[نیره خادمی] برای جوانی که تازه هنرستان را تمام کرده بود، لذت داشت مورد توجه بابک بیات قرار گرفتن. علی جعفری پویان برای همکاری در ولایت عشق با یکی از مهمترین موسیقیدانان عصر خود دعوت شده بود؛ پدر بامداد و باربد، پسران دوقلویی که هر دو در هنرستان موسیقی همکلاسیهایش بودند. پیشتر علی را در کنسرتهای هنرستان دیده بود تا اینکه پای تمرینهای ولایت عشق از او خواست سولوی ویولن تیتراژ سریال را اجرا کند: «اشکالی ندارد، حتی اگر خوب نشد میدهیم کس دیگری اجرا کند اما تجربه این سولو برای شما خوب است.» لابد بابک بیات وقتی داشت این جمله را به نوازنده جوان ویولن آن زمان میگفت؛ دست روی شانهاش گذاشته بوده و چشم در چشم با او نشسته بود کنارش توی استودیو ضبط صدا. حالا ٢٠سال از آنسال گذشته و ١٤سال است که بابک بیات نیست تا دوباره گروهی را دور هم جمع کند برای ساخت قطعهای برای فیلمی پرآوازه دیگر. هر چه موسیقی از او هست، برای گذشته است و به تاریخی قبل از پاییز ٨٥ میرسد؛ بیآنکه بازسازی شده باشد. سالها گذشته از آن روزهایی که بابک بیات پلههای ارشاد را برای گرفتن مجوز بالا پایین میرفت و سالهاست در جهان دیگری لابد به پسرش مانی پیوسته است که از غصهاش پیر شد؛ موهایش سفید و پای چشمهایش کبود شد. جعفری پویان هنوز برای آن نگاه «پدرانه» خود را مدیون بابک بیات میداند و به فکر بازخوانی آثار اوست. قطعه «مرد سپید» همین اواخر به تاریخ تولد بابک بیات شنیدنی شد، چندسال پیش این نوازنده جوان ویولن؛ همزمان با روز ملی سینما قطعه «شکار» را بازسازی و منتشر کرد و در آینده نزدیک قصد دارد با بازسازی و انتشار یک اثر دیگر از او، سهگانه آثار بابک بیات را برای ادای دین به او تکمیل کند. میگوید: «آثار او نیاز به بررسی و بازسازی مجدد برای ثبت دارد. البته ما به علت علاقه ایشان به سینما آثارش را به صورت ثبت شده روی فیلمها داریم اما معتقدم یک نهاد و حتی فرزندانش باید آثارشان را جدا از سینما در پلتفرمهای ایرانی و جهانی ثبت کنند چون در بسیاری از مواقع، آثار نوازندههای قدیمی ما پوسیده میشوند و به مرور از کیفیت اصلی خود فاصله میگیرند، در حالی که میتوان آنها را ثبت کرد.»
مهر شخصی بابک بیات پای آثارش
بابک بیات در کارهایی که پیش و پس از انقلاب ساخته بود همیشه مُهر و امضای شخصی خودش را داشت و جز موسیقی فیلم و ساخت آلبومهای اثرگذار، کارهای موفقی نیز در موسیقی کودک داشت، مثل آهنگسازی داستان خروس زری، پیرهن پری از احمد شاملو یا سریال ماندگار علی کوچولو که در دهه شصت از تلویزیون پخش میشد. افسانه سلطان و شبان و ولایت عشق از دیگر کارهای تلویزیونی او بود و همکاریهای خوبی هم با سینماگرانی چون بهرام بیضایی، حمید سمندریان، داریوش فرهنگ، مسعود کیمیایی، واروژ کریم مسیحی، سیروس الوند و بسیاری دیگر داشت. نتیجه این همکاریها شد موسیقی ماندگار فیلمهای مهمی چون شاید وقتی دیگر، مرگ یزدگرد، سرزمین خورشید، مردی شبیه باران، پرده آخر، مرسدس، مسافران عروس، طلسم، اتوبوس، عروسی خوبان و بیش از ٧٠مورد دیگر که برخی نیز جایزه دریافت کردند. بابک بیات فضای موسیقی فیلم «شاید وقتی دیگر» را طبق سلیقه بیضایی، آمیخته با دلهره، هراس و رازآلودگی در آورده بود. از میان کارگردانان مهم سینمای ایران هم بهرام بیضایی علاقه زیادی به او داشت و در وقت رفتنش در پیامی نوشت: «رفت پی نواهایی که سالیانی بود از او جدا شده بودند/ گشت تا بیابدشان، گم شد.»
خودش اما از میان تمام اینها به ولایت عشق علاقه زیادی داشت و آن را براساس موسیقی مذهبی جهانی و تلفیق موسیقی تعزیه با کرال کلیسا و محوریت صدای انسان ساخته بود. میگفت «ساخت موسیقی این سریال بارشهایی را در زندگیام به وجود آورد که هیچ چیز و هیچکس نمیتواند آن را عوض کند، حالا اسمش را معجزه یا هر چیز دیگر که میخواهند بگذارند.» جعفری پویان هم از خاطره ساخت موسیقی و اعتمادی میگوید که بابک بیات در ابتدای کار به او داشته است: «ضبط این کار تقریبا یکسال زمان برد و در چند مرحله انجام شد و همین موضوع باعث آشنایی بیشتر ما شد. بیات با اعتمادی که سر این کار برای اجرای سولوی ویولن به من کرد باعث شد به خودباوری برسم.»
از نظر او، نمیتوان در موسیقی پاپ ایران از بابک بیات یا ناصر چشم آذر یاد نکرد و آنها را از ارکان موسیقی پاپ ایران ندانست: «برای آدم تازه واردی چون من، کار کردن با کسی که از کودکی موسیقیاش را شنیده بودم و با کارنامه کاریاش آشنا بودم خیلی لذت داشت؛ موسیقی فیلم عروس، سریال سلطان و شعبان از کارهای فراموش نشدنی او بود و تاریخ هم میگوید که در موسیقی پاپ چقدر از زمانه جلوتر بود. بسیار خوشفکر و صاحب سبک بود و بسیاری از افراد در موسیقی پاپ به او مدیون هستند. اعتقاد ایشان به سازهای آکوستیک و ضبط ارکسترال آثارشان، برایم ارزشمند بود اما متاسفانه خیلی دیر به هم رسیدیم و چند همکاری بیشتر نداشتیم، ولایت عشق، آلبوم دو نیمه رویا و سام و نرگس. کارهای ملودیک بابک بیات را دوست داشتم بنابراین «شکار» را سال ٩٦ برای ویولن و ارکستر با تنظیم و بازنویسی احسان بیرقدار منتشر کردیم که در آلبوم تا ابد ابری من هم هست. امسال هم قطعه دیگری با تنظیم مجدد علی موثقی منتشر کردیم و در آینده با اجرای یک قطعه دیگر، امیدوارم سهگانهای برای ادای دین به ایشان تشکیل شود. بههرحال او استایل خاص و هارمونی مخصوصی در آهنگسازی سینمای ایران و موسیقی پاپ داشت، مهر شخصی پای آثارش بود. برای هر هنرمندی رسیدن به مهر شخصی یکی از مهمترین اتفاقات هنری است تا مخاطبان با کوچکترین تلاش بتوانند کار او را تشخیص دهند.» آثار بابک بیات را میتوان در دو بخش آهنگسازی موسیقی فیلم و آهنگسازی برای موسیقی پاپ بررسی کرد: «آهنگسازی او ملودی محور بود. اگر در خدمت فیلم هم کاری انجام میداد، باز سعی داشت موسیقی از فیلم بهتر عمل کند. برای من بهعنوان موزیسین موسیقی فیلم اتوبوس یکی از مهمترین آثارش بود یا مثلا شاید وقتی دیگر، قرمز و طلسم. او تبحر خاصی داشت تا طوری موسیقی بنویسد که کار امضای شخصی خودش را داشته باشد و در کنار آن، هر کدام از آثارش با دیگری متفاوت باشد و تکراری حساب نشود.»
روایت رنج و بیمهریها
بابک بیات در دهههای آخر زندگی در کنار بیماری و رنج از دست دادن فرزندش مانی و البته اتفاقاتی که پس از تصادف برای پسرش بامداد افتاد، مورد بیمهریهایی هم قرار گرفت. سال ٨٠ فهرستی ٥٠ نفره از هنرمندان موسیقی از طرف دفتر موسیقی منتشر شد. هنرمندانی که نامشان در آن فهرست بود برای انتشار آثار به دریافت مجوز نیاز نداشتند و نام بابک بیات باز هم میان آنها نبود. با وجود همه اینها اما هیچ کس منکر کاراکتر صبور و مهربانش نیست، حتی با همه این رنجها و بیمهریها. «برای من کار کردن در دورهای که او و افرادی چون مجید انتظامی، احمد پژمان، ناصر چشم آذر، مجید انتظامی، حسین علیزاده و کامبیز روشن روان کار میکردند، ارزش زیادی دارد. هر چه زمان بیشتر جلو میرود آدم بیشتر متوجه مهم بودن آثارشان میشود. آدمهایی مثل بابک بیات با توجه به قدرتی که به واسطه تواناییهایشان به دست میآورند، در میان مردم به احترام ویژهتری دست پیدا میکنند. کدام هنرمندی وجود دارد که سیستم، برایش ابراز نگرانی کرده باشد؟ ما شرایط آخر سالهای زندگی ناصر چشم آذر را فراموش نمیکنیم و بیات هم جزو دستهای بود که بیشتر از اینها میشد شأنیت او را حفظ کرد.»
نمیشود پای حرف و درددل اهالی فرهنگ و هنر، بهویژه موزیسینها بنشینید و از بیمهریها در حق آنها نشنوید. هنرمندانی که رفتهاند، رفتهاند و جایگزینی هم ندارند، آنهایی هم که ماندهاند از بیمهریها گوشهنشین شدهاند و حرفی نمیزنند. «٢٠سال قبل، افراد بزرگی سر ضبط کارها بودند و برای موسیقی دوره خاصی رقم زدند. دوران جدیتری بود و آدمهای حرفهایتری حضور داشتند اما حالا موسیقی پدران خود را از دست داده است. همه بچههایی که کار میکنند خوب هستند اما افرادی چون بابک بیات تاریخی پشتشان دارند و هر کدامشان که از دست میروند، هیچ جایگزینی ندارند. » او معتقد است که برخوردهای قهری تاکنون نتیجهای نداشته است بنابراین مسئولان باید برای موسیقی جدی، ارزش بیشتری قائل باشند و نقد و بررسی و اجرای موسیقیهای اصیل را در برنامههای خود بگنجانند تا مردم افراد بزرگی چون بابک بیات را بیشتر بشناسند. با وجود همه این حرفها اما هیچ گوش شنوایی نیست و حتی خانه بسیاری از بزرگان موسیقی تخریب شده است، نه شهرداری و نه خانواده این بزرگان هم هیچ کاری برای ماندگاری میراث آنان نکردند. خانه بابک بیات که بعد از فوتش تخریب و تبدیل به ساختمانی غول پیکر شد و همین چند ماه پیش هم خبر آمد که خانه پرویز مشکاتیان، استاد سنتور و آهنگساز ایرانی در نیشابور طعمه بولدوزرها شده و تمام، هیچ چیزی از آن جز خاک نمانده است.
دیدگاه تان را بنویسید