با مرگ ناگهانی مسعود مهرابی، روزنامهنگاری مکتوب ایران، در فاصله کوتاهی، سه بنیانگذار خود را از دست داد؛ علی معلم، مدیر مجله دنیای تصویر، همایون خسرویدهکردی، مدیر مجله سینما و ادبیات و مسعود مهرابی مدیر مجله فیلم. نقشی که این سه نفر هرکدام در درجاتی بیشوکم، در روزنامهنگاری مکتوب سینمایی ایران ایفا کردند، بدون هیچگونه تعارفی، بیبدیل است. این بدیلنداشتن بهویژه به روزگاری برمیگردد که آنها آستین همت را بالا زدند و رؤیاهایشان را به واقعیت بدل کردند. در آن روزگار که روزنامهنگاری ایران در یکی از کمرونقترین دورههای خود به سر میبرد، نه در حوزه تولیدات مکتوب و نه در حوزه دسترسی به آثار مهم سینمای ایران و جهان، چیزی قابل توجه برای عرضه وجود نداشت و جامعه ایرانی از این لحاظ در یک وضعیت خلأ به سر میبرد؛ نه فیلم مهمی چه روی پرده و چه در تلویزیون نمایش داده میشد، نه کسی چیزی درباره سینما مینوشت و نه اساسا عرصهای بود تا منتقدان و کارشناسان سینما بتوانند دغدغههای خود را با مردم در میان بگذارند. در چنین شرایطی بود که مجله فیلم به همت مسعود مهرابی منتشر شد؛ طبعا در ابتدا دستوپاشکسته و با ملاحظات بسیار. انتشار مجله فیلم در آن روزها، بهواقع یک «اتفاق» بود؛ اتفاقی که نهتنها برای اهالی سینما و مخاطبان آن «شوقآفرین» بود بلکه خود منجر به وزیدن نسیمی امیدبخش به سینمایی بود که تازه داشت گردوغبار روزگار را از خود میزدود و صاحب جایگاه و پایگاهی برای خود بین مخاطبان میشد. کمکم نوشتهها و تحلیلهای مجله فیلم «دیده»، «خوانده» و اثرگذار شدند و این مجله را به بخشی ثابت در سبد فرهنگی خرید خانوار بدل کردند؛ البته نه همه بلکه آنهایی که با سینما انس و الفتی داشتند و مخاطب جدی آن بودند. چندسالی به همین منوال گذشت تا علی معلم با مجله «دنیای تصویر» به میان مخاطبان آمد. این مجله که هدف اصلی انتشار خود را «توسعه فعالیتها در حوزه ادبیات سینمایی» قرار داده بود، از سال 1371 تا روزی که مدیر محترم آن چهره در نقاب خاک کشید، تلاش خود را کرد تا به نوعی مکملی باشد بر بحثهای مغفولی که عموما در مجله فیلم کمتر مورد توجه قرار میگرفتند، اما بسیار مورد اقبال مخاطب «سینمارو» بودند. در کنار این، دنیای تصویر خودش هم در حوزههایی پیشرو و پیشگام شد و خیلی زود توانست جای ثابتی برای خود بین مخاطبان مجلات فرهنگی و سینمایی و بهویژه اهالی آن باز کند. این اعتبار تا حدی بود که بعدها به شکلگیری جایزه «حافظ» که از سوی دنیای تصویر به سینماگران منتخب ایران اهدا میشد، منجر و صاحب جایگاه و اعتباری برای خود شد؛ جایزهای که هنوز هم پس از درگذشت علی معلم، صاحب اعتبار و جایگاه در سینمای ایران است و هرساله به سینماگران برتر ایران اهدا میشود. اما انتشار مجله سینما و ادبیات که سالها بعد از مجله فیلم و دنیای تصویر صورت گرفت، پاسخ به نیازی تازه بود که بین مخاطبان ایجاد شده بود؛ نیاز به دانش عمیقتر و نگاهی تئوریکتر به سینما و ادبیات و صحبتکردن از سرفصلی تازه به نام «نگاه بینرشتهای» که در جهان سالها بود مرکز توجه قرار گرفته بود و در ایران تازه داشت سر بر میآورد. با انتشار سینما و ادبیات و فعالیت جدی مجلات فیلم و دنیای تصویر، مخاطبان سینما در دهه 90 دیگر هرکدام بنا بر سلیقه و نوع نگاهشان به سینما، مجلهای مکتوب و معتبر برای مطالعه و تعمق در اختیار داشتند و همین، سالهای گذشته را به سالهایی طلایی برای مخاطبان جدی سینمای ایران و جهان در تهران و سراسر کشور بدل کرده بود؛ سالهایی که البته دیری نپایید و ما در فاصلهای کوتاه، مدیر هر سه مجله را از دست دادیم و اکنون ماییم و چشماندازی مبهم برای تداوم یا عدم تداوم انتشار این مجلات. موضوعی که البته اهالی سینما امیدوارند با اتخاذ تدابیری عقلانی و فارغ از نگاههای جزمی و محدودکننده، سرنوشتی جز تداوم انتشار این سرمایههای فرهنگی ایران نداشته باشد. سرمایههایی که در روزگار جولان «فیکها» در فضای مجازی، بسیار میتواند راهگشا، اثربخش، مؤثر و حافظ اعتبار سینمایینویسی در سپهر رسانهای ایران باشد.
پژمان موسوی
دیدگاه تان را بنویسید