علیرضا سلطانی- کارشناس اقتصاد انرژی
شرق- انتخاب بایدن بهعنوان رئیسجمهور آینده آمریکا و تقویت احتمال بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریمهای اقتصادی ایران با استقرار وی در کاخ سفید، بحث جنجالی بزرگی را در میان نهادهای تصمیمگیر ایران پیرامون بازگشت نفت ایران به بازارهای جهانی نفت با رفع تحریمها ایجاد کرده است. این چالش که عمدتا ریشه سیاسی دارد، بهطور مشخص بر محور لایحه بودجه سال 1400 متمرکز شده است. در لایحه بودجه تقدیمی دولت، فروش صادرات نفت به میزان 2.3 میلیون بشکه در روز پیش بینی شده و اینگونه برداشت میشود که دولت دوازدهم روی رفع تحریمهای نفتی آمریکا با استقرار بایدن در کاخ سفید حساب کرده و به عبارت دقیقتر مطمئن است. در مقابل نمایندگان مجلس که پیروزی بایدن را پیشبینی نمیکردند و رویکرد منتقدانهای به دولت و سیاست خارجی آن دارند، اسناد بالادستی بهویژه برنامه ششم توسعه، لایحه بودجه 1400 و برنامههای اجرائی آن بهویژه فروش و صادارت 2.3 میلیون بشکه در روز را غیرواقعی میدانند و بر رد این لایحه به لحاظ محققنشدن درآمدهای نفتی تأکید دارند. نگرانی مجلس آن است که با تأیید این لایحه و احکام آن بهویژه درباره فروش نفت، عملا با رویکرد دولت درمورد برجام و بازگشت آمریکا به آن و مذاکرات احتمالی همراستا میشوند و این با خط مشی مجلس و جریان سیاسی حاکم بر آن تطابق ندارد. تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بهصورت دوفوریتی از سوی مجلس در هفتههای اخیر، همزمان با مسجلشدن انتخاب بایدن بهعنوان رئیسجمهور آمریکا نیز در این راستا ارزیابی میشود. فارغ از مبانی سیاسی اختلاف این دو جریان و نهاد سیاسی بر سر برجام، تمرکز این رقابت و چالش بر سر صادرات نفت به نظر منطقی و مطابق با مصالح و منافع ملی نیست. آنچه برای ایران بهعنوان بزرگترین دارنده ذخایر هیدورکربوری جهان اهمیت و اولویت دارد، صادرات هرچه بیشتر نفت و میعانات گازی چه در شرایط تحریم و چه در شرایط غیرتحریمی است. اینکه ایران بهعنوان چهارمین دارنده ذخایر نفتی دنیا، صادرکننده نفت خام باشد، قطعا امری مطلوب و پسندیده نیست اما مجموعهای از عوامل و متغیرها که عمدتا تاریخی هستند، تداوم صادرات نفت خام را برای ایران اجتنابناپذیر کرده است. اولین متغیر، وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای حاصل از صادرات نفت است که در سالهای اخیر بهدلیل تحریمها این درآمدها بهشدت کاهش یافته و به تبع آن اقتصاد کشور و وضعیت اقتصادی مردم دچار آسیب شد. تلاش برای بهبود شرایط اقتصادی کشور و وضعیت معیشتی مردم با فروش نفت و کسب درآمدهای حاصل از آن، ضروری به نظر میرسد. متغیر دیگر، جایگاه ایران در عرصه بینالمللی متکی بر توانمندیهای آن است که ایران درحالحاضر ظرفیتی جز نفت برای تأثیرگذاری در این عرصه ندارد. بازار نفت امروزه، فعالترین و مؤثرترین بازار در معادلات سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی بینالمللی است. منطق حاکم بر این بازار نفت نیز بشکههای نفت است. کشوری میتواند در این بازار و حوزههای سیاسی و اقتصادی بینالمللی آن مؤثر باشد که از ظرفیت عرضه نفت بیشتری در این بازار برخوردار باشد. بازار نفت برای ایران فعلا تنها بازار بالفعل برای حضور در عرصه سیاسی و اقتصادی بینالمللی است. سؤال این است با ازدستدادن این بازار، ایران چه امکان و ظرفیتی برای بازی در عرصه بینالمللی دارد؟ از سوی دیگر، طولانیشدن و بهتأخیرافتادن روند بازگشت ایران به بازارهای جهانی نفت، سبب ازدسترفتن این تنها فرصت و امکان تأثیرگذاری در عرصه بینالمللی از طریق ازدستدادن مشتریان دائمی و جایگزینی سهم ایران از سوی کشورهای مختلفی میشود که کمابیش در حال تولید و عرضه نفت به بازار هستند.
در یک دهه گذشته تحت تأثیر تحریمها، ایران در حاشیه بازار نفت بوده و این سبب دورشدن مشتریان سنتی نفت ایران شده است. بازار نفت، بازار دائمی با قواعد و سازوکارهای ثابتی نیست. جایگاه نفت و انرژیهای فسیلی بهلحاظ ارزش در حال کاهش است. رقابت شدیدی میان دارندگان نفت برای عرضه هرچه بیشتر نفت و کسب سرمایه با قیمتهای منطقی ایجاد شده است. تولیدکنندگان نفت در بازار با توجه به سرمایهگذاریهای انجامشده در حال افزایش است و ایجاد و حفظ بازار فروش برای تولیدکنندگان سخت شده است. از سوی دیگر، ماندن نفت در چاهها و میادین نفت، دستاوردی جز کاهش تدریجی ارزش این سرمایههای خدادادی ندارد. اگر در دهههای گذشته برای جلوگیری از خامفروشی از طریق ایجاد زنجیرههای پالایشی فکری شده بود، طرح این سخنان جایی نداشت، اما در شرایطی که ایران همچنان عرضهکننده نفت خام است و در شرایطی که بازار محصولات این ماده خام تحت تأثیر ملاحظات زیستمحیطی و حتی اقتصادی رو به کاهش است، مانند گذشته نمیتوان روی توسعه صنایع پاییندستی متمرکز بود. آنچه در شرایط کنونی اهمیت دارد، تولید و فروش هرچهبیشتر نفت خام و گاز و استفاده بهینه از منابع درآمدی حاصل از آن در حوزههای اقتصادی و توسعهای ماندگار است. دولت و مجلس و دیگر نهادهای تصمیمگیری به جای چالش بر سر فروش نفت، باید بر سر نحوه تخصیص و استفاده از درآمدهای حاصل از آن به اجماع برسند و در اقدامی توسعهگرایانه، از هرگونه هزینه کرد این منابع در امور جاری جلوگیری کرده و راه توسعه اقتصادی و تقویت بازار را دنبال کنند. بازگشت سریع و فوری ایران به بازارهای جهانی نفت از منظر توسعهای و منافع ملی، امری ضروری، اجتنابناپذیر و قطعی است و درنگی در آن جایز به نظر نمیرسد. در این راستا هیچ عاملی نیز نمیتواند مانع این بازگشت شود. تجربه بازگشت سریع ایران به بازار نفت در اواخر سال 94 و اوایل سال 95 و همچنین ظرفیتها و برنامهریزهای فنی و توسعهای صورتگرفته برای بازگشت مجدد، نقطه قوت این بازگشت راهبردی است و مسائلی مانند احتمال کاهش قیمت نفت با بازگشت ایران نه قابل توجه است و نه واقعی، زیرا در بازگشت قبلی نیز مورد توجه نبود. بازگشت ایران به بازار نفت حق ایران است و دیگر کشورها باید شرایط این بازگشت را فراهم کنند و جای ایران را که بهناحق گرفتند، باز کنند. آنچه در این میان اهمیت دارد، عدم کارشکنی داخلی برای این بازگشت راهبردی است که همه باید به آن توجه کند. نباید رقابتهای سیاسی داخلی به موضوعات راهبردیای مانند توانمندیها و ظرفیتهای فنی، مهندسی و اقتصادی کشور در حوزه تولید و صادرات نفت وارد شود.
دیدگاه تان را بنویسید