ارسال به دیگران پرینت

نگاهی به بزرگترین نویسندگان جهان که داستان زندگی آنها به خودکشی منجر شد

کار کردن در زمینه‌های مختلف هنری به ویژه نویسندگی، ریسک بالای ابتلا به افسردگی را به دنبال دارد. نویسنده‌ها معمولا افراد درون گرایی هستند با حساسیت بسیار بالا نسبت به وقایع. وقتی آثارشان آن طور که باید دیده نشود، در معرض انتقاد شدید قرار بگیرد یا سایر اتفاقات می‌تواند منجر به آزردگی بیشتر نویسندگان شود و افسردگی را در آن‌ها افزایش دهد. همچنین عدم وجود منبع درآمد مناسب و مشکلات مالی نیز اغلب به این قضیه دامن می‌زند. در این مقاله با سه نویسنده مطرح و رازهای خودکشی‌های عجیب‌شان آشنا خواهید شد.

نگاهی به بزرگترین نویسندگان جهان که داستان زندگی آنها به خودکشی منجر شد
  1. ارنست همینگوی

همینگوی زندگی پر فراز و نشیبی داشت و جالب است بدانید یکی از مخالفان خودکشی بود. او معتقد بود خودکشی شجاعت را نقض می‌کند. عجیب اینجاست که پدر همینگوی هم درست به همان سبکی که پسرش خود را کشت، خودکشی کرده بود؛ یعنی با یک تفنگ دو لول. پدرش پزشک بود و از افسردگی رنج می‌برد.

همینگوی را بیشتر با دو اثر پیرمرد و دریا و زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند، می‌شناسند. او برای پیرمرد و دریا، برنده نوبل ادبیات بود و گفته می‌شود درست در سالی که نوبل را دریافت کرد، وضعیت روحی‌اش هم خوب بوده است. در سایت فیدیبو می‌توانید کتاب پیرمرد و دریا را به صورت الکترونیک بخوانید.

دلیل خودکشی همینگوی تا چند سال پیش هم مشخص نبود. بعضی می‌گفتند او مدتی با سازمان جاسوسی روسیه همکاری کرد و همین مسئله هم فشارهای روانی زیادی را بر او تحمیل کرد. بعضی دیگر زندگی عاطفی‌اش با سه ازدواج ناموفق را یکی از عوامل دخیل در این مسئله می‌دانستند و بعضی هم ابتلای او به انواع بیماری‌ها و مشکلات مربوط به سلامت از جمله سرطان پوست، از کار افتادگی طحال و وجود ترکش در بدنش را به این تصمیم بی‌ربط نمی‌دانند؛ اما در سال ۲۰۱۱ یکی از دوستان همینگوی فاش کرد که پلیس فدرال آمریکا باعث افزایش اضطراب این نویسنده شده بود. به گفته هاچر پلیس فدرال در خانه همینگوی و ماشینش شنود کار گذاشته بود چون فکر می‌کرد او با انقلابی‌های کوبا در تماس است.  در نهایت همینگوی در سال ۱۹۶۱ مدتی به دلیل افسردگی در کلینیک مایو بستری بود و یک روز بعد از ترخیص، در حالی که همسرش خواب بود، خودکشی کرد.

  1. سیلویا پلات

علت خودکشی سیلویا پلات

سیلویا پلات یکی دیگر از نویسندگانی است که به خودکشی دست زد. سیلویا در هشت سالگی پدرش را که به او علاقه زیادی داشت از دست داد و در بیست سالگی، زمانی که مادرش به اطلاع او رساند که در کلاس‌های نویسندگی فرانک اکانر قبول نشده است، سیلویا بسیار افسرده شد و اولین اقدام به خودکشی‌اش را با خوردن حدود ۵۰ قرص خواب آور انجام داد. در این حال برادرش او را پیدا کرد و به بیمارستان رساند. سیلویا از این حادثه جان سالم به در برد؛ اما مدتی برای روان درمانی بستری ماند و تحت درمان با شوک الکتریکی هم قرار گرفت. بعدها وقایعی که در این دوره بر سرش آمد و نبردی که با افسردگی‌اش داشت، در تنها رمان او «حباب شیشه» نوشته شد که به نوعی شرح زندگی خودش بود. سیلویا همچنین شاعر بود و شعرهای او در زمره دل نوشته های زیبا از بزرگان درباره زندگی که دیدگاه شما را نسبت به آن تغییر خواهد داد، قرار می‌گیرد.

سیلویا از دانشجویان دانشگاه کمبریج بود و در همین دانشگاه هم با «تد هیوز» شاعر مطرح آشنا شد و مدت کوتاهی پس از آن با هم ازدواج کردند. در ابتدا این ازدواج برای هر دو خوب بود؛ اما بعد از مدتی روند اتفاقات عوض شد. طوری که سیلویا در یکی از نامه‌هایی که به پزشکش نوشته بود می‌نویسد تد او را در حالی که حامله بوده کتک زده و گفته که آرزوی مرگش را می‌کند. مدتی پس از این اتفاق فرزند سیلویا سقط می‌شود. او البته دو فرزند دیگر از تد هیوز داشت، فریدا و نیکولاس.

در نهایت سیلویا پس از اینکه متوجه می‌شود، تد به او خیانت کرده است از نظر روانی به هم می‌ریزد و از هیوز جدا می‌شود و کمتر از یک سال بعد او با گاز خودکشی می‌کند و این بار به زندگی‌اش پایان می‌دهد. نکته عجیب اینجاست که بعد از سیلویا زن دیگری که او نیز با تد در رابطه بوده دست به خودکشی می‌زند و در سال ۲۰۰۹ هم نیکولاس فرزند سیلویا و تد خودش را می‌کشد.

  1. صادق هدایت

علت خودکشی صادق هدایت

هدایت از زمانه‌اش جلوتر بود، او حتی نسبت به زندگی روزمره هم بی‌تفاوت نبود و به همین دلیل خواندن آثار او را برای به دست آوردن بینش های عمیق که می توانید از زندگی خود و روابط آن بدست آورید، توصیه می‌کنند.

وقتی متوجه شد در ایران آن زمان درک نمی‌شود و آثارش آن طوری که باید دیده نمی‌شوند ایران را به مقصد پاریس ترک کرد تا بتواند از محیط آزار دهنده کشور دور شود و زندگی مستقلی برای خودش در فرانسه دست و پا کند. ویزای هدایت اما در این دوره ویزای پزشکی و دو ماهه است. او برای اینکه بتواند ویزا بگیرد به ناچار عبارت اعزام برای درمان مشکلات روحی را می‌پذیرد و به پاریس می‌رود. او نزد دوستش حسن شهید نورائی می‌رود که در گذشته برای انتشار آثارش به او کمک می‌کرد؛ اما نورائی در بستر بیماری است و نمی‌تواند کاری برای هدایت انجام دهد. هدایت از پا نمی‌نشیند و سعی می‌کند ویزا بگیرد و خودش را به ژنو یا لندن برساند. در این شرایط خبر ترور رزم آرا، شوهر خواهر هدایت در تهران به گوش هدایت می‌رسد و آخرین امیدهایش برای گرفتن اقامت به واسطه اعتبار رزم آرا هم به باد می‌رود. هدایت در وضعیتی می‌ماند که اگر بخواهد به تهران برگردد به واسطه اینکه گفته شده مشکل پزشکی داشته شغلش را در دانشگاه از دست می‌دهد و از نظر مالی به خانواده‌اش وابسته‌تر خواهد شد و از طرف دیگر راه رفتن یا اقامت هم ندارد. گفته می‌شود این مسائل در کنار هم فکر خودکشی را در او تقویت می‌کند. در نهایت او خانه‌ای اجاره می‌کند و با باز گذاشتن شیر گاز دست به خودکشی می‌زند. آدرس این خانه را تنها به یکی از دوستانش می‌دهد و اتفاقا شب خودکشی هم او را دعوت کرده بوده است. دوستش در می‌زند و وقتی می‌بیند هدایت در را باز نمی‌کند و بوی گاز هم می‌آید، وارد می‌شود و هدایت را پیدا می‌کند. گفته می‌شود هدایت برای اینکه جسدش را پیدا کنند، دوستش را به خانه دعوت کرده بود.

 

منبع : روزیاتو
به این خبر امتیاز دهید:
بر اساس رای ۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید:
کپی شد

پیشنهاد ویژه

    دیدگاه تان را بنویسید

     

    دیدگاه

    توسعه