانی به همراه هشتگ شبنشانی به این پویش پیوسته است، در اینباره به «شهروند» میگوید: «هر داستان و نقلی یک تا دوساعت زمان میبرد و نمیشود آن را در پنجدقیقه خلاصه کرد؛ بنابراین مجبوریم حکایتهای کوتاه و پیشواقعه را برای نقل در فضای مجازی انتخاب کنیم. نمیدانم عاقبت چه خواهد شد اما شاید همین ماجرا، نقالی در اینستاگرام برای مردمی که همیشه پای تلویزیون هستند، جرقهای باشد و به این میراث مهم فرهنگی توجه کنند.
سالها پیش نقالی شغل مهمی بوده و حالا اگرچه خیلی کمتر اما همچنان وجود دارد. فعلا چند نقال و پرده خوان از کارافتاده مانده مثل من مانده که اگر ما از دنیا برویم، دیگر ریشه آن خشکیده میشود و فقط تصاویر و خاطرات آن باقی میماند.
البته هنوز هستند کودکانی وارد آموزش نقالی میشوند اما درباره پردهخوانی اینطور نیست و تقریبا از بین رفته است.» مرشد احدی هم مثل مرشد ترابی معتقد است که یکی از دلایل ازبینرفتن روایتگرینبودن، مکان مناسب برای اجراست: «اگر به من یک خرابه بدهند، بعد از چند روز پردهخوانی، مردم را گوش تا گوش در آنجا جمع میکنم. چندینسال هر روز بعدازظهر در نظامآباد تهران پردهخوانی من به راه بود و مردم از ساعتی قبل منتظر اجرای برنامه مینشستند اما متأسفانه حالا توجهی نمیشود. اگر هم مرا به مدرسهای دعوت کنند، فقط ٢٠دقیقه زمان میدهند درصورتی که ٢٠دقیقه برای روایتگری زمان بسیار کمی است.» روایتگری نوعی از ارتباط جمعی دوسویه است که به گفته این پردهخوان و نقال کهنهکار، به دانش روانشناسی نیاز دارد. «نقالی و حتی مدت زمان ادامه آن بستگی زیادی به مخاطب دارد.
من باید در جمعیت به مردم نگاه کنم، سلام کنم، یک رباعی بخوانم تا بفهمم حال جمع چه نوع داستانی را میطلبد، پندآموز، غمگین یا خندهدار. باید حرفتان با حال جمع در یک راستا باشد، وگرنه تأثیری ندارد. اصل داستانهای ما بر معرفت و ادب استوار است که در اسطورههای ملی و مذهبی ما وجود دارد. هدف این است که مردم هنگام سرگرمی بیاموزند از زشتسیرتی فرار کنند و به سمت نیکی و زیبایی بروند.» او همچنین گلایه دارد که تلویزیون ایران بیش از ٤٠سال آنها را حذف کرده است: «کسی به فکر هنرمندان کهنسال و میانسال نیست، کسی به آنها نقش نمیدهد، بنابراین کمکم بیمار میشوند، در صورتی که اگر به آنها کارهایی هر چند کوچک بدهند و به آنها رسیدگی شود، دیرتر میمیرند و دیرتر از دست و پا میافتند تا کارشان به خانه سالمندان کشیده شود.»
کرونا و ضحاک ماردوش
«چو ضحاک شد بر جهان شهریار/ برو سالیان انجمن شد هزار/ سراسر زمانه بدو گشت باز/ برآمد برین روزگار دراز/ نهان گشت کردار فرزانگان/ پراگنده شد کام دیوانگان/ هنر خوار شد جادویی ارجمند/ نهان راستی آشکارا گزند...» از زمان گسترش ویروس کرونا در جهان داستان ضحاک شاهنامه چند باری در ذهن مرشد محسن میرزا علی مرور شده است. او به «شهروند» میگوید که این داستان همیشه پندهای زیادی برای جهانیان داشته است. «در ضحاک شاهنامه از بدیهایی که جهان را احاطه میکند، گفته شده اگرچه من معتقدم که اتفاقات خوبی هم در کنار بدیها قرار گرفته است. کرونا باعث شد خانوادهها دور هم جمعشوند، مردم با مطالعه آشتی کنند، به نظافت و بهداشت فردی بیشتر اهمیت دهند، ضمن اینکه طبیعت هم جان تازهای گرفته است.»
ما در گذشته رسانه بودیم
مرشد محسن میرزا علی یکی از مهمترین روایتگران امروزی است که از دوسال پیش ریاست دفتر تعزیه و هنرهای آیینی حوزه هنری را هم برعهده دارد. او درباره وضع نقالان، پردهخوانها و شاهنامهخوانها میگوید آنها که تنها منبع درآمدشان این شغل است، در دو ماه اخیر با مشکلاتی روبهرو شدهاند، چراکه نوروز، اعیاد رجب، شعبان و مناسبتهای ماه رمضان درواقع پیک کاری این هنرمندان است و با شیوع کرونا همه این برنامهها لغو شده است: «سالها پیش که تلویزیون و اینستاگرام نبود، هنرمندان نقال جایگاه مهمی داشتند. آنها در قهوهخانهها و گذرها با توان حنجره و هنر نمایشی خود مردم را رشد میدادند و رسانههای زمان خود بودند، اما حالا هیچکس به وضع بیمه و درمان آنها توجه نمیکند.» مرشد محسن میرزا علی معتقد است که سازمان میراث فرهنگی و وزارت ارشاد بهعنوان متولیان بخش فرهنگی باید از هنری که در یونسکو به ثبت رسیده است، حمایت کنند: «خیلیها میگویند روایتگری دیگر طرفدار ندارد، اما من مخالفم، مردم نسبت به این هنر بیعلاقه نیستند. این شیوه از روایت در تاروپود مردم نشسته است، اما متولیان از ما حمایت نمیکنند. در این روزهای کرونایی جز حوزه هنری، هیچکس حال ما را نپرسیده است. پویش شب نشانی هم با حمایت حوزه هنری راهاندازی شد و نقالان در همه رده سنی از پیشکسوتان تا خردسالان از آن استقبال کردند.»
هنوز مرشد احدی را داریم
مرشد مصطفی سعیدی از پیشکسوتان نقالی شاهنامه بود که در روزهای نخست اسفند ماه در گمنامی از دنیا رفت. حالا هم کمتر کسی به سنوسال او پیدا میشود که شاهنامهخوان و پردهخوان باشد. مرشد محسن میرزا علی میگوید مرشد سعیدی بعد از مرشد ولی ترابی پدر نقالی لقب گرفته بود: «او را اسفند ماه از دست دادیم، اما هنوز مرشد احدی و چندین پیشکسوت دیگر ماندهاند و باید از آنها مراقبت کنیم. در حال حاضر حدود ١٤ نفر از روایتگران پیشکسوت ما هستند که بالای ٤٠سال دارند، از جمله مرشد احدی، میرزا علی، بهاری، بیگی، حسن بیگی، شایانی، صباغی، حوائجی، ورمزیار، خوشحالپور، شاهنگی و ... البته نقالان ما در دسته زنان هم انگشت شمارند، اما استقبال خوبی در سالهای گذشته از آنها شده است و دسته دیگر هم کودکان نوجوانان هستند. اگر بخواهیم همه دستهبندیها را حساب کنیم، تقریبا بین ١٥٠ تا ٢٠٠ روایتگر داریم که در میان آنها ٢٥ تا ٣٠ نفر نقال و میداندار هستند. نهادهای متولی حتی از این تعداد اندک هم حمایت نمیکنند.»
این هنر اصیل ایرانی که پیش از اسلام به صورت قوالی و خنیاگری همراه با ساز توسط گوسان (خنیاگران) وجود داشت، در سدههای اولیه اسلامی برای روایت قصه، بیشتر به کنشهای نمایشی متکی شد. به گواه کتاب تاریخ بخارا که سال ٣٣٢ قمری نوشته شده و بهرام بیضایی هم در کتاب نمایش در ایران به آن اشاره کرده است، قدیمیترین سند تاریخی برگزاری نقالی به عزاداری مردم بخارا بر مرگ سیاوش است. «اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کین سیاوش میگویند. محمد بن جعفر گوید که از این تاریخ ٣هزارسال است والله اعلم. »
دیدگاه تان را بنویسید