شادروان حسن توفیق در دهم حوت (اسفند) 1305 در محله پاچنار تهران به دنیا آمد. تمام خانواده بزرگ توفیق در همین محله و تقریبا در نزدیک هم زندگی میکردند. یکی از چندین نام مستعار بنیانگذار روزنامه توفیق شادروان «حسین توفیق اول» همان «میز حسین بچه پاچنار» بود. از نخستین تاریخی که طبق قانون همه موظف شدند نام خانوادگی و شناسنامه داشته باشند، تمام خانواده بزرگ توفیق ازجمله دایی بزرگ ما، پدرمان و عمهمان نام خانوادگی «توفیق» را برای خود انتخاب کردند. «حسن توفیق» دوران دبستان و دبیرستان را در دبستان مولوی، دبیرستان دارالفنون و مدرسه دارایی گذراند و از دانشکده حقوق دانشگاه تهران مدرک لیسانس قضائی خود را گرفت. او مدتی نیز دانشجوی دوره دکترای دانشگاه پاریس بود. حسن توفیق مدتی کارمند وزارت دارایی شد و سپس به وکالت دادگستری پرداخت. او درحالیکه شاگرد دبیرستان بود، در 18 سالگی کاریکاتوریست روزنامه توفیق شد و این نخستین کاریکاتور اوست که در پنجم مهرماه 1323 در صفحه اول روزنامه توفیق به چاپ رسید: موضوع این بود که در آن زمان پرآشوب، سیدمحمدصادق طباطبایی، رئیس مجلس شورای ملی، تمارض کرده و در جلسه مجلس شرکت نکرده بود و در این کاریکاتور، روح پدر او شادروان آیتالله طباطبایی، از رهبران روحانی بسیار خوشنام انقلاب مشروطیت، گوش پسرش را گرفته بود و او را شماتت میکرد که: - پسرجان، نمایندگی ملت تمارض برنمیدارد. از 1323 به بعد، ما برادران توفیق، حسن، حسین و عباس، به ترتیب سن، یکی پس از دیگری همکاری خود را با روزنامه توفیق آغاز کردیم. حسن کاریکاتوریست بود، حسین طنزنویس و طنزسرا و من کاریکاتوریست، طنزنویس و طنزسرا. در تمام سالهای بعد، یعنی از 1323 تا 28 مرداد 1332، برادرم، حسن، کاریکاتوریست صفحه اول توفیق بود. فقط در شمارههایی که او درگیر امتحانهای دانشگاه بود، من و کاریکاتوریست مشهور، شادروان «روحالله داوری»، کاریکاتورهای روی جلد توفیق را میکشیدیم. در دوران مبارزات ملیکردن نفت در سراسر کشور و نخستوزیرى شادروان دکترمحمد مصدق، ما سه برادر گردانندگان اصلی هیئتتحریریه چندنفره توفیق بودیم. در این ایام که حزب توده ایران مخالف «ملیشدن نفت در سراسر کشور» و طرفدار دادن امتیاز نفت شمال ایران به روسیه شوروی بود، توفیق نویسندگان تودهای خود را کنار گذاشت. شادروان «حسین توفیق دوم» سردبیر توفیق شد و توفیق بهشدت از «ملیشدن نفت در سراسر کشور» دفاع کرد. در این دوران، برادرم، حسن، برای نخستینبار کاریکاتورى انتقادى از شاه را روی جلد توفیق کشید. ( تصویر 1 - کاریکاتور یک بارجستی ملخک، دومین کاریکاتور شاه را که آینده او را نیز پیشبینى مىکرد، من بر روى جلد توفیق کشیدم). این شمارههاى توفیق به چاپ دوم و سوم رسید. در روز کودتای 28 مرداد 1332 برادرانم حسن و حسین که در دفتر روزنامه توفیق بودند، در حمله و غارت و آتشزدن دفتر توفیق بهدست کودتاچیان، بهنحو معجزهآسایی جان بهدر بردند، روزنامه توفیق توقیف شد، شادروان محمدعلی توفیق، مدیرمسئول آن زمان روزنامه توفیق، به زندان شهربانی و قلعه فلکالافلاک افتاد، به جزیره خارک تبعید شد و پس از آزادی بهکل روزنامهنگاری و سیاست را کنار گذاشت.
پس از چهار سالونیم توقیف و تعطیلی توفیق، در اسفند 1336 و در شب نوروز 1337، روزنامه ما برادران توفیق با نام «فکاهی» با استقبال بینظیری منتشر شد (تصویر 2). شادروان «محمدعلی توفیق» کلیه حقوق خود در روزنامه توفیق و ازجمله نام آن را به ما برادران توفیق واگذار کرد. روزنامه «فکاهی» و سپس روزنامه «توفیق» امتیاز انتشارش به نام برادر بزرگ ما حسن که بیش از 30 سال داشت و در نتیجه واجد شرایط قانونی بود، صادر شد. در آن تاریخ حسین 28 سال و من 23 سال داشتم. در شروع این دوره، توفیق ابدا اجازه دخالت در سیاست را نداشت. اما توفیق پس از ماهها و سالها تلاش، با پشتکار خستگیناپذیر، با بهرهبرداری هوشمندانه و بهموقع از اوضاع داخلی و بیناللملى و با خطرکردن و تحمل سانسورها و توقیفها، بهتدریج و قدمبهقدم، «حق شوخی و انتقاد طنزآمیز سیاسی در کشور» را که «صفر» و «زیرصفر» بود، بهصورت اعجابانگیزی بالا برد و به انتقاد طنزآمیز از وکیل و وزیر و نخستوزیر و اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور پرداخت. یکی از رموز موفقیت توفیق این بود که هیچیک از ما برادران توفیق هیچگاه عضو هیچ دسته و گروه و حزب و جمعیتی نبودیم و هیچ نقطهضعفی نداشتیم. در سومین دوره توفیق هیئتمدیره سه نفری برادران توفیق مدیریت امور اداری، اقتصادی و سیاسی روزنامه توفیق رابه عهده داشت. یکیدیگر از بزرگترین قدرتهای توفیق این بود که «میتوانست نخواهد» و میتوانست حتی عزیزترین دارایی خود، «روزنامه توفیق»، را بگذارد و بگذرد. توفیق پس از نیمقرن انتشار افتخارآمیز درحالىکه نهتنها کهنسالترین روزنامه فکاهى و طنزآمیز ایران بلکه کهنسالترین روزنامه موجود ایران بود، هنگامىکه در ١٣٥٠، دولت خواست ٥١ سهام توفیق را بخرد و کنترل توفیق را در دست بگیرد، همه دیدندکه توفیق، «توفیق همراه با نوکری دولت» را نخواست... و گذاشت و گذشت... و سربلندی توفیق را صدچندان کرد تا به امروز که بهمناسبت درگذشت شادروان حسن توفیق، یکى از سه نفر ناشران آن، تمامی رسانههای گروهی ایران و جهان اینچنین از او تجلیل میکنند. متأسفانه و بسیار متأسفانه در هفتم تیر 1350 روزنامه شریف توفیق پس از نیمقرن انتشار، برخلاف تمام شایعات، بدون اینکه مرتکب کوچکترین خلافی شده باشد، برخلاف قانون و برخلاف قانون اساسى همان زمان، توقیف شد. کلیه شمارههای جدید و قدیم روزنامه توفیق، ماهنامه صرفا فکاهی توفیق، سالنامه صرفا فکاهی توفیق و 14 کتاب مختلف توفیق را دولت کینهتوزانه توقیف، جمعآوری و مقوا کرد و چاپخانه قدیمی بزرگ توفیق «چاپ رنگین» را تعطیل و لاک و مهر کرد. توفیق حاضر شد «ناحق بمیرد» ولی «ناحق ننویسد».* شادروان حسن توفیق پس از انقلاب بهاتفاق خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد. پس از چند سالی به ایران بازگشت. در نوروز امسال بهعلت بیماری ریوی در بیمارستان آسیا بستری شد و خوشبختانه بهبود حاصل کرد. در روز جمعه نهم خرداد جاری حسن توفیق مجددا در همان بیمارستان بستری شد، اما متأسفانه در ساعت سه بعدازظهر یکشنبه 11 خرداد 1399به علت ایست قلبی در 94 سالگی به جاودانگی پیوست.
بعد از وفات، تربت او در زمین مجوی
در قلبهاى مردم ایران مزار اوست
شادروان حسن توفیق باسابقهترین و قدیمیترین کاریکاتوریست ایران بود. در سال 1331 نخستین کلاس آموزش کاریکاتور را در ایران تأسیس کرد. بهویژه در دوره سوم روزنامه توفیق که ما برادران توفیق منتشر کردیم او شاگردان بسیاری را تربیت کرد که اغلب آنها از بهترین کاریکاتوریستهای ایران شدند. از آن جملهاند غلامعلی لطیفی، کامبیز درمبخش، ناصر پاکشیر، ایرج زارع، احمد عربانی، مرتضی خانعلی، احمد عبداللهىنیا، پروین کرمانی، یحیی خالقی و رضایی. شادروان حسن توفیق دو فرزند برومند از خود بهجای گذاشت. دکتر علی توفیق پزشک و دکتر امیر توفیق روانپزشک، دو نفر از پزشکان خوشنام آمریکا هستند.
*برای اطلاع دقیق، کامل و مستند آنچه گفته شد و آشنایى بیشتر با دوره سوم روزنامه توفیق، مبارزات شیرین آن و علت واقعی توقیف همیشگی آن مىتوانید به دو کتاب جدیدم مراجعه کنید. کتاب «چرا توفیق را توقیف کردند؟» ازسوی «نشر هرمس» و کتاب «توفیق چگونه توفیق شد؟» ازسوی «فرهنگ نشر نو»، اخیرا در تهران منتشر شده و پر از کاریکاتورها، اشعار و مقالات پرسروصدای توفیق است.
دیدگاه تان را بنویسید