بیستوپنجم آذر ۱۳۶۱ در محله باغچالی بولدوزرها به حرکت درآمدند تا گودهای جنوب تهران یکییکی خراب شوند و مردم دستهدسته بار زندگیشان را جمع کنند و بروند؛ طرحی که میخواست کوخنشینان را به آپارتمانهای نوساز بفرستد. گزارشگر روزنامه اطلاعات هفتم دیماه سال ۶۱ درباره طرح انتقال گودنشینان اینطور نوشت: «حاجآقا مزارلو، مدیر کل املاک شهرداری تهران پشت میزی نشسته و از خانههایی که باید تخلیه شود و خانههایی که تخلیه شده و حالا باید تخریب شود، آمار میگیرد. نقشه گود را مقابلمان میگذارد؛ نقشه مربوط به گود «باغچالی» است. آنطور که نشانمان میدهد، ظرف یک هفته گذشته تعداد زیادی از خانههای گود تخلیه و تخریب شده است. حاجآقا مزارلو اضافه کرد: همانطوری که در نقشه میبینید، تمام این خانهها را خراب میکنیم تا انشاءالله دیگر مسأله گودنشین و گودنشینان در این مملکت اسلامی وجود نداشته باشد. او همچنین گفت: به یاری خداوند تاکنون مشکلی نداشتهایم و خودِ ساکنان منطقه کاملا ما را در اجرای این طرح یاری میدهند.»
ساکنان نزدیک به ۱۲۵ خانه در گود باغچالی به شهرک جمهوری (دولتآباد) منتقل شدند؛ خانههایی که در هر کدامشان سه تا پنج خانوار زندگی میکرد. در ادامه گزارش آمده است:«وقتی وارد خیابان «تختی» شدیم، اولین چیزی که نظرمان را جلب کرد کامیونهای کمپرسی شهرداری بود که وسایل مردم را برای انتقال به شهرک حمل میکرد. وقتی وارد شهرداری منطقه ۱۲ که در کنار گود قرار دارد، شدیم در داخل ساختمان که حالا دیواری ندارد، بهدلیل اینکه خانههای اطراف آن با خاک یکسان شده است (و شاید امروز از خود ساختمان شهرداری هم خبری نباشد) گروهی از گودنشینان پشت درِ اتاق شهردار منطقه جمع شده بودند. اینها کسانی بودند که بلافاصله باید خانههایشان را تخلیه میکردند تا به شهرک انتقال یابند، اما هر کدام گویا مشکلی داشتند. دو نفر که بعداً معلوم شد پاسدار هستند، میگفتند ما چگونه میتوانیم با دو خانوار در یک آپارتمان زندگی کنیم؟ پیرزنی که اشک در زوایای گودرفتهاش پیداست، خواهان پیوستن دختر و دامادش به خانه جدیدشان است.»
آن زمان قرار شد طرح انتقال گودنشینان درباره ۵ تا ۶ گود اطراف دروازه غار و قسمت جنوبی حوزه شوش و شوش شمالی هم ادامه پیدا کند. تعدادی از گودنشینان در شهرک جمهوری اسلامی، تعدادی در کوی سیزده آبان و تعدادی در «سیاهدشتک» اسکان پیدا کنند و تعدادی هم اگر این محلها را دوست نداشتند مجوز مسکن بگیرند و با وام مسکن در نقاط دیگر تهران خانه بخرند.
محمدعلی، لحافدوزی در محله شوش، تخلیه گودها را به یاد میآورد. رو میکند به پارک خواجوی کرمانی و میگوید: «این پارک روی جنازه مستأجرها و مالکها ساخته شده.» خانههای حیاطداری که هر کدام ۶-۷ اتاق داشت و مالک خودش در دو اتاق مینشست و بقیه را اجاره میداد: «این خانهها را اول انقلاب خراب کردند. گفتند اینجا حلبینشین است و اندک پولی به آنها دادند و خلاصه همه هم بلااستثنا بیچاره شدند. دیگر نتوانستند خانه بخرند؛ مثلا همان آدمی که قبلا یک خانه داشته، الان مستأجر است. صحبت ٤٠سال پیش است. هیچ نهادی هم نبود که نه از مالک دفاع کند، نه از مستأجر. امروز حرف اول و آخر را پولدار میزند. کسی جرأت نمیکرد حرفی بزند. چه بگویند؟ ١٠ تومان، ١٥ تومان و ٢٠ تومان به هر خانوادهای دادند و خراب کردند. آن کسی که داشت، چیزی رویش گذاشت و رفت فردیس کرج و آن نواحی خانهای فراهم کرد. آن کسی هم که نتوانست، باقی پول را خورد و تمام.»
یکی از گودهایی که در هیچکدام از طرحهای قبلی نوسازی و بهسازی نشد، گود باغ آذری است که چند سالی است خبرهایی درباره انتقال ساکنان آن دهانبهدهان میگردد: «شنیدهایم میخواهند اینجا را خراب کنند. میخواهند مردم را بفرستند جای دیگر.» کسانی که ۵۰سال است در این محله زندگی میکنند تا به حال تغییری در محله ندیدهاند: «چیزی نساختهاند، کاری نکردهاند، یک پارک است که همهجا میسازند.» اما بعضیها هم انگار اخبار دقیقتری دارند: «اگر بخواهند ما را بازی بدهند، ما بازی نمیکنیم.» دیماه امسال، زهرا نژادبهرام، عضو هیأترئیسه شورای شهر گفت محله
باغ آذری نیاز به رسیدگی عاجل دارد: «در محدوده باغ آذری حدود ۴۰۰ خانوار در یک منطقه فرسوده ساکن هستند که بهتر است با ابلاغ بسته تشویقی ویژه و جابهجایی ساکنانی که امکان ساخت ندارند، کیفیت این محله بالا برود.» نژادبهرام گفته است قرار است این ساکنان به قطعه زمینی که مربوط به مدیریت خدمات شهری شهرداری است، منتقل شوند. شنیده میشود در طرحی که نژادبهرام از آن میگوید، منطقه انتخابشده خیابان صابونیان است، حوالی پارک بعثت تا خیابان فداییان اسلام که قرار است در آن واحدهای آپارتمانی ساخته شود و به شکل مسکن معوض، ساکنان گود باغ آذری به آن منتقل شوند. زمینهای این گود با خاک دستی پر شده است و برای همین امکان نوسازی تک پلاک آنها کم است. شهرداری با همکاری دفتر توسعه محله پیشنهاد دادهاند ٤٠٠ خانوار این محله دو بلوک جابهجا شوند و این فضا هم آزاد شود. به گفته یکی از کارشناسان پس از جابهجایی مردم، اینجا پهنه خدماتی میشود و دست شهرداری برای اینکه در آن چه چیزی بسازد، باز است.
میگویند زیر خانههای این گود، قنات است. بعضی از اهالی میگویند زیر خانههایشان خالی است و هر باران خیلی زود سیلی بر سرشان میشود. اما بعضی دیگر هم میگویند اینها کلک شهرداری است. انتهای خیابان سیدالشهدا(ع) پرویز و زنش یک مغازه بیرونبر غذا را اداره میکنند: «شهرداری کلک انداخته اینجا و باعث شده ۱۰۰ متر آن طرفتر متری ۱۰۰میلیون تومان ارزش پیدا کند و اینجا بشود متری ۵ - ۶ میلیون. ۵۰ متر زمین را بفروشی کجا بروی؟ با پولش اجارهنشین هم نمیتوانی بشوی. کلک انداختند اینجا را خراب کنند بدهند دست سرمایهدارها؛ مَلاکهای بزرگ بیایند اینجا برای خودشان پاساژ بسازند، مثل خاک سفید تهرانپارس.» منظورش از کلک شهرداری آمدن معتادان متجاهر است که بعد از طرح پاکسازی هرندی در باغ آذری بیشتر شدهاند. منظورش از ۱۰۰ متر آنطرفتر هم بازار بلورفروشهاست. فکر میکند فرسودگی خانهها فرافکنی سیاسی - اجتماعی است: «اینجا نزدیک بازار است. میخواهند مفت از دست مردم دربیاورند.» فعلا شهرداری در این محله نه اجازه ساختوساز بیش از چهار طبقه میدهد، نه مجوز تجاری. چند وقت پیش که شهردار منطقه با چند نفر از شورای شهر آمده بودند از محله بازدید کنند، پرویز شنیده که پایین گود را میخواهند بزرگترین
شهر بازی خاورمیانه کنند؛ بعد از اینکه مردم را از اینجا راندند و گود را پر کردند.
مرد جوانی که آمده غذا بگیرد، حرف پرویز را قطع میکند: «درِ پاساژ را که از اینطرف باز میشد، بستند که مبادا قیمت ملکهای ما بالا برود. از خیابان رضایی باز کردند.» بچه همین محل بوده، سال ۸۹ ملک پدریشان را متری یکمیلیون تومان فروختند، هر چه داشتند، که ۲۰میلیون بود، رویش گذاشتند و در محله کناری، خزانه، خانه خریدند.
مینا ذبیحی، عضو سابق شورایاری محله میگوید بیشتر ساکنان قدیمی گود باغ آذری رفتهاند و هر کس که در پایینگود زندگی میکند، مهاجر است؛ بعضیها هم غیرقانونی هستند. آنها در بازار بلور کارگری میکنند: «کوچههای مجاور خیابان سیدالشهدا (ع) را مردم محل میگویند پایینگود.»
به این حیاطهای کوچک دل بستهایم
محله باغ آذری از ۵-۶ گود تشکیل شده بود که یکی از آنها گود باغ آذری بود و در سیستم محلهبندی شهرداری حالا همهشان همین نام را دارند. جایی که قرار است طرح جدید انتقال ساکنان انجام شود گود سیدالشهدا (ع) است که به گود سید معروف بود. نصرالله حدادی، تهرانشناس درباره شکلگیری گودهای تهران گفته است: «در روزگار قدیم از خاک رس مرغوب و مناسب جنوب شهر برای تولید مصالح ساختمانی مثل خشت و آجر بهرهبرداری میکردند؛ در نتیجه با برداشت وسیع خاک در نقاط مختلف و در کنار آن ساخت کورهپزخانهها و کورههای آجرپزی، به مرور زمان، گودهای تهران شکل گرفت. درواقع این گودها و کورهپزخانهها بیشتر در حاشیه شهر شکل گرفتهاند و بهدلیل ارزش بهرهبرداری از خاک زمینهای آنها، در درازمدت به شکلهای متفاوتی درآمدهاند؛ مثلا تعدادی پر شدهاند یا از برخی از آنها برای ایجاد تفرجگاه و محل تفریح مردم استفاده شده است؛ مثل گود میثاق در محله باغ آذری که اکنون به فضای سبز و زمین بزرگ فوتبال تبدیل شده است.» دهه ۵۰ بود که شهردار تهران از بانک مرکزی درخواست اعتبار کرد تا بخشی از این گودها را تملک کند و در آنها پارک و دریاچه بسازد. حاصل آن امروز پارک بعثت و دریاچه آن است. ساکنان این گود به ۶۰۰ واحد مسکونی در شهرک شوش منتقل شدند.
ظهر در کوچهها زنها رفتوآمد میکنند و گاهی دو یا سه نفر کنار درِ یک خانه ایستادهاند و حرف میزنند. زنها میگویند بیشتر مردم کارگرند و وضع مالیشان خوب نیست. خیلیها هم خانههایشان را اجاره دادهاند. از درِ باز خانه، حیاط پیداست؛ حیاط کوچکی که زنی با چادر سفید به آن دل بسته است. او صاحبخانه است: «شرط است که کجا را بدهد. شاید ما دوست داشته باشیم که بدهند برویم. یک موقع جاهای پرت باشد که نه.» اما فکر زندگی در آپارتمان برای او دور است: «حیاطهای ما کوچک است ولی به همان یکذره حیاط عادت کردهایم.» آنها شنیدهاند که شهرداری برای اینجا برنامه دارد، اما معلوم نیست کِی بخواهد این خانهها را بگیرد و به جایش آپارتمانی به آنها بدهد.
اکرم زن پنجاهسالهای که ۲۵سال است در محله مستأجر است، از وقتی یادش میآید گود باغ آذری همینطور بوده است: «من مستأجرم. ١٠میلیون پیش دادهام، ماهی ۵۰۰ تومان.» اگر همه مالکها به توافق برسند، اکرم باید بگردد و جای دیگری اجارهنشینی کند: «با این پول، نه، اصلا جای دیگر هم نمیتوانیم برویم.» سال ۱۳۵۵ در نامه محرمانهای که خطاب به شهردار پایتخت مسئولیت جابهجایی ساکنان گودها به شهرداری داده شد، دستورالعمل این جابهجایی آمده و در یکی از بندهای آن به مستأجران اشاره شده است: «ترتیبی داده خواهد شد که به مستأجران ساکن گودها خانه یا آپارتمان واگذار شود.»
آن آپارتمانها به ما نمیرسد
باغ آذری به گفته کارشناس دفتر توسعه محله، بیش از ١٠هزار نفر جمعیت دارد که با حساب مهاجران غیر مجاز ممکن است به ۱۴هزار نفر هم برسد. جمعیت مهاجران هر روز بیشتر میشود و در هر خانه حداقل سه خانوار زندگی میکنند. بوی گندِ نَم، اولین توصیف زنان از زندگی در باغ آذری است، اما قیمت خانه برای آنها که ١٠- ١٢ سال است از افغانستان به ایران آمدهاند و تمام این سالها شوهرهایشان در بازار بلور شاگردی و کارگری کردهاند، گرانتر از آن است که به فکر جابهجایی از محله باشند. زنی جوان که شوهرش شاگرد مغازه است، به تازگی توانسته اتاقی ۶ متری را با ۱۰ میلیون، ماهی ۳۰۰هزار تومان اجاره کند. زنها میگویند اینجا همه مستأجرند: «قیمت خانهها بالا رفته. امسال هر کس هر جایی نشسته تکان نمیخورد، چون میگوید بروم بیرون، دیگر نمیتوانم همین اتاق گندیده را بگیرم.» مهتاب از هرات آمده و امسال به شوهرش گفته است هر چه صاحبخانه میگوید از هر کجا شده جور کند، چون اگر از اینجا «بیرون شوند» یک خانه بدتر از این پیدا میکنند: «صاحبخانهها میگویند به دَرَک! این خانهها را میدهیم اجاره؛ بالاخره کسانی میآیند مینشینند چون مجبور زیاد است.» زن دیگری که کنارش ایستاده هم از هرات آمده و از همان اول در همین محله زندگی کرده است، یا این کوچه یا آن کوچه؛ فکر میکند اگر اینجا را هم خراب کنند با سه بچه دربهدر میشوند: «جای دیگری هم بخواهیم برویم با این پولی که ما داریم از اینجا بدتر است.» خانه قبلیاش یک اتاق ۱۸ متری کوچک که سرویس بهداشتی مشترک با صاحبخانه داشت امسال ۴۰میلیون رهن کامل رفته است.
- اگر جای اینجا آپارتمان بدهند که دیگر مشکل نَم نداشته باشد، میتوانید بروید آنجا زندگی کنید؟
- فکر نکنم آن خانهها به ما برسد. الان هر کس فقیرتر است میآید اینجا
زندگی میکند.
بعضی کارشناسان چندان نگران نیستند. آنها میگویند کار انتقال ساکنان و تخریب این گود از نظر اقتصادی، فرآیندی، حقوقی و اجتماعی بهقدری پیچیده و سخت است که در شرایط فعلی کشور یک کارِ نشدنی است. آن را پروژهای میدانند مثل خانههای اطراف دانشگاه تهران که قرار بوده تملک شوند، اما سالهای سال است اتفاقی نیفتاده. اما اگر چنین اتفاقی بیفتد، چه میشود؟ یکی از کارشناسان ماجرای گود باغ آذری را مثل جابهجایی مردم در مجموعه نواب یا خیابان خوببخت میداند: «آن آدمها که به دلیل افزایش قیمت و اینکه آنجا مستأجر هستند و هیچ نفعی در این فرآیند ندارند و صرفا به دلیل نزدیکی به محل کارشان یعنی بازار بلورفروشها در این محله ساکن شدهاند خیلی ساده از آنجا اخراج میشوند. برای مسکن گروهی از آنها که مالک نیستند، فکری نمیشود. این طرح صرفا یک نگاه کالبدی است که یک محله درست و تبدیل به پاساژ شود یا در آن خانهسازی جدید اتفاق بیفتد. در این میان یک گروه از مردم نادیده گرفته میشوند.»
او که از طرح در نظر گرفتهشده اطلاع دارد و نمیخواهد نامش آورده شود، از تقلیل بحث نوسازی و پررنگ شدن جنبه احساسی آن میگوید: «با این بهانه که زلزله میآید و این همه آدم میمیرند، بحث نوسازی مطرح میشود، درحالی که همه این تجربهها نشان داده بعد از چنین نوسازیهایی آن آدمها که مجریان طرح نگران جانشان بودهاند، اخراج میشوند و به مسکن مشابه در محلههای دیگری میروند.» به گفته او فقط در صورتی که یک سیستم قوی پشتیبانی خدمات اجتماعی ایجاد شود و در بازه زمانی بلندمدت، ممکن است شرایط مردم و محله بهتر شود.
مردم پارکهای اطراف را به یاد میآورند که زمانی گود بودند و به رویای بزرگترین شهر بازی خاورمیانه و پارکهای بزرگتر میخندند. اگر قرار باشد کاربری این پهنه پس از تخریب و پرشدن گود، خدماتی باشد، پارک یکی از گزینههاست. کمی آنسوتر، در محله هرندی مردم هر روز عاقبت یک رویای بزرگ را که مسئولان شهری در سرشان کردند، میبینند؛ یک شهر بازی در نزدیکی پارک خواجوی کرمانی که گودبرداری وسیع آن خبر از این داشت که آنچه ساخته میشود فقط شهر بازی نخواهد بود؛ میتواند پاساژ یا مال باشد که مردم را از نقاط دیگر تهران به خود جذب کند؛ مراکز خدماتی که مخاطبشان مردم این محلهها نیستند. آنها نهایتا میتوانند کارگر این مراکز باشند، مثل حالا که خیلیهایشان به دلیل نزدیکی به بازار بلور و شیشه در باغ آذری ساکن شدهاند.
دیدگاه تان را بنویسید