این پرسش مطرح است که آیا واقعا سیاست خارجی آمریکا در دوران ترامپ بهدلیل تحقیر دیگران و ناپختگی یک چهره امنیتی در رأس وزارت خارجه، در مواردی به انزوای آمریکا انجامیده یا تیم مشاوران خارجی کاخ سفید، همچنان دست بالا را دارند؟ و چرا وضعیت آمریکا در جهان اینگونه شده و آیا با وجود کوشش و تبلیغ، توان اجماعسازی علیه ایران را در مواضع دیپلماتیک از دست داده است؟ درحالیکه واقعیت آماری و میدانی در بخش اقتصادی غیر از این است و دلار همچنان حاکم و توانمند است و میتواند کشورهایی را تحریم کند؟ چنین پرسشهایی به این دلیل مطرح میشود که عملکردهای عامیانه یا بهاصطلاح مؤدبانهتر «آماتوری» آقای پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، با شیوه معمولا حسابشده و حرفهای وزارت امور خارجه آمریکا که مبتنی بر بررسیهای تیمی و کارشناسانه است، فرق میکند و تضادها یا مغایرتهایی با اصول حقوقی و بینالمللی در آن به چشم میخورد. درباره ریاستجمهوری که تیم مشاوران خارجی معتبرتری هم دارد، توقعات از آن هم بالاتر است. اما عملکردهای ریاستجمهوری نیز چندان حرفهای به نظر نمیرسد. پمپئو اصولا عنصری اطلاعاتی است و اینگونه عناصر بهدلیل بهرهمندی طولانی از توانمندیهای و عملکردهای فراقانونی و پاسخگونبودن در پوشش محرمانهبودن عملیاتشان، به خودسری عادت میکنند. مشکل رئیسجمهور نیز ضعف عمومی فرهنگی و عامیانهبودن شخصیت اوست که صرفا اتکا به نفسِ ناشی از ثروت و موفقیتهای بازرگانی به او شخصیتی برتریطلب و غیراجتماعی و رفتاری تحکمآمیز و ناسازگار بخشیده است. چنین شخصیتهایی از تیمهای کارشناسی زیرمجموعه خود راه حل نمیجویند، بلکه با دیکتهکردن راهحلهای خود از تیمهای حرفهای میخواهند که بهترین شیوه اجرائی برنامههای غیرحرفهای آنان را ارائه دهند! نمونه چنین امری تقاضای آمریکا از شورای امنیت برای تمدید تحریم بینالمللی ایران در باب معاملات اسلحه در قالب برجام بود. این تحریم در مهرماه منتفی میشود و جمهوری اسلامی به تعهدات خود عمل کرده است. آمریکا که توانسته است اجرای تحریمهای یکجانبه خود علیه ایران را به سایر کشورها تحمیل کند و تبعیت آنان را حمل بر موافقت کرده است، انتظار داشت این کشورها در شورای امنیت نیز مطابق دلخواهش رأی دهند. از 15 کشور عضو شورای امنیت، 13 کشور چنین نکردند! آمریکا از روسیه و چین انتظار همراهی نداشت و میدانست که چنان قطعنامهای حتی اگر به تأیید 13 کشور عضو هم میرسید، با وتوی آن دو کشور که روابط دوستانهای هم با آمریکا ندارند، منتفی بود، اما میتوانست حمایت جهانی از موضع خود و انزوای روسیه و چین را به رخ جهان بکشاند. غیر از چین و روسیه 11 کشور دیگر به سود ایران نیز رأی ندادند و این نشان میدهد که رأی مغایر با تمایل آمریکا اعلام حمایت آنان از مواضع ایران نیست؛ که چرایی آن در جای خود برای جمهوری اسلامی نیز تفکربرانگیز خواهد بود.
اکنون آمریکا با احساس انزوا و جداماندگی از افکار عمومی جهان، در امری که برای آن اهمیت بیش از حد قائل بود، در دست وزیر خارجه و رئیسجمهوری «غیرحرفهای» ممکن است واکنشهایی غیرحرفهای از خود بروز دهد. پمپئو در 29 مرداد با استناد به سخنان پیشین باراک اوباما و جان کری گفت آنان نیز بارها گفته بودند که هر زمان و به هر دلیل حق دارند تحریمهای بینالمللی را بازگردانند بیآنکه ممانعت روسیه و چین و ایران و دیگران تأثیر داشته باشد. این سخن تهدیدی جدی به رجوع به مکانیسم ماشه بود. بعد از او رئیسجمهور ترامپ نیز رسما عزم آمریکا را برای فعالسازی آن مکانیسم اعلام کرد و دیدیم که در روز 30 مرداد پمپئو به دستور ترامپ پنجشنبه 30 مرداد به نیویورک رفت و یادداشت ارجاع آمریکا به مکانیسم ماشه را به شورای امنیت تقدیم کرد؛ زیرا به عقیده او «بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل ایران را وادار میکند که به میز مذاکره بازگردد». با توجه به اینکه بهانه اصلی آمریکا علیه ایران شعار نابودی اسرائیل است، در همین روز رئیسجمهور ایران با تأکید گفت که «ایران در اقدام نظامی به هیچ کشوری پیشقدم نخواهد شد». سخن مثبتی است، اما تصور نمیرود برای غرب قابل قبول باشد، با توجه به اینکه پافشاری آمریکا در حمایت از اسرائیل و پافشاری ایران بر لزوم حمایت از فلسطین نزد دو طرف رنگ ایدئولوژیک دارد، امید نمیرود که افزایش فشار با راهاندازی مکانیسم ماشه موجب تن دادن جمهوری اسلامی به مذاکره یا دستبرداشتن از هدف غایی آن شود. گذشته از بهکاراندختن مکانیسم ماشه از سوی کشوری که عضو برجام نیست که برای نخستینبار در سازمان ملل مطرح میشود و پیشینه و نحوه برخورد مشخصی ندارد و از سویی آن بند و لغو قطعنامههای تحریمی بر او نیز تأثیرگذار است، پرسش مهم این است که واکنش اعضای دیگر شورای امنیت در برابر این اقدام چه خواهد بود، زیرا آنان آمریکا را که داوطلبانه از برجام خارج شده است...
دیگر عضو برجام نمیدانند که بخواهد به استناد آن از مکانیسم داخلی برجام استفاده کند. حتی جان بولتون، مشاور پیشین امنیتی کاخ سفید که یکی از تندروترین عناصر دست راستی است، در مصاحبه چند روز پیش با بیبیسی چنین اقدامی را با توجه به خروج آمریکا از برجام قابل قبول ندانست. اما رابطه آمریکا و ایران رابطه جنگی است و جنگ ظاهرا حق و قانون نمیشناسد. ایران هماکنون نیز در تحریم بینالمللی است و تجارت پایاپای نامرئی با چین و برخی بازارهای دیگر را ادامه میدهد. با وجود رفتارهای سیاسی نامتعارف مدیریت آمریکا، دلار هنوز جایگاهی قوی دارد، اما افزایش تجارت پایاپای و گسترش آن با انتقال اعتبارات به بازارهای دیگر و کاربری بیش از حد تحریم و بلوکهکردن حساب کشورها توسط آمریکا از اعتماد عمومی به نظام بانکی آن کشور کاسته و بهتدریج مکانیسمهای پولی دیگری برای تسهیل مبادلات تهاتری یا شبهتهاتری میان کشورها افزایش خواهد یافت و احتمالا از دلار در این میان فقط بهصورت واحد محاسبه در زمانهای تسویهحساب استفاده خواهد شد.
شرق- فریدون مجلسی- تحلیلگر روابط بینالملل
دیدگاه تان را بنویسید