[سیما فراهانی] شوکه بودند. باورشان نمیشد. سالهای سال فقط به خاطر مبلغی ناچیز پشت میلهها، در سلولهایشان روزگار گذراندند. قتل نکرده بودند، سابقهدار نبودند، با این حال پولی نداشتند تا بتوانند آزادانه زندگی کنند. اما حالا آمدهاند جلوی در زندان و به آنها میگویند بروید سر خانه و زندگیتان؛ معجزه نجات درست جلوی در زندان رخ داد. اشک شوق میریزند. شوق آزادی آن هم بعد از سالهایسال درست زمانی که دیگر امیدی به زندگی آزادانه در جامعه نداشتند. هفده زندانی مالی با کمکهای دو خیر نیکوکار، دوباره طعم آزادی را چشیدند. زندانیانی که حتی بیشتر از ١٥سال در بند بودند. کمک این دو خیر، ١٧ مرد زندانی را به زندگی تازه در جامعه برگرداند. علیرضا اصغری یکی از همین خیرانی است که لذت آزادی را به زندانیان مالی هدیه داد. خیری که سالهاست در این حوزه فعالیت میکند و حالا نیز مرکز نیکوکاری حضرت خدیجه کبری را راهاندازی کرده است. پول جمع و خودش هزینه میکند تا بتواند لحظه رهایی این زندانیان را در خاطرش ثبت کند. حالا هم یک بار دیگر این خاطره زیبا در ذهنش حک شد. هفده زندانی نامشان در لیست نجات این خیر ثبت شد.
علیرضا اصغری به همراه شیوا نصرتی نیکوکارانی بودند که دو روز پیش این زندانیان را با کمکهای مالیشان از بند نجات دادند: «شانزده نفر از این زندانیان آزاد شدهاند. چهارده نفرشان در یک روز و دو نفر از آنها در یک روز دیگر آزاد شدند. یک زندانی دیگر هم تا دو روز آینده از حبس نجات پیدا میکند. بیش از ٢٠٠میلیون تومان برای آزادی این زندانیان کمک کردیم. در میان این زندانیان مردی بود که ١٧سال تمام برای ٢٤میلیون تومان در زندان مانده بود. حبس جرمش را کشیده و به خاطر موضوع رد مال مجبور بود بماند. پولی نداشت که به شاکی بپردازد، برای همین ١٧سال در زندان ماند. در زندان برای خودش شغلی دستوپا کرده بود، قناد شده بود و شیرینیپزی میکرد و از این راه درآمد ناچیزی هم داشت. دیگر باورش شده بود که تا آخر عمرش باید در زندان بماند. خانوادهاش هیچ پولی نداشتند که برای آزادیاش بپردازند.
در این سالها پدر و مادرش را هم از دست داده بود و دیگر هیچکس را نداشت. روز آزادی، او را به بیرون از زندان بردیم. هنوز نمیدانست که پول پرداخت شده است و میتواند آزاد شود. جلوی در زندان همراه با ١٣زندانی دیگر به او گفتیم که آزادی؛ تعجب کرده بود. اشک میریخت و میگفت باورم نمیشود. بلندبلند گریه میکرد. این لحظه شاید یکی از بهترین لحظههای عمرم بود.»
یکی دیگر از زندانیان از سال ٧٩ پشت میلهها بود. به خاطر سوختن کارگر خانهاش مقصر شناخته شده بود، ولی توان پرداخت دیه نداشت. اما حالا بعد از ٢٠سال تا دو روز دیگر میتواند زندگی تازهاش در اجتماع را آغاز کند. وقتی به زندان رفت سیونه ساله بود و حالا ٦٠سال دارد: «این مرد سال ٧٩ خانهای کوچک در تهران اجاره میکند تا با زن و بچهاش در آنجا زندگی کند. صبح روز اسبابکشی همراه دو کارگر به خانه میرود تا آنجا را تمیزکنند. حین تمیزکاری، خودش برای انجام کاری از خانه بیرون میرود و وقتی برمیگردد میبیند خانه آتش گرفته است؛ یکی از کارگران جان باخت. درنهایت این مرد را مقصر شناختند و او به زندان رفت. باید ١٢٠میلیون تومان پول دیه میداد، اما نداشت. خودش هم کارگر بود. البته خانواده شاکی هم وضع مالی خوبی نداشتند. آنها هم واقعا به این پول احتیاج داشتند. این مرد در زندان ماند تا اینکه درنهایت پول او را جور شد و قرار است بعد از ٢٠سال از حبس خلاص شود. اینها تنها چند نمونه از زندانیانی است که من شاهد آزادیشان بودم. من سالهاست که در این حوزه فعالیت میکنم و لذت میبرم از هدیه نجات به آنهایی که به خاطر مبالغ ناچیز مجبورند از جامعه و خانواده دور شوند و در میان مجرمان دیگر روزگار بگذرانند.»
دوازدهسال پیش بود که علیرضا اصغری زمانی که برای دیدار یک دوست به زندان رفت، متوجه شد مردی ١٠سال تمام به خاطر ٣میلیون تومان در زندان مانده است. آنجا بود که جرقه نجات زندانیان مالی در ذهنش ایجاد شد: «آن روز برای دیدار یک دوست به زندان رفته بودم. یکی از زندانیان مرا دید و گفت آقا شما خیر هستید؟ گفتم چطور؟ گفت من ١٠سال است که به خاطر ٣میلیون تومان در زندان ماندهام. خیلی تعجب کردم. گفتم مگر میشود کسی به خاطر این پول کم این همه سال در زندان بماند، برای همین رفتم و تحقیق کردم و متوجه شدم زندانیان مالی زیادی هستند که به خاطر پولهای کم سالیانسال آنجا میمانند و نمیتوانند آزاد شوند، برای همین با مادرم تصمیم گرفتیم تا آنجا که میتوانیم به کمک این زندانیان برویم. در همان کمک اول ٣٠ زندانی را شناسایی و آنها را آزاد کردیم، آن هم با ٣٠ تا ٤٠میلیون تومان؛ بعد از آن از این کار دست نکشیدم. وارد کارهای خیر شدم و در این سالها زندانی مالی زیادی بود که توانستم آزاد کنم، تا اینکه مرکز نیکوکاری حضرت خدیجه کبری را راهاندازی کردم.»
شناسایی و کمک به زندانیان مالی خیلی هم راحت نبود. در ابتدا باید با رئیس زندان صحبت شود. زندانیانی که مشکل اخلاقی ندارند، معرفی شوند، یک روانشناس رفتار آنها را بررسی کند، سابقه آنها بررسی شود و اگر مشکلی نبود بعد از آن میتوانند با کمک مالی آنها را از حبس خارج کنند: «ما بیشتر به دنبال زندانیانی هستیم که به خاطر مبلغ کم و بدون هیچ سابقه خلافی در زندان ماندهاند. حتی اگر جرمی هم مرتکب شدهاند، بار اولشان بوده و به خاطر مشکلات فراوان و از روی اجبار دست به جرم زدهاند، مجازات خود را تحمل کرده و حالا به خاطر پول در زندان ماندهاند. زندانیانی بودهاند که فقط به خاطر یکمیلیون تومان نتوانستهاند بعد از گذراندن مجازات حبس، آزاد شوند. یا بهعنوان مثال زندانی بود که به خاطر عمل فرزندش سرقت کرده و به شدت هم از کارش پشیمان بود، اما بعد از دوره حبسش به خاطر رد مال بسیار ناچیز در زندان مانده بود. من بعد از مدتی با همکاری چند مرکز خیریه این زندانیان را شناسایی و با بررسی سوابق و رفتارهایشان مقدمات آزادی آنها را فراهم کردیم.»
اما در این میان چیزی که برای این خیر اهمیت زیادی دارد، زندگی پس از آزادی زندانیان است. آنهایی که سالها حبس کشیدند و بعد از آزادی نه خانوادهای برایشان مانده بود و نه خانهای؛ برای همین علیرضا اصغری یکی از مهمترین دغدغههایش پیگیری زندگی بعد از آزادی مجرمان بود: «اینکه فقط بخواهیم با پرداخت پول کم زندانی آزاد کنیم، فایدهای ندارد. بعضی از این زندانیان حتی دیگر جایی برای زندگی هم نداشتند. بهعنوان مثال همان مردی که در زندان شیرینیپز شده بود. او بعد از ١٧سال نمیدانست باید کجا برود، برای همین من تصمیمگرفتم مبلغی از کمک مالی را برای زندگی بعد از آزادی آنها کنار بگذارم. مثلا اگر خیری میخواهد با ١٠٠میلیون تومان چند زندانی مالی آزاد کند، با او صحبت میکنم و مبلغی از پول این کمک را کنار میگذارم. بعد از آن سراغ زندانیان آزادشده میرویم و هر کمکی از دستمان بربیاید، انجام میدهیم. مثلا پولی برای اجاره خانه میدهیم یا برای آنها شغلی دستوپا میکنیم یا وام اشتغالزایی برای آنها تهیه میکنیم و بستههای ارزاقی به آنها میدهیم. مثلا همان آقای قناد را باید برای او بگردیم و در شیرینیفروشی کاری پیدا کنیم تا بعد از آزادی مجبور نباشد زندگی بدی داشته باشد و به انجام خلاف ترغیبشود. یا مثلا زندانی دیگری بود که از کانون و اصلاح تربیت آزاد شده بود، بعد از آن ما پیگیر زندگی او بودیم و سعی کردیم از او حمایت کنیم، حالا هم خوانندگی میکند و زندگی خوبی دارد. معمولا تا یکسال آنها را تنها نمیگذاریم. این موضوع برای من اهمیت خیلی زیادی دارد. نمیخواهم آنهایی که بعد از سالها آزاد میشوند، بعد از آزادی بگویند که زندان برایشان بهتر بود. بههرحال مجازات حبس هم تا یک جایی بازدارنده و تأدیبکننده است، بعد از آن ممکن است برای خود مجرم هم مناسب نباشد، برای همین هم بود که از سالها پیش با مرکز خدمات اجتماعی و مراقبت بعد از خروج همکاری و به زندگی زندانیان آزادشده رسیدگی کردیم.»
در آزادی زندانیان اخیر، زن جوانی به نام شیوا نصرتی نیز با علیرضا اصغری همکاری بسیار زیادی داشت. بلاگر اینستاگرام که به مناسبت ٥٢٠هزار تایی شدن فالوورهایش تصمیم گرفت به زندانیان مالی کمک کند. ٥٢میلیون و ٢٠٠هزار تومان پول کمککرد و در آزادی ١٤ زندانی نقش بسیار مهمی داشت: «خانم نصرتی از طریق یک آشنا به من معرفی شد. او که بهتازگی پدرش را از دست داده بود، به من گفت که میخواهد برای شادی روح پدرش و به ازای هر کدام از فالوورهایش مبلغی برای کمک به زندانیان مالی هدیه دهد. اولین بار بود که این کار خیر را انجاممیداد. روزی که ١٤ زندانی آزاد شدند و همگی از خوشحالی اشک میریختند، خانم نصرتی هم پابهپای آنها اشک ریخت. آنقدر خوشحال بود که تصور میکنم این راه را ادامه دهد. او تنها خیری نیست که به ما کمک میکند. ما با مراکز و خیریههای زیادی همکاری میکنیم. مرکز خیریه یاس و جواد الائمه در اسلامشهر با ما همکاری بسیاری دارند. همچنین چند وقتی است که هنرمندان زیادی هم به ما پیوستهاند و در آزادی زندانیان کمکمان میکنند. در این چند وقت اخیر نیز سراغ اعدامیها رفتهایم و سعی میکنیم از خانوادههای شاکی رضایت بگیریم یا پول دیه را جور کنیم. بهعنوان مثال مردی که در پیرکلای مازندران دست به قتل زده بود، حالا بعد از ١٩سال بهزودی از زندان آزاد میشود. با خانواده شاکی صحبت و پول رضایت را هم پرداخت کردیم. من خودم ٣١سال دارم و از ١٢سال پیش این کار را شروع کردم. مادرم همیشه از من حمایت کرد و من هم در هر شرایطی که باشم از این کار دست نخواهم کشید. در حال حاضر نیز معلم مقطع ابتدای و استاد دانشگاه هستم. در مقطع دکتری در رشته حقوق درس میخوانم، ولی تمام دغدغهام آزادی زندانیان است.»
دیدگاه تان را بنویسید