۵۵آنلاین :
فضایی دود گرفته از یک قهوه خانه در شهر بندری چابهار، صدای غالب در این فضا خنده های بلند چند مرد و موسیقی هندی است. فضا برایم رعب آور است چون هیچ زنی در این قهوه خانه نیست. نادر به میزی نزدیک می شود که عبدالجبار در حال کشیدن قلیان است. او از من می خواهد تا در کنار آن ها بنشینم و از عبدالجبار می خواهد تا به همه سوال های من پاسخ دهد؛ «آنها چگونه سوخت قاچاق میکنند؟»
اپیزود اول؛ شوتی از نزدیک
من با نادر در چابهار آشنا می شوم و به وسیله او با قاچاقچیان سوخت که خانواده نادر هستند صحبت می کنم. آن ها به من اطلاعاتی واقعی از پیش و بعد از گران شدن قیمت بنزین می دهند و پس از آن با یکی از اعضای خانواده نادر مسافر جاده قاچاق سوخت می شوم.
اما آن چه در این گزارش اهمیت ویژه ای دارد این مهم است که بیش از ۲۰ روز از گرانی بنزین در ایران می گذرد و حالا شوتی ها از کم شدن قاچاق بنزین توسط قاچاقچیان ایرانی خبر می دهند. با این حال آن ها می گویند از زمان گرانی بنزین ورود پاکستانی ها برای خرید بنزین بدون واسطه و ارزان تر، به ایران بیشتر شده است. اما داستان آشنایی من با نادر از ساحل لیپار آغاز می شود.
« از وقتی که قیمت بنزین رفته بالا قاچاق کم شده. خب برای پاکستانیا نمیصرفه تا دو ماه قبل باید برای هر لیتر بنزین ایران ۳ یا ۴ هزار تومن میدادن الان تقریبا بین ۸ تا ۱۰ هزار تومن شده.» اینها را رانندهای که من را از فرودگاه کنارک به سمت چابهار میبرد، میگوید.
در چابهار بیمقدمه به ساحل معروف لیپار میروم، سه مرد با لباسهای محلی، کمی آن طرفتر از من رو به دریا نشستهاند و به زبان بلوچی صحبت میکنند. در گفت و گوی آنها چند بار از کلمه بنزین استفاده میشود. بیمقدمه میپرسم: «از بعد گرون شدن بنزین، قاچاق سوخت تغییری کرده؟» ناگهان هر سه سکوت میکنند و بعد از چند ثانیه یکی از آنها میگوید: « بله. خیلی کم شده.»
نام او نادر است، لباس محلی به رنگ قهوهای تیره پوشیده است. دقایقی بعد دوستانش او را ترک میکنند.
«کسی رو میشناسی که قاچاق سوخت انجام دهد؟»
نادر: «برای چی میپرسی؟»
«خبرنگار هستم و میخوام درباره قاچاق سوخت واقعیت رو بدونم.»
او شمارهاش را به من میدهد و از من میخواهد تا همان شب حدود ساعت ۹ به او پیام بدهم، بعد به سرعت ساحل را ترک میکند.
اپیزود دوم؛ در قهوه خانه
ساعت ۹ شب میشود به او پیام میدهم، نادر با یک خودروی پرادو به هتل میآید. با هم به قهوه خانهای در چابهار میرویم. قهوه خانه قدیمی است و حدود ۱۰ مرد در آن نشسته و قلیان میکشند و تنها صدای غالب بر فضا صدای خنده چند مرد و موسیقی هندی است. نادر به میزی نزدیک میشود که مردی در حال قلیان کشیدن است. پسر نوجوانی هم کنار او به من زل زده است. نادر به مردی که قلیان میکشد اشاره میکند: «این عبدالجباره. چندین ساله که قاچاق سوخت میکنه. هر سوالی داری بپرس.»
بعد پسر نوجوان را با انگشت نشان میدهد: «این هم جواد برادرمه. جواد هم چند بار تا حالا با ماشینا رفته مرز».
معلوم میشود که جواد کوچکترین برادر است. ۱۶ سال دارد و ۴ بار در طول تابستان امسال به عنوان شاگرد راننده، بنزین قاچاق کرده است.
دو مرد دیگر که بیشتر از ۲۵ سال به نظر نمیرسند، به میز ما نزدیک میشوند. آنها هم برادرهای نادر هستند؛ محمد و امیرحسین. هر دویشان دفعات زیادی، بار قاچاق به پاکستان بردهاند.
نادر ۵ برادر دارد که همه شان در کار قاچاق سوخت هستند. خود او آن طور که میگوید فقط یک بار با ماشینهای قاچاق سوخت به پاکستان رفته است. نادر بیشتر اهل هنر است و میگوید، تصمیم داردخواننده شود.
از جواد میپرسم: «نترسیدی؟ تو این سن رفتی مرز»
جواد: «نه چرا بترسم. از من کوچیکترا خودشون راننده هستن. من که شاگرد بودم. رفیقم ۱۲ سالشه بار میبره.»
از عبدالجبار که همین دو روز پیش از پاکستان آمده است میپرسم: « قاچاق بنزین کم شده؟»
«بنزین کم شده اما گازوئیل بیشتر شده. البته فک نکنی که مثلا قاچاق بنزین نصف شده اما کمتر از قبل شده. اینجا کار نیست و ما مجبوریم قاچاق کنیم.»
عبدالجبار حالا درباره اینکه در هر بار چند لیتر بنزین جا به جا میکند توضیح میدهد و میگوید: «ماشین من نیسان آبیه و حدودا ۱۰ تا بشکه جا میگیره و هر بشکه ۲۰۰ لیتر پر میشه. روزی هم ۳۰۰۰ تا ماشین قاچاق میبرن.» با این حساب هر ماشین تقریبا در هر بار رفتن به پاکستان ۲۰۰۰ لیتر بنزین یا گازوئیل با خود جابهجا میکند. با توجه به اینکه ۳۰۰۰ خودرو از جادههای استان سیستان و بلوچستان سوخت به پاکستان میبرند، میتوان نتیجه گرفت که بهطور میانگین هر روز ۶ میلیون لیتر بنزین و گازوئیل فقط با خودروهای نیسان و لنکروز از ایران خارج میشود. در این جادهها هر روز کامیونهای فراوانی هم با ظرفیت بیشتر از ایران سوخت قاچاق میکنند.
اپیزود سوم؛ داستان مرگ
هر خودرو در مسیری که از ایران به سمت پاکستان میرود، کمی بیشتر یا کمتر از ۲۰۰۰ لیتر بنزین یا گازوئیل با خود حمل میکند. جابهجایی سوخت در راههایی سخت و به شکلی کاملا غیراستاندارد باعث شده تا مخاطراتی در کمین قاچاقچیان سوخت باشد. محمد، بردار کوچکتر نادر که ۲۱ ساله است اما خطوط پیشانیاش او را ۳۵ ساله نشان میدهد درباره سختیهایی که در راه است میگوید: « فقط ۲۰ کیلومتر از جاده آسفالته. بقیه جاده صخره ای، بیابونی و جاده پر سنگ و کلوخه. بعضی روزا ممکنه ۵ تا ماشین هم توی جاده چپ بشه و آتش بگیره. خیلی وقتا راننده یا شاگرد نمیتونن خودشونو از ماشین بکشن بیرون و توی ماشین تا وقتی که بنزین هست میسوزن. برای همین به طور متوسط روزی یه نفر توی کل سیستان و بلوچستان توی جاده قاچاق میمیره. جلوی چشمم دیدم رانندهای رو که با شاگردش سوخت و ما هیچ کاری نتونستیم بکنیم. تا وقتی ۲۰۰۰ لیتر بنزین دود شد اونا هم توی ماشین حبس شدن و سوختن. »
با توجه به صحبتهای محمد به طور میانگین ماهانه ۳۰ نفر بر اثر سوختن در جادههای قاچاق سوخت، جان خود را از دست میدهند.
عبدالجبار هم درباره سوختن خودروهای شوتی میگوید: «بیشتر نیسانهای آبی میسوزن. لنکروزها کمتر آتش میگیرن چون قدرت بیشتری دارن و توی مسیرهای سربالایی و صخرهای راحت میرن بالا و چپ نمیکنن.»امیرحسین، برادر نادر که ۲۰ ساله است هم یک بار پا در جاده قاچاق سوخت گذاشته است اما به دلیل سختی راه و سوختن دست راستش دیگر این کار را انجام نمیدهد، میگوید: «اونقدر باید فرمونو تو دستت محکم بگیری و از صخرهها بالا بری که یه جاهایی ممکنه واقعا دیگه نتونی. داغی هوا و رانندگی شدید باعث شد بین انگشت شصت و سبابهم دچار سوختگی شدید بشه. راه خرابه و ۱۰ ساعت باید رانندگی تو جادههایی بکنی که فقط یه ماشین میتونه رد شه و به پاکستان برسی. اونجا هم سریع بار بزنی و ۱۰ ساعت دیگه برونی تا برسی ایران.»
محمد هم میگوید: «راه خیلی افتضاحه. ممکنه ماشین خراب بشه اگه شانس بیاریم و شاگرد خوب داشته باشیم دو سه شب میمونیم تو جاده تا ماشین درست شه، اگه نه که بعضی وقتا یه ماشین ممکنه ۲ ماه هم بمونه تو جاده تا کسی بیاد و ماشین رو یه جوری با خودش ببره.»
اپیزود چهار؛ راهزنان
فقط ناهموار بودن جاده نیست که بلای جان قاچاقچیان سوخت شده است. راهزنان هم در جادهها از دیگر مخاطرات راههای قاچاق سوخت هستند.
محمد میگوید: «راهزن توی جاده خیلی زیاده. اگر رانندهای شب توی راه باشه ۱۲ شب به بعد دزدا حمله میکنن. یا راننده رو میکشنن میندازن تو رودخونه یا یه جایی میبندن راننده رو و ماشینو با بار میبرن. بعضی وقتام با بار کاری ندارن پولای راننده یا موبایلشو میگیرن و فرار میکنن.»
عبدالجبار هم در همین مورد میگوید: « اگه راننده راحت بگه پولش کجاس که کاریش ندارن اما اگه نگه، راننده رو دراز میکنن، روی قفسه سینهاش جک میزنن و ماشین رو میذارن روی سینهاش و مجبورش میکنن تا بگه پولا کجاس. فرقی هم نمیکنه هم راهزن ایرانی داریم و هم پاکستانی.»
اپیزود پنجم؛ بشکههای قاچاق
بر اساس آنچه مردان جوان از سود قاچاق سوخت میگویند هر بشکه ۲۰۰ لیتری برای آنها ۸۰ هزار تومان یا کمی کمتر سود دارد. هر خودرو ۱۰ بشکه، بنابراین هر بار قاچاق برای یک نیسان آبی ۸۰۰ هزار تومان سودآوری دارد. با این حال آنها میگویند که حدود ۴۰۰ هزار تومان هم باید خرج بنزین خودروی خود را بدهند که با این حساب از ۸۰۰ هزار تومان سودی که هر راننده به دست آورده ۴۰۰ هزار تومان نصیبش میشود.
عبدالجبار درباره نوع گرفتن پول از طرفهای پاکستانی میگوید: « یه بار کامل ماشین رو اینجا بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومن میخریم و اونجا بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومن میفروشیم. بعد بارو توی جالگی یا بلو پاکستان خالی میکنیم سریع به ایران برمیگردیم بعد از ۲، ۳ روز طرفای پاکستانی برامون پول را کارت به کارت میکنن.»
از آنها درباره آنچه با خود از پاکستان وارد ایران میکنند، میپرسم و محمد میگوید: «بارو که توی پاکستان خالی کردیم اونجا هم یه چیزایی بار میزنیم و با خودمون میاریم؛ پارچه، ادویه، وسایل سوزندوزی، انبه، بدلیجات، ترشی، گاو و گوسفند و هر چیزی که خریدارای ایرانی به طرفای پاکستانی سفارش داده باشن بار میزنیم و با خودمون میاریم.»
از آنها میپرسم که آیا در جادههای سیستان و بلوچستان فقط سوخت را به پاکستان قاچاق میکنند؟ محمد میگوید: « بیشترش همون سوخت قاچاق میشه اما بعضی وقتا شیرخشک هم از ایران خارج میکنن که معمولا ایست بازرسی اجازه خروج بهشون نمیده.»
با توجه به خرابی جاده قاچاق و اینکه هر راننده تقریبا ۲۴ ساعت در راه رفت و برگشت زمان صرف میکند بیشتر از ۳ بار در هفته نمیتوان این مسیر را طی کرد بنابراین هر راننده در بالاترین حالت ممکن هر هفته یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان سود میکند که ماهیانه کمی کمتر از ۵ میلیون تومان میشود. با این حال برادران نادر میگویند آنها نتوانستهاند بیش از دو بار در یک هفته پا در این جاده بگذارند. برادران نادر معتقدند از زمانی که بنزین گران شده بیشتر شوتیها به سمت قاچاق گازوئیل رفتهاند. آنها خبر از اتفاق دیگری میدهند و میگویند گران شدن بنزین باعث شده تا ورود پاکستانیها به ایران بیشتر شود و بنزین را بدون واسطه از ایران به طور مستقیم بخرند.
اپیزود آخر؛ جاده قاچاق
صبح پیش از طلوع آفتاب با محمد، برادر نادر از چابهار به سمت شهرستان سرباز میروم. آنجا جادهای است که به سمت پاکستان میرود.
برای ایمن بودن و احتیاط بار بنزین نمیزند و بدون بار و فقط برای طی کردن جاده و آشنایی با آن مسیر را طی میکنیم. با این حال مکانی که بشکههای سوخت را بار نیسان میکنند به من نشان میدهد.
حدود ساعت ۷ صبح حرکت میکنیم. جاده از شهرستان سرباز تا مرز پاکستان و شهر جالگی ۱۵۰ کیلومتر است. ابتدای راه آسفالت است با جادهای دو طرفه. البته تقریبا همه جادههای استان سیستان و بلوچستان به همین شکل هستند.
حدود ۲۰ کیلومتر اول آسفالت است و مشکلی نیست اما کم کم جاده خاکی میشود بر تعداد نیسانهای آبی اضافه میشود. در دستههای ۳ تایی و ۴ تایی در جاده به زحمت در حال حرکت هستند. حدود ۲۰۰ خودرو پشت هم حرکت میکنند.
چند کیلومتر جلوتر یکییکی نیسانها توقف میکنند و متوجه میشویم که یکی از آنها کمی جلوتر خراب شده است. حدود ساعت ۱۰ شده تا ساعت ۱۲:۳۰ وضع به همین منوال است. همه پشت هم توقف کردهاند. از ماشین پیاده میشوم و به پشت سر نگاهی میاندازم تعداد خودروهای در راه مانده به نزدیک ۵۰۰ تا رسیده است.
جاده ساعت ۱۳ باز میشود.
دوباره حرکت میکنیم. هنوز به راههای صعب العبوری که محمد از آنها گفته بود نرسیدهایم. ساعت ۱۵ شده و جادهای که فقط باید با دندههای سنگین و به سختی از آن گذشت.
محمد میگوید: « بهتر دیگه برگردیم چون جاده خطرناک میشه و راهزنا هم زیادن.»
برمی گردیم اما بر اساس اطلاعاتی که محمد میدهد ادامه این مسیر به شهر بلو در پاکستان میرسد.
آنچه گفته نشد
۱- خانواده نادر درباره قاچاق اتباع افغانستانی و شکل ورود آنها به ایران هم گفتند که در این گزارش جایی برای گفتن از آنها نبود.
۲- در این گزارش با توجه به ملاحظات درباره نوع گذشتن از ایستهای بازرسی سخنی به میان نیامد.
۳- صحبتهای خانواده نادر درباره اما و اگرهای بسته شدن مرزها امکان انتشار ندارد.
۴- درباره اقوام دیگری که در استان سیستان و بلوچستان به کار قاچاق سوخت مشغول هستند نوشته نشد.
۵- درباره قاچاق مواد مخدر که در همین جادهها انجام میشود، نوشته نشد.
۶- درباره مکان خرید سوخت و دلالهای عمده فروش سوخت به قاچاقچیان ایرانی نوشته نشد.
۷- آشنایی با افرادی که درباره قاچاق سوخت صحبت کنند راحت نبود بنابراین در این گزارش از سختیهای یافتن فردی که اعتماد کند و در این مورد گفتوگو کند نوشته نشد.
۸- درباره سختیهای قرار گذاشتن با نادر هم سخنی به میان نیامده است.
۹- به قاچاقچیان سوخت و هر کالای دیگری در شهرهای غربی و جنوبی ایران، شوتی یا چترباز میگویند.
۱۰- در این گزارش همه اسامی تغییر کردهاند.
منبع : خبرآنلاین
دیدگاه تان را بنویسید