سرانجام ۲۰ ژانویه رسید و جو بایدن وارد کاخ سفید شد.اکنون نخستین گام او انتصاب ها در دولت است.بر اساس آنچه تا کنون منتشر شده تیم اصلی سیاست خارجی او و نیز گزینه اصلی CIA همه از تیم مذاکره کننده برجام و حامی این توافق هستند.اما چقدر میتوان به احیای برجام امیدوار بود؟برای درک این مساله با شهریار مشیری نماینده دوره هفتم مجلس شورای اسلامی و فعال سیاسی گفتگو کردیم.
چشمانداز مذاکرهی بایدن با دولت روحانی را در چند ماه آینده تا انتخابات ۱۴۰۰ چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من با روی کار آمدن دولت بایدن در آمریکا مذاکراتی محرمانه بین دیپلماسی ایران و آمریکا برقرار خواهد شد، همانطور که در چهل سال اخیر مذاکراتی محرمانه بوده است و هرگاه منتج به نتیجهای شده از هر دو طرف علنی شده است و اگر مذاکرات به نتیجه نرسیده هر دو طرف منکر مذاکره شدهاند و همیشه با میانجیگری یک دولت ثالث که روابط خوبی با طرفین داشته است برقرار شده است.
اما این بار مذاکرات جدی را دولت بایدن با دولت بعدی ایران برقرار خواهد کرد چون میدانند عمر این دولت چند ماه بیشتر نیست و دولت بعدی اگر از اصولگرایان باشد چون بیشتر مورد حمایت خواهد بود لذا با اطمینان خاطر در مذاکرات شرکت خواهند کرد و حتی مطمئن باشید که اگر بنا به برقراری روابط دیپلماتیک یا هر رابطه دیگری باشد، باید به نام اصولگرایی تمام شود چون ارکان انتصابی درون نظام به دولت و نیروهای اصلاحطلب چندان اعتمادی ندارند. اما از روی ناچاری چون اصلاحطلبان رای ملت را در انتخابات کسب میکنند نظام به ظاهر به آنها روی خوش نشان میدهد و گرنه با آنها مثل فرزند ناتنی برخورد میشود، برخوردی که از روی عشق و محبت نیست. دولت آمریکا هم سعی میکند با دولت بعدی ایران که چهار سال حداقل مداومت دارد مذاکرات اصلی خود را انجام دهد.
اگر دولت روحانی نتواند با بایدن مذاکره کند و به توافقی در عرصهی سیاسی و اقتصادی نرسد چه اتفاقاتی را محتمل میدانید؟
اگر دولت روحانی نتواند با دولت بایدن مذاکره و توافقی ولو نسبی حاصل کند، اوضاع اقتصادی کشور و مردم ایران بدتر هم خواهد شد چون دنیا تحت فشار ابر قدرت امپریالیستی آمریکا، ما را تنها خواهد گذاشت و به نظر من نه تنها دولت روحانی که هر دولتی در ایران سر کار باشد و به طور کلی نظام جمهوری اسلامی ایران باید در جهت منافع ملی کشور و ملت ایران تمام سعی خود را در رفع تنشهای موجود در سطح منطقه و بین الملل انجام دهد تا اقتصاد ایران رشد کند. وگرنه به واسطه عدم رشد اقتصادی کشور، ما شاهد رشد جرم، جنایت، خیانت و اختلاس خواهیم بود.
نگاه کنید به واسطه عدم رشد اقتصادی ایران در دهههای گذشته با اینکه جمعیت ایران نسبت به قبل از انقلاب دو ونیم برابر شده اما جرم و جنایت و سوء استفاده از اموال عمومی و ثروتهای ملی حدود سی برابر افزایش داشته است.
فقط کافی است به پروندههای قضایی بر حسب جمعیت کشور با پنجاه سال قبل مقایسه بفرمایید.
این شیوه مدیریت کشور،جواب نداده و باید یک فکر اساسی و یک جراحی عمومی انجام شود و گرنه همین آش و همین کاسه است که به تکرار رویه پیشین خواهیم پرداخت.
در صورت روی کار آمدن دولت نظامی در ۱۴۰۰ آیا روند مذاکره با آمریکا مسیر عادی خواهد داشت یا روند مذاکرات دو کشور دچار چالش میگردد؟
اگر دولت نظامی در ایران روی کار بیاید میز مذاکره با آمریکا را تسریع میبخشد چون آن بخش از نظامیهایی که در ایران، چشم به دست گرفتن قدرت را دارند اکثرا در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و تبلیغاتی فعال مایشاء هستند. لذا شرایط مذاکره را فراهم میکنند و همه چیز را توجیه خواهند نمود و این خصلت حکومتهای نظامی است که در جهان سوم و کشورهای غیر دموکراتیک سر کار میآیند.
به تاریخ نگاه بفرمایید دولت صدام، یک دولت نظامی بود و همه ارکان تبلیغاتی، سیاسی و اقتصادی دست او بود همانطور که در لیبی، قدرت نظامی، اقتصادی، سیاسی و تبلیغاتی همه دست قذافی و دولت نظامیاش بود و یا در مصر فرقی نمیکند که چه مبارک باشد و چه سی سی، همه نظامی بودند و یا حتی دورتر برویم در شیلی قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی و تبلیغاتی همه و همه در اختیار دولت نظامی پینوشه بود.
بنابراین دیالکتیک تاریخ به ما نشان میدهد که هرگاه نظامیها سر کار آمدند همه چیز را قبضه کردهاند و آن چه فراموش شده حقوق دموکراتیک و آزادیهای مدنی مردم بوده است و انتظاری هم غیر از این نیست.
نگاه کنیم به کشور همسایه خودمان، افغانستان قدرت ایدئو لوژی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و تبلیغاتی همه در اختیار طالبان بود و چون توان و تخصص افزایش تولیدات و توسعه زیر ساختها و اقتصاد دربهای باز را در صنعت و تجارت و کشاورزی را نداشته، برای کسری بودجه علاوه بر ترانزیت کالای قاچاق به کشورهای هم جوار به دنبال کشت و افزایش تولید تریاک و مورفین افتادند و ظرف چند سال افغانستان به بزرگترینتولید کننده مواد مخدر دنیا، تبدیل شد.
آن چه در این کشورها مهجور ماند، منافع ملی کشورشان و حقوق دموکراتیک و آزادیهای مدنی ملتها بود.
4-خیر، به نظر من اصول گراهایی که الان مخالف مذاکره با آمریکا هستند چون می خواهند دولت روحانی موفق نشود بر طبل مخالفت با مذاکره می کوبند و گرنه،اگر خودشان سر کار بیایند برای موفقیت دست به هر کاری میزنند چون آنها عادت دارند برای حفظ قدرت حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کنند.
ملاحظه فرمایید زمان دولت آقای سید محمد خاتمی را که کلینتون، رئیس جمهور آمریکا بود و برای برقراری روابط حسنه و رفع تنشها با ایران چراغ سبز نشان داد، اما چون دولت دست اصلاحطلبان بود با برقراری مذاکره مخالفت شد که این امتیاز توسط دولت خاتمی به دست نیاید و گرنه در زمان کلینتون آقای نلسون ماندلا رهبر کشور آفریقای جنوبی با برقراری روابط دیپلماتیک بسیار هوشمندانه و حفظ استقلال سیاسی کشورش، توانست از بهترین امکانات بین المللی جهت توسعه و اصلاح زیر ساختهای کشورش بهره برداری کند که رشد اقتصادی آفریقای جنوبی و درآمد ناخالص ملی آنها چند برابر دهههای قبل شد و این سطح از رفاه عمومی و آزادیهای مدنی را مردم آفریقای جنوبی در طول تاریخ ندیده بودند.
مشکل این است که ایران هرگز نتوانسته از فرصتها استفاده کند، بلکه خیلی از فرصتها را نیز به تهدید تبدیل نموده و هر چه از فرصتهای پیش آمده، بهره نبردهایم بالعکس خود را وابستهتر به چین و روسیه کردهایم تا جائیکه بدون تکیه به آنها نمیتوانیم در صحنهی بین الملل خودنمایی کنیم که من خیلی از این غفلتها را نفوذ دولت روسیه و در سطح بین المللی میدانم چون روسیه و چین نمیخواهند که مشکلات ایران با سایر کشورهای دنیا به خصوص کشورهای غربی تنشزدایی شود وخیلی از این تنشها را از سیاست روسها میدانم چون آنها همان سیاستهای استعماری روسیه تزاری و سوسیال امپریالیستی شوروی سابق کماکان در منطقه استمرار می دهند.
به نظر جنابعالی اصولگرایانی که الان مخالف مذاکرهی دولت روحانی با بایدن هستند آیا با روی کار آمدن دولت اصولگرا باز هم بر طبل عدم مذاکره با آمریکا خواهند کوبید؟
مشکل تنگناهای اقتصادی ما، مربوط به مذاکره با آمریکا فقط نیست بلکه در اصل مربوط به عدم تصویب FATF و کنوانسیون پالرمو است که باعث به بن بست رسیدن ارتباطات اقتصادی و پولی ما با دنیا منجر شده است. اگر ما با آمریکا مذاکره نمیکردیم ولی FATF را تصویب میکردیم این همه مشکل نداشتیم.
حداقل اروپا و سایر کشورهای دنیا، با ما روابط مالی خود را نگه میداشتند و ما با آنها میتوانستیم داد و ستد بازرگانی داشته باشیم بدون اینکه تحریم مالی و اقتصادی بشویم و در حال حاضر که جمهوری اسلامی ایران کنوانسیون پالرمو و FATF را نپذیرفته، ما را به پولشویی و حمایت از تروریسم متهم میکنند و روابط بانکی خود را با ما قطع کردهاند.
متاسفانه بخشی از دلواپسان در کشور در سطح وسیعی پولشویی دارند و مانع از این کار شدهاند.
ضمنا مافیای زر و زور و تزویر در ایران نمیگذارند تنشهای بین المللی جمهوری اسلامی ایران رفع شود. چون آنها کاسبان تحریم هستند و منافع ملت را فدای منافع گروهی کردند.
به نظر شما راه پایان تنگناهای معیشتی و اقتصادی مردم در کوتاهمدت از مذاکره و توافق هستهای میگذرد؟
در صورت عدم ثمر مذاکرات پیش روی ایران و آمریکا، اروپا به واسطه حجم میلیاردها دلار صادرات سالانه به آمریکا ناگزیر است از آمریکا تبعیت کند و ایران را رها میکنند، مانند این چند سال اخیر.
جائیکه عراق برای حفظ منافع ملی خودش به ما رای ممتنع میدهد چه انتظاری از بقیه کشورها داریم. پس باید برای حل مشکل معیشت نقطه نهاییای را برای حل مناقشات تعیین کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید